روحانی شهید ریکان مالکی

_8mfo.jpg)


سرباز جاویدالاثر شهید مسعود آرزومند در روز شانزدهم تیر سال 1340 در شهر هفتگل دیده به جهان گشود که مادر مهربانش او را با تربیت اسلامی پرورش داد.
در کودکی راهی مدرسه شد، دوران ابتدایی را در دبستان آسماری و دوره راهنمایی را در مدرسه 17 شهریور زادگاهش پشت سر نهاد.
در دوره دبیرستان رشته علوم تجربی را انتخاب کرد، در کلاس دوم دبیرستان درس میخواند که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، او همپای دیگر مردم هفتگل در محافل و مجالس مذهبی فعالیت میکرد و در برنامه سخنرانی روحانیون متعهد به انقلاب حضور مییافت.
در دوره نوجوانی نیز همراه دیگر مردم شهر در راهپیماییها و تظاهرات علیه ژریم پهلوی شرکت میکرد و برای پیروزی انقلاب اسلامی از هیچ کوششی دریغ نمیکرد.
دانشآموزی بسیار شوخطبع و خوشبرخورد بود، به دوستانش علاقه زیادی نشان میداد و برای درس اهمیت ویژهای قائل بود.
در دوران تحصیل از شاگردان ممتاز مدرسه بود که پس از پیروی انقلاب تحصیلات خود را با موفقیت به پایان رساند. پس از دریافت مدرک دیپلم و در دوران جوانی به سربازی اعزام شد که در ژاندارمری آن زمان مشغول گذراندن خدمت خود شد.
هنوز دوره سربازی این دلیرمرد خوزستانی به پایان نرسیده بود که در تاریخ پنجم مهرماه سال 1359 در روزهای نخستین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر مطهرش هنوز به وطن بازنگشته است.
شهید مسعود آرزومند در سن 19 سالگی در پلیس راه اهواز به خرمشهر شهد شیرین شهادت را نوشید که برای گرامیداشت نامش یادبودی در گلزار شهدای شهر هفتگل بنا شده است.


شهید جاویدالاثر صیدمراد فریدونی در روستای چولهول شهرستان پلدختر چشم به جان گشود، بهدلیل کمبود امکانات بهمدرسه نرفت ولی از ملاهای محلی سواد خواندن و نوشتن را یاد گرفت، اوقات فراغت خود را بهخواندن دعاهای چون کمیل و زیارت عاشورا سپری میکرد.
در کنار پدر به کشاورزی مشغول بود، سال 1357 ازدواج کرد که حاصل ازدواجش یک دختر و یک پسر بود که ۵ سال بعد از شهادتش پسر به پدر شهیدش پیوست، بسیار دلسوز، مهربان و شجاع بود هر جا نیاز به کمک بود بهدیگران یاری میرساند.
دیگران را سفارش میکرد که این دنیا محل گذر است بهفکر آخرت باشید و خانه آخرت خود را آباد کنید.
در دوران دفاع مقدس برادرش در جبهه مشغول گذراندن خدمت سربازی بود بهوی عرض کرد بهخاطر مادرم شما بمانید چون ممکن است هر دو نفرمان شهید شویم، گفت که شما وظیفه خود را انجام میدهید و من نیز بهتکلیف خود عمل میکنم. در دهم فروردین سال 1365 در حالیکه پسرش 40 روزه بود راهی جبهه شد. در آن لحظات آخر بههمسرش میگوید: من به جبهه میروم تیر به سرم میخورد و شهید میشوم اما کمی برای شما ناراحتم چون پیکرم باز نمیگردد، همسر شهید در جوابش گفت که اگر واقعا اینطور است نرو، شهید گفت بهخدا قسم اگر بال داشتم تا مناطق عملیاتی پرواز میکردم تا به تکلیفم عمل کنم.
شهید فریدونی، در محاصره نیروهای بعثی تیر بهسرش اصابت کرد و روز 25 اردیبهشت 1365 در منطقه حاج عمران مزد کارهای نیک خود را با شهادت دریافت اما بهدلیل محاصره پیکر پاک شهدا در منطقه ماند و به همراه دیگر همرزمانش جاویدالاثر شد.


