تربت پاک روحانی شهید ایرج(عبدالطاهر) خدادادی موسیری در گلزار شهدای چهاربیشه مسجدسلیمان

https://uupload.ir/files/7yk0_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B9%DB%B0%DB%B6%DB%B0%DB%B8_%DB%B1%DB%B1%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B9.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی روحانی شهید ایرج(عبدالطاهر) خدادادی موسیری

روحانی شهید ایرج(عبدالطاهر) خدادادی موسیری در یکم مهر سال 1347 در منطقه‌ای عشایری از توابع چهارمحال و بختیاری دیده به جهان گشود او پس از طی دوره دبستان که همزمان با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود، جهت ادامه تحصیل به مسجدسلیمان رهسپار شد.

در این دوره‌ها شهید ایرج خدادادی با مبانی انقلاب آشنا شد و از آنجا که سابقه تدین و انقلابی‌گری را در خانواده داشت به سرعت با مبانی نظام جمهوری اسلامی آشنا و کم کم مقالات متعددی را در روزنامه‌ها به چاپ رساند.

روح مقابله با ظلم و اشرافیگری آنچنان در او پرورش یافته بود که در بسیاری از مقاطع نامه‌های سرگشاده‌ای را به برخی مسؤولان نظام متذکر می‌شد. او پس از طی دوره‌های دبستان و راهنمایی درسال 1363 وارد فضای معنوی حوزه علمیه المهدی(عج) شهرستان مسجدسلیمان شد و به تعلیم علوم دینی پرداخت.

ورود شهید ایرج خدادادی به حوزه علمیه روح بلند و پر معنویت او را جلای مضاعف بخشید و با اخلاق و عرفان اسلامی آشنا شد.

وی در دوران دفاع مقدس عازم جبهه شد و سرانجام در روز 30 دی سال 1365 در عمليات كربلاي پنج شهد شیرین شهادت را نوشید.

شهید ایرج خدادادی موسیری در سن 18 سالگی در منطقه عملیاتی شلمچه به درجه رفيع شهاد نائل آمد و پیکر پاکش پس از تشییع، در گلزار شهداي فتح‌الفتوح كلگه شهر مسجدسلیمان در کنار دیگر شهیدان آرام گرفت.

شهید محمود دوستانی‌ دزفولی

شهید محمود دوستانی‌ دزفولی

نگاهی کوتاه به زندگی شهید محمود دوستانی‌ دزفولی

شهید محمود دوستانی‌دزفولی برادر شهید علی دوستانی‌دزفولی یکم تیر سال 1343 در دزفول دیده به‌جهان گشود و در عملیات‌هایی چون فتح‌المبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی و بدر شرکت کرد.

هنگام بازگشت از عملیات والفجر 8 و فتح فاو، در كنار همرزمانش در اتوبوس گردان بلال در روز پنجم اسفند سال 1364 بر اثر اصابت راكت هواپیمای دشمن متجاوز، در سن 21 سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در جوار برادرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول آرام گرفت.

شهید محمود دوستانی‌دزفولی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «مردم! والله قيامت بر حق است، معادي هست، حساب و كتابي هست. بكوشيد تا اين چند روزه دنيا را در طاعت و بندگي خدا سپري كنيد كه ان‌شاء‌الله در آن روز واويلا روسفيد درگاه خدا و پيامبرش باشيد!

حرف چنداني ندارم، چون هر چه مي‌خواهم بگويم، مي‌بينم مسئوليت‌آور است و پايم در لغزش.

از تمامي شما مي‌خواهم در كارها رضايت خدا را بر هر چيز مقدم بداريد و پشتيبان اسلام و انقلاب و رهبر جامعه باشيد. وحدت را حفظ كنيد كه رمز پيروزيمان بوده و هست.