شهید منصور حسینزاده در روز 13 مهرماه سال 1341 در آبادان دیده به جهان گشود و در تاریخ 23 مهرماه سال 1359 چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران به فیض شهادت نائل آمد.
این دلیرمرد خوزستانی در سن 18 سالگی در جاده ماهشهر به آبادان به شهادت رسید و روح بلندش به آسمان پر کشید.
روحانی شهید محمود حسینزاده نیز در دهم مردادماه سال 1336 در آبادان چشم به جهان گشود و در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه رفت و طلبه بود.
وی هنگام شهادت برادرش در شهر قم به بود و روز بعد که برای سرکشی به جاده ماهشهر به آبادان رفت به اسارت نیروهای بعثی در آمد.
پس از اسارت شهید محمود حسینزاده توسط عراقیها تیرباران شد و یک روز پس از شهادت برادرش یعنی تاریخ 24 مهرماه سال 1359 آسمانی شد و به خیل شهیدان پیوست.
پیکر پاک و مطهر شهید منصور حسینزاده و برادرش روحانی شهید محمود حسینزاده از زمان شهادت تا کنون به وطن بازنگشته است و جاویدالاثر هستند.

همزمان با دهه کرامت خادمین آستان قدس رضوی به همراه محمد عسگری رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران مسجدسلیمان در خانه شهید جاودیدالاثر شنبه تاوسه از شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس مسجدسلیمان حضور یافتند و با مادر گرامی و خانواده این شهید والامقام دیدار کردند.
در این دیدار صمیمی خادمان امام رضا(ع) دقایقی را میهمان خانه مادر چشمانتظار سرباز جاویدالاثر شهید شنبه تاوسه بودند و هدایای متبرک حرم نورانی امام رئوف را به این مادر شهید اهدا کردند.
سرباز شهید شنبه تاوسه فرزند مهرعلی است که در تاریخ دهم آذرماه سال 1346 در شهر قلعه خواجه شهرستان اندیکا دیده به جهان گشود که در دوره جوانی به خدمت سربازی رفت و در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی مشغول گذراندن این دوره از زندگی خود شد.
این دلیرمرد خوزستانی در دوران سربازی به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد و در تاریخ چهارم تیرماه سال 1367 شهد شیرین شهادت را نوشید و نامش در دفتر 24 هزار شهید استان خوزستان ثبت شد.
پس از شهادت پیکر پاک شهید شنبه تاوسه در خاک جبهه ماند و به وطن بازنگشت و جزو شهدای جاویدالاثر دوران هشت سال دفاع مقدس استان خوزستان محسوب میشود.
شهید تاوسه در سن 21 سالگی در کوشک به شهادت را رسید که به منظور گرامیداشت یاد و خاطرهاش یادبودی برای آن شهید عزیز در گلزار شهدای چهاربیشه مسجدسلیمان بنا شده است.

سرباز جاویدالاثر شهید عارف حمید در روز نهم آبان سال ۱۳۴۶ در یک خانواده پرجمعیت روستایی ساکن در روستای بیت مطیلب شهر ملاثانی از توابع شهرستان باوی دیده به جهان گشود.
به دلیل کمبود امکانات در روستای محل سکونش، مدرسهای برای تحصیل دانشآموزان نبود به همین خاطر نیز برای کسب علم و دانش به اهواز رفت و آمد میکرد.
با تلاش و سختیهای فراوان توانست در نوجوانی دیپلم بگیرد ولی پس از آن هم بیکار ننشست و به کار کشاورزی مشغول شد تا بتواند به خانواده خود کمک کند.
نزدیکان او میگویند که شهید عارف حمید اهل کار و تلاش بود و در خانه هم بیکار نمینشست و به خانواده خود در کارها کمک میکرد.
خیلی خوش اخلاق بود و با تواضع خاصی با همگان برخورد میکرد، همچنین خیلی تقید به اقامه نماز و انجام تکالیف شرعی داشت.
وی در سن ۱۹ سالگی به خدمت اعزام شد، در سپاه پاسداران مشغول انجام سربازی بود که به همراه دیگر رزمندگان اسلام در جبهههای حق علیه باطل حضور یافت و به نبرد با دشمنان اسلام پرداخت.
پس از حضور در جبهه سرانجام این رزمنده سپاه اسلام در روز پنجم خرداد سال ۱۳۶۷ در عملیات تک دشمن به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در خاک جبهه ماند و از جمله شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس استان خوزستان محسوب میشود.
شهید عارف حمید در سن ۲۱ سالگی در منطقه عملیاتی شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و خانواده معظمش هنوز چشمانتظار بازگشت پیکر مطهرش هستند.

شهید جاویدالاثر مرتضی صادقیان در یکی از روزهای تابستان یعنی در تاریخ پانزدهم شهریورماه سال 1349 در روستای قپچاق بخش مرحمتآباد(چهار برج) میاندوآب استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود.
از همان اوایل کودکی از همه بچههای خانواده متمایز بود و دارای اخلاق خوب، نیکو و پسندیدهای بود، در بین فرزندان خانواده برای پدر و مادر محبوبیت خاصی داشت و همه چیز را به نحو احسن انجام میداد.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی کودکی 8 ساله بود و هر چه از فرآیند شکلگیری انقلاب میگذشت با دیده کودکانه به آنها مینگریست. چندی نگذشت که این کودک آذربایجانی، تحولی دیگر یافت و با آغاز جنگ عراق علیه ایران عاشق شهادت و خدمت به میهن اسلامی خود شد.
سیزدهم فروردینماه سال 1362 بههمراه دوستانش تصمیم میگیرند که به جبهه بروند، پس از نامنویسی و گذراندن دوره آموزشی در پادگان آموزشی الغدیر ملکان، روز 15 مرداد سال 1362 از سوی سپاه ملکان به همراه شهید سید قاسم مرتضوی، شهید عبدالحسین اللهبخشی و شهید علی(علی خان) شکری به منطقه عملیاتی پیرانشهر اعزام میشوند، پس از چندی حضور در جبهه، در روز هشتم ذیحجه به مرخصی میآید و به اتفاق همرزمانش، در مراسم عید قربان در خانه یکی از اهالی روستا شرکت میکند.
یک روز پس از شرکت در مراسم عید قربان بههمراه دیگر دوستانش شهید عبدالحسین اللهبخشی، شهید علی(علی خان) شکری و شهید سید قاسم مرتضوی دوباره به منطقه شاوله پیرانشهر راهی میشوند و در تاریخ 30 شهریور سال 1362 به اسارت حزب دمکرات و یا کومهله در میآیند که تا کنون خبری از این عزیزان بهدست نیامده است و جاویدالاثر هستند.

دانشآموز بسیجی شهید عزتالله اگدرنژاد در روز بیست و چهارم اردیبهشت سال 1344 در کوی حزبالله شهر نفتخیز هفتگل دیده به جهان گشود.
آرام، متین و مودب بود و از روشنگری دوستان و تشویق آنها برای حضور در جبهه غافل نبود، به نماز اهمیت میداد و در نمازهایش شهادت در راه خدا را درخواست میکرد.
پس از گذراندن دوره آموزشی در مسجدسلیمان راهی جبهه شد که 18 بهمن سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید ولی پیکر پاکش در خاک جبهه ماند و به وطن بازنگشت که جزو شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس محسوب میشود.
نوجوان شهید عزتالله اگدرنژاد در سن 17 سالگی در منطقه رقابیه شهد شیرین شهادت را نوشید که به منظور گرامیداشت یاد و خاطرهاش یادبودی برای آن شهید عزیز در گلزار شهدای هفتگل بنا شده است.
شهید عزتالله اگدرنژاد در وصیتنامهاش نوشت: «درود بر امام خمینی بتشکن زمان، آزاد کننده انسانها، او که حرفش را میداند، قلبش، قلب شما محرومان و ستمدیدگان و منتظران عدل است.
اکنون که وصیتنامه مرا باز کردهاید و میخوانید، میدانم چشمانتان اشکبار شده، چون ذاتا در نهاد هر خانوادهای موجود است که وقتی فردی از خانوادهاش شهید و یا به مرگ عادی و طبیعی از دنیا برود در لحظه اول غمگین میشوند و سپس با صبر خداوندی استقامت میکنند.
با توجه به فتوای امام، من عازم جبهه جنگ حق علیه باطل میباشم تا با نثار جان بیارزش خود در راه اسلام، وطنم و رهبر عالیقدر امام خمینی، درخت انقلاب اسلامی میهنم را بارورتر سازم و ریشه ضد انقلاب را برکنم، باشد که مورد پذیرش درگاه احدیت واقع گردد.»