از همه جوانان غيرتمند همسنگرم مي‌خواهم كه راه و هدف را هميشه مدنظر داشته باشند و در كوره ‌راه‌ها و فراز و نشيب‌هاي راه، مصلحت انقلاب و اسلام را بر هر كار مقدم داشته و هر جا احتياج بود، حاضر شوند و بكوشند تا جوانمردانه اسلحه شهيدان را به طرف دشمنان نشانه روند. به هيچ وجه جبهه را خالي نكنيد كه خيانت است!

از برادران مسجد مي‌خواهم كه جلسات و نمازجماعت را پابرجا و زنده نگهداري كنند و مراسم عزاداري امام حسين(ع) را حتماً بر پا دارند. برادران، در مراسمتان يادمان كنيد و دعايمان كنيد!»

بسیجی شهید صفرعلی صفری از شهدای اهواز

دانشجوی شهید علی دوستانی‌ دزفولی

نگاهی کوتاه به زندگی دانشجوی شهید علی دوستانی‌ دزفولی

دانشجوی شهید علی دوستانی‌دزفولی برادر شهید محمود دوستانی‌دزفولی یکم فروردين سال 1338 در دزفول ديده به جهان گشود و دوازدهم ارديبهشت سال 1361، در عملیات بیت‌المقدس در سن 23 سالگی در خرمشهر بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد که تربت پاکش در جوار برادرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول قرار دارد.

شهید علی دوستانی‌دزفولی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «پدرم، مادرم، برادرانم، خواهرانم، همسرم؛ به خدا قسم در زمان و مكانی زندگی می‌كنيم كه حجت خدا تمام است. در ايران اسلامی زندگی كردن هم شرف و افتخار است هم ننگ و ذلت ابدی اما چرا؟ آری اگر زير پرچم پرافتخار و باعزت امامت قرار گرفتيد و سر بر آستان احديت در پشت سر انبياء و اولياء الله گذاشتيد و نايب بر حق امام زمان را پيرو و امام و مولايمان را منتظری نيک بوديد در دو دنيا با شرف و عزت خواهيد بود و اگر نه، آيا جز ذلت و خواری چيزی را سراغ داريد؟ در زمان و مكانی زندگی می‌كنيم كه هر لحظه‌اش يا حسنه است يا سيئه، پای در هر جا می‌گذاريم در دريايی از خون بهترين فرزندان اسلام و قرآن فرو می‌بريم.

آيا معصيت و گناه در چنين مكان مقدسی اندازه عذابش حدی دارد. خدايا 23 سال كم و بيش زندگی كردم همه‌اش غيبت و تهمت و افتراء و دروغ. خدايا كی متنبه شدم؟ در جبهه، آری در جبهه. عزيزان به خدا قسم جنگ يک لطف الهی بود بر امت ما. والله باران لطف و رحمت الهی آن چنان شديد بر سر امت ما باريدن گرفته كه غريق رحمت و نعمت و لطف الهی شده‌ايم. اگر نبود اين جنگ، سرنوشت اين انقلاب خدا می‌داند چه می‌شد.»

سهبد محمدرضا آل مبارک

شهید ابراهیم طیبی نژاد از شهدای بهبهان

نگاهی کوتاه به زندگی روحانی شهید ابراهیم مرادی

روحانی شهید ابراهیم مرادی هفتم خرداد سال 1346 در روستای کوشک بخش آبژدان شهرستان اندیکا دیده به جهان گشود و برای فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه المهدی(عج) مسجدسلیمان شد. در دوران جوانی ازدواج کرد و یک فرزند پسر از او به یادگار مانده است.

در عملیات کربلای پنج شرکت کرد و 20 دی‌ سال 1365 در سن 19 سالگی در شلمچه شهید شد و پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای کوشک آرام گرفت.

شهید ابراهیم مرادی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «فرزندم بدان كه ما براي عبادت خدای يكتا خلق شده‌ايم البته خدا با عبادت خودش ما را به كمال و سعادت می‌رساند راه عبادت خدا و به كمال رسيدن صراط مستقيم می‌باشد.