شهید جاویدالاثر سید قاسم مرتضوی معروف به سید و سالار شهیدان قپچاق، یکم اسفند سال 1322 در روستای قپچاق بخش مرحمتآباد(چهار برج) میاندوآب استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود.
از کودکی یار و یاور خانواده بود، وقتی 18 ساله میشود، لباس سربازی به تن میکند. پس از پایان سربازی ازدواج میکند، حاصل این پیوند آسمانی، یک فرزند پسر است.
برای روزی حلال از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد، اغلب در مشاغل کشاورزی و ساختمانی مشغول فعالیت بود، به اهالی محله در هر زمینهای کمک میکرد، انسان فوقالعاده با ایمان و مومنی بود.
سیزدهم فروردینسال 1362 بههمراه دوستانش تصمیم میگیرند که به جبهه بروند، پس از گذراندن دوره آموزشی 15 مرداد سال 1362 از سوی سپاه ملکان به منطقه عملیاتی پیرانشهر اعزام میشوند، هشتم ذیحجه به مرخصی میآید و به اتفاق همرزمانش، در مراسم عید قربان در خانه یکی از اهالی روستا شرکت میکند.
روز بعد از عید قربان بههمراه دوستانش شهید عبدالحسین اللهبخشی، شهید علی(علی خان) شکری و شهید مرتضی صادقیان دوباره به منطقه شاوله پیرانشهر میروند و 30 شهریور سال 1362 به اسارت حزب دمکرات و یا کومهله در میآیند که تا کنون خبری از آنها بهدست نیامده است و جاویدالاثر هستند.
پسر شهید سید قاسم مرتضوی میگوید: آن روزی که میخواستند به جبهه بروند من دیدم صبح زود از خواب بیدار شد نماز صبح را خواند، بعد از نماز دست به درگاه حضرت احدیت بلند کرد و گفت: «بار خدایا من برای خدمت به وطنم آماده شدهام تا به جبهه بروم اگر من لایق شهادت بودم مرا به شهادت برسان و مرا قبول کن و اگر لیاقت نداشتم در راه خودت ثابت قدم کن».


بسیجی جاویدالاثر شهید علیرضا جرجم فرزند رضا است که در تاریخ یکم اسفند ماه سال 1339 در تهران دیده به جهان گشود.
این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه است.
وی در کودکی به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا مقطع چهارم دبیرستان ادامه داد و به عضویت بسیج درآمد.
این دلیرمرد از در دوران هشت سال دفاع مقدس از سوی بسیج به جبهه اعزام شد و پس از نبرد با دشمنان، سرانجام در 22 فروردین ماه سال 1362 در منطقه شرهانی شهد شیرین شهادت را نوشید.
شهید علیرضا جرجم در سن 23 سالگی در عملیات والفجر یک به مقام والای شهادت نایل شد و پیکر پاکش به طن بازنگشته است و جزو شهدای جاویدالاثر محسوب میشود.
به منظور گرامیداشت یاد شهید علیرضا جرجم یادبودی در قطعه 40 ردیف 85 شماره 2 بهشت زهرا(س) تهران بنا شده است.

شهید جاویدالاثر محمد گلابی در دومین روز از مردادماه سال 1346 در ملاثانی چشم به جهان گشود، پسری مؤدب، درسخوان و بسیار باهوش بود، با نوای خوش و سوز دلی که از صمیم قلب پاک و مهربانش نشأت گرفته بود، شبهای جمعه دعای کمیل میخواند و همه را با صدای ملکوتی خود به فیض میرساند.
علاقه زیادی به مسجد و مراسم مذهبی داشت. با سن کم اما استعداد بالایی که داشت دعاهای زیادی را در مدرسه آموخت و به راحتی میخواند. به سبب فطرت پاک و نورانیاش در 14 سالگی با فرمان امام خمینی(ره) میخواست به کمک دیگر رزمندگان در جبهه برود که خانواده به خاطر سن کمش، با حضور او در جبهه مخالفت میکردند. گر چه او در راهپیماییهای انقلابی و به ثمر نشستن نهال نوپای انقلاب اسلامی حضور مؤثر و مفید داشت، دانش آموز کلاس دوم راهنمایی بود و به حسب سن 14 سال بیشتر نداشت اما همچون دیگر نوجوانان و جوانان هم عصر خود ره صد ساله را یک شبه پیمود و با حضور در جبهه اثبات کرد الگویش امام حسین(ع) و اصحاب با وفایش است، هنوز یک ماه بیشتر از حضورش در جبهه نمیگذشت که در 21 بهمنماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد و به دیدار مولایش شتافت.
این بسیجی مخلص، همچون اربابش سیدالشهدا(ع) مظلومانه در فکه به شهادت رسید و تا سالها خانوادهاش نمیدانستند که شهید شده یا نه. سرانجام بعد از چند سال از طریق یکی از دوستانش که خود نیز به کاروان شهدا پیوست، متوجه شهادت فرزندشان شدند، ولی پیکر پاکش هنوز به میهن بازنگشته و جاویدالاثر است.





بسیجی شهید لشکر درهشوری یازدهم خرداد سال 1347 در روستای سعادت آباد شهر سردشت زیدون دیده به جهان گشود و در نوجوانی به جبهه اعزام شد.
پس از حضور در جبهه در تاریخ 27 دیماه سال 1365 در عملیات کربلای پنج به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در خاک جبهه ماند و نامش در زمره شهدای جاویدالاثر به ثبت رسید.
شهید لشکر درهشوری در سن 18 سالگی در شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و یادبودی برای او در امامزاده اباذر(ع) شهر سردشت زیدون بنا شده که مونس خلوت پدر و مادر چشم انتظارش است.
شهید لشکر درهشوری در وصیتنامهاش نوشت: «پیامی به امت شهیدپرور دارم که ما در زمانی قرار گرفتهایم که تمام ابرقدرتها و کشورها به زور به کشور عزیز ما حمله کردهاند و میخواهند انقلاب ما را شکست دهند، شما باید وحدتتان را حفظ کنید و نگذارید که دشمنان اسلام در بین شما رخنه کنند و وحدت شما را از بین ببرند، همیشه به یاد خدا باشید و امام را دعا کنید، همیشه دنبالهرو امام امت باشید و دستورهای او را اجرا کنید. تمام خائنین منطقه را سرکوب کنید و در مراسم مذهبی شرکت کنید و نماززتان را به جماعت بخوانید، تقوا پیشه کنید و قدر شهدا را بدانید و به خانواده شهدا احترام بگذارید، هر شب جمعه به قبرستان سر بزنید و برای شادی روح شهدا فاتحه بخوانید.
ای خدا تو میدانی من که به جبهه آمدم نه به خاطر مقام یا چیز دیگر است بلکه به خاطر رضای تو میباشد.
از خداوند متعال میخواهم که گناهان و معصیتهای من را ببخشد و چنانچه لایق باشم توفیق شهادت را نصیبم گرداند و مرا پیش خود ببرد.»
_y4w5.jpg)






دانش آموز بسیجی شهید محمد طهماسبی فرزند ابوالقاسم است که در سال 1340 به عنوان نخستین فرزند در شهر اهواز دیده به جهان گشود و شادی بخش محفل خانواده خود شد.
وی در دوران کودکی راهی مدرسه شد تا به کسب علم و دانش بپردازد ولی با آغاز جنگ تجمیلی درس و تحصیل را رها کرد و به جبهه رفت.
این دلیرمرد خوزستانی پس از حضور در نبرد با دشمنان در روز هفتم مهر ماه سال 1359 شهد شیرین شهادت را نوشید و به جمع شهدای اسلام پیوست.
شهید محمد طهماسبی در سن 19 سالگی در مسیر حمیدیه به سوسنگرد به فیض شهادت نائل شد ولی پیکر پاکش هنوز به وطن بازنگشته است و از جمله شهدای جاویدالاثر دوران هشت سال دفاع مقدس محسوب می شود.





شهید جاویدالاثر همایون حیدری سیبکی در تاریخ چهاردهم تیرماه سال 1347 در محله کلگه مسجدسلیمان دیده به جهان گشود، با آغاز جنگ تحمیلی بارها به جبهه رفت تا اینکه به سن سربازی رسید.
این جوان دلیر از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای گذراندن خدمت مقدس سربازی به جبهه اعزام شد.
پس از حضور جبهه در تاریخ 4 تیرماه سال 1367 در جزیره مجنون به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در خاک جبهه ماند و جاویدالاثر شد.
از سوی بنیاد شهید و امور ایثارگران در تاریخ 12 اردیبهشت سال 1382، شهادت شهید همایون حیدری سیبکی احراز و به خانواده و همشهریانش اعلام شد ولی با گذشت چند دهه از زمان شهادت پیکر پاکش هنوز به وطن بازنگشته است.
برای گرامیداشت یاد و خاطره شهید همایون حیدری سیبکی یادبودی در گلزار شهدای کلگه مسجدسلیمان بنا شده است.

زنده یاد سبزعلی حیدری سیبکی پدر شهید همایون حیدری سیبکی در فرردین سال 1392 در سن 75 سالگی در بیمارستان 22 بهمن مسجدسلیمان چشم از جهان فرو بست و به فرزند شهیدش پیوست.
پدر شهید همایون حیدری سیبکی 25 سال در انتظار بازگشت پیکر پاک فرزند شهیدش بود که این انتظار به سر نیامد و خود به دیدار پسر رفت.




مسئول سازمان بسیج رسانه خوزستان گفت: به منظور گرامیداشت شهدای والامقام، نخستین یادواره شهدای رسانه خوزستان برگزار میشود.
برای خواندن متن کامل اینجا کلیک کنید