فرزندم هيچ‌وقت از تو راضی نمی‌شوم اگر بخواهی راهی غير از راه ائمه و علماء متعهد را انتخاب كنی يا عمداً كاری كنی كه به اسلام ضربه بزنی يا اينكه بی‌طرف و بی‌خيال باشی بايد ان‌شاءالله پاسدار اسلام باشی حالا هر قدر كه توانایی داری، خيلی خيلی مايلم كه طلبه شوی تا اينكه گوشت و پوست تو با نان پاک مبارک امام زمان(عج) رشد نمايد و روح تو با فرامين اسلام تعالی يابد حتماً حتماً، اگر برايت ممكن شد، خداوند تو را از خادمان اسلام قرار دهد خداوند تو را عاقبت بخير گرداند .

اين را بدانيد حق پايدار است و باطل جولانی دارد بعد هم از بين می‌رود، يقين بدانيد ای برادران مسلمان. فرزندانتان را اسلامی تربيت كنيد و آنها را رها نكنيد كه دچار هر انحرافي شوند و مرتكب هر كاری شوند. فرزندانتان را هر قدر كه توانايی داريد اسلامي تربيت كنيد تا ان‌شاءالله فردا فرزندانی پاسدار اسلام بار بيايند يقين اگر زمانی را كه در آن قرار دارند بشناسند آن زمان را ببينند دشمن چه نقشه‌هایی در آن زمان دارد و چه دام‌هایی انداخته تا دچار دام‌های دشمن و خطرهای انحرافی نمی شوند. ديگر اينكه به مردم شهر خودم «می‌دانيد راهی كه انسان را به سعادت و كمال می‌رساند و از ذلت‌ها و خواری‌ها و هلاک شدن و به چاه افتادن انسان را نجات می‌دهد.»

طلبه شهید اسدالله پورکاظم از شهدای بهبهان

شهید قاسم اتابک

شهید مدافع حرم محمد تاج بخش

نگاهی کوتاه به زندگی  شهید مدافع حرم محمد تاج بخش

شهید مدافع حرم محمد تاج‌بخش شانردهم تیر سال 1368 به‌عنوان دومین فرزند خانواده در گتوند دیده به جهان گشود، به خاطر علاقه شدید، خانواده به عمویش شهید محمد تاج‌بخش نام او را محمد نهادند.

پس از حمله تکفیری‌ها به کشورهای اسلامی، 16 تیر سال 1396 برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت و دوشنبه 16 مرداد سال 1396 به‌همراه دوستش شهید علی عظیمی در منطقه الوعر استان تدمر به شهادت رسید که پیکر پاکش پس از انتقال به ایران در گلزار شهدای گتوند آرام گرفت.

شهید عباس تاج‌بخش و سردار شهید ابراهیم تاج‌بخش دایی‌های شهید محمد تاج‌بخش نیز در سال 1365 به شهادت رسیدند.

مادر شهید محمد تاج‌بخش می‌گوید: «هیچ‌وقت با ما از شهادت حرف نمی‌زد، ملاحظه ما را می‌کرد، اما بعد از شهادتش دوستانش گفتند که بارها او را در گلزار شهدا دیده بودند، آن موقع بود که فهمیدیم محمد هر هفته پنج‌شنبه بدون استثنا به گلزار شهدا می‌رفت و چند ساعت آن‌جا سر مزار شهدا بود.

روزی که می‌خواست اعزام شود، نماز صبح را که خواندم دیدم محمد هم نمازش را تمام کرده. بعد آمد جلوی من، پای سجاده‌ام زانو زد. دست‌هایم را گرفت بوسید، صورتم را هم بوسید. من همین‌جا دچار یک حال غریبی شدم. گفتم مادرجان تو هر دفعه می‌رفتی تهران ماموریت، هیچ‌وقت این‌طوری خداحافظی نمی‌کردی. گفت این دفعه ماموریتم طولانی‌تر است دلم برای شما تنگ می‌شود. من دیگر چیزی نگفتم، بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم، بعد که محمد رفت برگشتم سر سجاده و ناخودآگاه گریه کردم. انگار همان موقع خداحافظی، به من الهام کرده بود که این دیدار آخرمان است

شهید ایرج دستیاری

شهید ایرج دستیاری

نگاهی کوتاه به زندگی شهید ایرج دستیاری

شهید ایرج دستیاری یکم دی سال 1335 به‌عنوان سومین فرزند از 9 خواهر و برادر در شهر آغاجاری دیده به‌جهان گشود.

از دوران كودكی انسانی اجتماعی و مسئوليت‌پذير بود، سعی می‌كرد نسبت به اطرافيانش احساس مسئوليت داشته باشد.

آبان سال 1358 به سپاه امیدیه پیوست و دوره‌های مختلف را زیر نظر شهید علی غیوراصلی گذراند، سال 1359 که در خط مرزی شلمچه تحرکاتی از سوی ضد انقلاب گزارش شد، به‌همراه جوانانی که برای دفع این حمله انتخاب شده بودند، راهی منطقه شد که بیستم شهریور سال 1359 به شهادت رسید، پیکر پاکش در قطعه یک گلزار شهدای اهواز آرام گرفت و نخستین شهید دفاع مقدس لقب گرفت.

فردی معتقد بود و توجه خاصی به اقامه نماز اول وقت و انجام واجبات شرعی داشت. علاقه وافری به ورزش، به‌ویژه فوتبال داشت و او را یکی از دروازه‌بان‌های مطرح منطقه امیدیه می‌دانستند، در باشگاه‌هایی همچون شاهین، بانک ملی و استقلال بازی کرده بود.

شهید ایرج دستیاری در وصیت‌نامه‌اش نوشت:«من صداقت و پاکی امام خمینی را اصل مسلم می‌دانم و روش مبارزاتی او را بهترین روش تلقی می‌کنم به‌همین خاطر او را به عنوان معیار اصلی تشخیص انقلابی از ضد انقلاب به‌حساب می‌آورم، گروه‌ها، سازمان‌ها و افرادی را که در سر راه او ایجاد موانع می‌کنند دشمن می‌دارم و آنهایی را که صادقانه و خالصانه برای پیاده شدن اهدافشان تلاش می‌کنند دوست می‌دارم.

دورود بر امام خمینی و ملت ایران، پدر، مادر، برادر، خواهر شاید نامه یا حرف آخر من باشد امیدوارم از من که به خاطر اسلام عزیز می‌جنگم ناراحت نباشید اگر شهید شدم برای من گریه نکنید که من زنده هستم چون این یک تحولی است از دنیا به دنیا.»

شهید مدافع حرم احسان فتحی چم خانی

تربت پاک شهید عبدالامیر احتشام زاده در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک شهید محمد بهاء الدین در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک شهید محمدجواد زاهدیان در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک شهید سعید جلالی پور در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک و مطهر شهید فرخ بهزادی برزیان منصوریه در گلزار شهدای بهبهان

روحانی جاویدالاثر شهید حجت‌الاسلام عبدالرضا کوچک کوتیانی

نگاهی کوتاه به زندگی روحانی جاویدالاثر شهید حجت‌الاسلام عبدالرضا کوچک کوتیانی

روحانی جاویدالاثر شهید حجت‌الاسلام عبدالرضا کوچک کوتیانی در روز بيستم ارديبهشت سال 1344 در روستاي كوتيان شهر صفی آباد از توابع شهرستان دزفول دیده به جهان گشود و در نوجوانی به حوزه علمیه رفت تا علوم دینی را فرا گیرد.

به‌همراه خیل مشتاقان انقلاب اسلامی به بسيج پیوست و در دوران هشت سال دفاع مقدس به جبهه رفت و به‌صورت مکرر در مناطق پدافندی و عملیاتی حضور پیدا کرد.

پس از حضور در جبهه سرانجام در روز 21 بهمن‌ماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در منطقه عملیاتی ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.

این نوجوان دلیر در سن 17 سالگی در منطقه عملیاتی فکه شهد شیرین شهادت را نوشید و خانواده معظمش هنوز چشم به‌راه بازگشت پیکر پاکش هستند.

شهید عبدالرضا کوچک کوتیانی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «ما را دعا کنید. تمام رزمندگان اسلام را دعا کنید که محتاج دعا هستیم. ان‌شاءالله پیروزی نزدیک است و ما با پیروزی پیش شما می‌آییم و اگر خدا خواست که شهید شویم چه سعادتی از این بهتر که در راه خدا و برای رضای او و برای به پا داشتن قرآن او شهید شویم، چون که مکتب ما مکتب خون و جهاد است.

برادران! جبهه چقدر خوب است! الآن آن را با تمام وجودم حس می‌کنم، در این‌جا همه وقت انسان به یاد خداست و چنان روحیه‌ای می‌گیرد که گاهی می‌خواهد پرواز کند، ولی مثل این‌که هنوز خدا عاشق ما نشده که ما را پیش خود ببرد. ما رضائیم به رضای او

تربت پاک و مطهر شهید اسماعیل حاجی کوهمدانی در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک و مطهر شهید علی اکبر رکابساز در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک شهید محمدخلیل گلبهاری در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک شهید جمال دهش ور در یادمان شهدای هویزه

شهید فرخ بهزادی برزیان منصوریه

تربت پاک شهید حسن سادات بویر در گلزار شهدای چهاربیشه مسجدسلیمان

https://uupload.ir/files/mji2_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8%DB%B0%DB%B6%DB%B3%DB%B0_%DB%B0%DB%B9%DB%B3%DB%B6%DB%B5%DB%B7.jpg

دانش‌آموز شهید عبدالحمید گل‌پیچی

نگاهی کوتاه به زندگی شهید توکلی دبیر

شهید توکلی دبیر سال 1334 در یک خانواده مذهبی و پرجمعیت در روستای قپچاق بخش مرحمت‌آباد(چهار برج) میاندوآب استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود.

از همان دوران نوجوانی همراه با دیگر برادرانش در مزرعه مشغول کار کشاورزی شد تا کمک حال مخارج خانواده خود شود.

خیلی متین و مهربان بود و با اطرافیان، دوستان و همسایگان با مهر و محبت رفتار می‌کرد، به پدر مادرش خیلی احترام می‌گذاشت و آنها را از صمیم قلب دوست داشت و با آنها خوش‌رفتار بود.

ارادت خاصی به اهل بیت(ع) به‌ویژه حضرت امام حسین(ع) داشت و در ایام سوگواری محرم در کنار سوگواران حسینی به عزاداری برای سیدالشهدا(ع) می‌پرداخت.

اهمیت ویژه‌ای برای دید و بازدید با اقوام و بستگان قائل بود و به نحو احسن صله رحم را انجام می‌داد و مرتب به فامیل خود سر می‌زد و جویای احوال آنها می‌شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ازدواج کرد و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و قبل از آن حضور ضد انقلاب در منطقه آذربایجان به مبارزه با حزب دمکرات و کومه‌له می‌پردازد.

در همان سال‌های نخست پیروزی انقلاب، به‌منظور مقابله با ضد انقلاب به منطقه سد نوروزلو منطقه میاندوآب اعزام می‌شود که در حین انجام وظیفه در روز 26 مرداد سال 1362 به‌فیض شهادت نائل می‌آید.

پس از شهادت پیکر پاک شهید توکلی دبیر به بخش مرحمت‌آباد انتقال می‌یابد که با حضور اقشار مختلف مردم و جمعی از خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران در زادگاهش تشییع می‌شود و پس از آن در گلزار شهدای روستای قپچاق در کنار دیگر شهیدان آرام می‌گیرد.

شهید علی کمایی

https://uupload.ir/files/4xmg_139806301336061218442784.jpg

شهیدان مجید، محمد و احمد خمبی شوشتری

هم اکنون؛ ورود پیکر پاک و مطهر 22 شهید تازه تفحص شده به خاک وطن

هم اکنون؛ ورود پیکر پاک و مطهر 22 شهید تازه تفحص شده به خاک وطن

شهید حسن رحیمی از شهدای شهر ترکالکی

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهيد علی‌ بخش‌ پايرون

https://s6.uupload.ir/files/%D8%B4%D9%87%D9%8A%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D8%AE%D8%B4%E2%80%8C_%D9%BE%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D9%88%D9%86%E2%80%8C_jk5g.jpg

بسیجی شهيد علی‌بخش‌ پايرون هجدهم ارديبهشت سال 1317 در شهرستان ملاير چشم به جهان گشود، در کودکی راهی مدرسه شد و تا دوم ابتدايی درس خواند. شغلش تعميركار خودرو بود. سال 1341 ازدواج كرد که 2 پسر و سه دختر از او به یادگار مانده است.

از سوی بسيج رهسپار جبهه شد و دوم فروردين سال 1361 در جبهه شوش به شهادت رسيد که پیکر پاکش در بهشت زهرای انديمشک آرام گرفته است.

شهيد علی‌بخش‌ پايرون در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «درود بر امام‌ امت‌، رهبر كبير امام‌ خميني‌ و سلام‌ بر شهيدان‌ طول‌ تاريخ‌، اينک لحظه‌ای‌ است‌ برای‌ من‌ كه‌ در اين‌ ساعت‌ چند سخنی‌ را با شما ملت‌ مسلمان‌ می‌گويم‌، عازم‌ جبهه‌ هستم‌ تا بر عليه‌ كافران‌ بعثی‌ كه‌ به‌ آب‌ و خاک وطن‌ اسلامی‌ ما تجاوز كرده‌ و مردم‌ شهرهای‌ ما را با هواپيماهای‌ روسی‌ و توپ‌ها به گلوله‌ می‌بندند و به‌ كودكان‌ شش‌ ماهه‌ نيز رحم‌ نمی‌كنند، نشان‌ بدهم‌ كه‌ هميشه تجاوزگر رفتنی‌ است‌ و حق‌ پا بر جاست‌.

فرمان‌ امام‌ را لبيک‌ گفته‌ و به‌ جبهه‌ می‌روم تا راه‌ شهيدان‌ را ادامه‌ دهم‌ و به‌ اين‌ منافقان‌ از خدا بی‌خبر نشان‌ دهم‌ كه‌ اسلام‌ نابود شدنی‌ نيست‌ و با هر جوانی‌ كه‌ به‌ خاک‌ می‌افتد چند تن‌ ديگر بلند می‌شوند و راه‌ آنها را ادامه‌ می‌دهند.

اما از ملت‌ ايران‌ خواهانم‌ كه‌ راه‌ شهيدان‌ انقلاب‌ اسلامي‌ را پاس‌ نهند. من‌ افتخار می‌كنم‌ كه‌ به‌ اين‌ راه‌ می‌روم‌ اميدوارم‌ كه‌ بعد از من‌ راه‌ من‌ را ادامه‌ داده‌ و نگذاريد كه‌ اين‌ منافقان‌ شما را منحرف‌ كرده‌ با آنها مبارزه‌ كرده‌ و هيچ‌وقت‌ از راه‌ اسلام‌ باز نايستيد.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید فرامرز رضایی‌ میرقائد

https://s6.uupload.ir/files/769817_356_u7zf.jpg

بسیجی شهید فرامرز رضایی‌میرقائد بیست و یکم آذر سال 1342 در اندیمشک به‌دنیا آمد، در نوجوانی برادرش شهید عزت‌الله رضایی‌میرقائد به شهادت رسید که در روحیه‌اش تاثیر به‌سزایی گذاشت، در نوجوانی ازدواج کرد.

در چهارده سالگی به جبهه رفت. وقتی دشمن بعثی توسط 54 هواپیما شهر اندیمشک را زیر بمباران گرفت به کمک مجروحین و زیر آوار مانده‌ها رفت که چهارم آذر سال 1365 بر اثر اصابت ترکش به گلویش شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای اندیمشک آرام گرفت.

شهید فرامرز رضایی‌میرقائد در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «من خيلی به درگاه خداوند ناليده و گريه كرده‌ام و از او حاجت خواسته‌ام تا مرا به آرزوی نهايی خود به درجه شهادت برسم. اما تا كنون هر چه در زده‌ام، گريه كرده‌ام جواب نشنيده‌ام، اميدوارم كه به‌زودی بشنوم.

برادرانم من شما را به‌عنوان رساننده پيام خود به‌سوی جامعه معرفی می‌كنم كه فقط بعد از شهادت ما ناله نكنيد بلكه علاوه بر اينكه ناله نمی‌كنيد پيام من و ساير شهدا را به گوش مردم برسانيد، شهادت كه محتوای آن دل كندن از دنيای پوچ و بی‌وفاست و انقلاب درونی جهت رسيدن به لقاءالله است.

برادران من ای تمام کسانی كه ندای پيكر آكنده به خون مرا می‌شنويد به شما وصيت می‌کنم وای بر شما، اگر كه در اين شرايط بر سر مال و منال دنيا جنگ و دعوا می‌كنيد، به‌سوی خدا پرواز کنيد و آخرت و روز محشر و آتش جهنم را در نظر بگيريد والا پشيمان خواهيد شد و من احساس می‌کنم که برادران از من سبقت گرفته و به‌خداي خود لبيک گفته، چون ايمانشان از من بيشتر بوده [است].»

جانباز شهید سید مجتبی علمدار

جانباز شهید سید مجتبی علمدار

جانباز شهید سید مجتبی علمدار

یادبود شهید محمد شمخانی در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک و مطهر شهید امین سلطانی در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک و مطهر شهید عباس افشاری در یادمان شهدای هویزه

تربت پاک و مطهر شهید محمود صالح زاده در یادمان شهدای هویزه

دانش آموز شهید محمد دلجو از شهدای هویزه

نگاهی کوتاه به زندگی دانش‌آموز شهید سید حسن سواری

دانش‌آموز شهید سید حسن سواری(فاضلی) بیستم آذر سال 1379 در اهواز دیده به جهان گشود، در دوران کودکی وارد مدرسه شد، هنوز به درس خواندن اشتغال داشت و دیپلم نگرفته بود.

در صبح روز شنبه 31 شهریور سال 1397 به منظور تماشای رژه نیروهای مسلح به مناسبت هفته دفاع مقدس در بلوار قدس اهواز حضور داشت که هدف تیر کین ‌تروریست‌ها قرار گرفت و به همراه 22 نفر دیگر مظلومانه به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید سواری و دیگر شهیدان روز دوم مهر با حضور باشکوه مردم از سراسر کشور در اهواز تشییع شد و پس از آن به همراه هفت تن از شهدای اهوازی به گلزار شهدای اهواز انتقال یافت و در قطعه شهدای حله آرام گرفت.

حجت‌الاسلام سید حسین سواری برادر شهید سید حسن سواری می‌گوید: «برادرم دانش‌آموز سال آخر دبیرستان در رشته انسانی بود. قصد داشت به سپاه پاسداران بپیوندد و برای دفاع از مسلمانان مظلوم به سوریه برود. تمام اتاقش را با عکس شهدا تزئین شده بود، دوست داشت مدافع حرم شود، اما قسمتش شهادت در خاک وطنش شد.

عاشق شهادت بود و برای شهدا ارزش زیادی قائل می‌شد. شهید صیادشیرازی را خیلی دوست داشت. حافظ قرآن و بسیجی فعال بود و از بچگی در محرم خادمی امام حسین(ع) را می‌کرد

آیت‌‌الله محسن حیدری نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان درباره برخی از ویژگی‌های شهید سید حسن سواری می‌گوید: «این شهید یک نوجوان بود ولی با این سن کم موکبی را راه اندازی کرد و به عزاداران حسینی خدمت می‌کرد. یک رابطه تنگاتنگی با حضرت سیدالشهدا(ع) داشت و در عالم دیگری سیر می‌کرد.»