نگاهی کوتاه به زندگی شهيد سعيد سرخانى‌ناصرى

https://s6.uupload.ir/files/img_20221016_085741_nvgz.jpg

شهيد سعيد سرخانى‌ناصرى یکم فروردین سال 1347 در ويس چشم به‌جهان گشود، تا كلاس اول راهنماىی درس خواند. در سال 1360 به‌جبهه رفت و چهارم دی سال 1365 در عملیات کربلای چهار به‌شهادت رسید که پیکر پاکش پس از 13 سال در جزیره سهیل تفحص شد و در گلزار شهدای ویس آرام گرفت.

شهيد سعيد سرخانى‌ناصرى در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «خدايا، بارالها، معبودا، پروردگارا، معشوقا، مولايم، من ضعيف و ناتوان چگونه تحمل عذاب تو را مى‌توانم بكنم؟ خدايا مرا ببخش و از گناهان من درگذر، تو كريم و رحيمى، خدايا من با تو پيمان بسته‌ام كه تا پايان راه بروم و بر پيمان خويش همچنان استوار ماندم.

اى جوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حسين(ع) در ميدان نبرد شهيد شد، اى جوانان مبدا در غفلت بميريد كه على‌اكبر حسين(ع) در راه حسين(ع) و با هدف شهيد شد.

اى جوانان مبادا بگوييد كه امروز جنگ به ما احتياج ندارد و بايد درس بخوانيم و بايد به فكر آينده باشيم شما از كجا مى‌دانيد كه فردا زنده هستيد؟

اى مادران، مبادا از رفتن فرزندانتان به‌جبهه جلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خدا نمى‌توانيد جواب زينب(س) را بدهيد كه تحمل 72 شهيد را نمود. همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه‌‏هاى نبرد بفرستيد و حتى جسد او را هم تحويل نگيريد. زيرا مادر وهب فرمود چيزى را كه در راه خدا داده‌ام پس نمى‌گيرم، برادران استغفار و دعا را از ياد نبريد كه درمان براى تسكين دردهاست، هميشه به‌ياد خدا باشيد و در راه خدا قدم برداريد، هرگز دشمنان بين شما تفرقه نياندازند و شما را از روحانيت متعهد جدا نكنند كه اگر چنين كردند روز بدبختى مسلمانان و روز جشن ابرقدرت‌هاست».

نگاهی کوتاه به زندگی سردار شهید سید فاضل ذهبی

https://uupload.ir/files/x15r_3193-cuawgh7npq.jpg

سردار شهید سید فاضل ذهبی روز ۲۴ شهربور سال ۱۳۴۱ در شهر ویس شهرستان باوی دیده به جهان گشود.

تحصیلات خود را تا كلاس اول دبیرستان ادامه داد. با حضور در جلسات قرائت قرآن مساجد، به كمک دیگر بچه‌هاى مذهبى به یارى انقلاب می‌شتافت و با تبلیغ آرمان‌هاى حضرت امام به ترویج آنها بین دوستان آشنایان و فامیل مشغول می‌شد.

در نوجوانى، علاوه بر تحصیل، اوقات فراغت خود را در یک نانوایى مشغول كار شد. مادرش می‌گوید: «پسرم خیلى مؤمن و متدین بار آمد. او نسبت به نمازش حساس بود به‌ویژه نماز ظهر و عصر را حتماً در اول وقت و در مسجد می‌خواند. حتى اگر مشغول بازى بود، وقت اذان به خانه می‌آمد، وضو می‌گرفت و به مسجد می‌رفت.»

با شروع جنگ تحمیلى، بر شدت فعالیت‌هاى مذهبى و فرهنگی‌‏اش افزود و با مطالعه كتب مختلف دینى به تقویت باورهاى دینى خود پرداخت.

براى پاسدارى از دست‌آوردهاى انقلاب اسلامى، به عضویت رسمى كمیته انقلاب اسلامى درآمد و مسئولیت‌هاى فراوانى را به عهده گرفت.

پس از گذراندن دوره آموزش نظامى آماده حضور در میدان‌هاى رزم شد، وقت رفتن به مادرش گفت: «آمریكا بیاید به ما تجاوز كند و ما در منزل باشیم؟!

ببین نوجوان‌ها چقدر كوچک هستند و شهید می‌شوند و من هنوز مانده‌ام.»

او پس از اعزام به سوى میدان‌هاى رزم در گردان نور از تیپ یكم لشكر 7 حضرت ولىعصر(عج) در سمت تک تیرانداز مشغول خدمت شد و در دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت‌المقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید سید فاضل ذهبی در سن 20 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیكر پاکش در گلزار شهداى ویس آرام گرفت.

شهید حمید قشونی

https://s6.uupload.ir/files/img-20211125-wa0339_2424.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی شهید محمدعلی بخشنده

https://s6.uupload.ir/files/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D8%AE%D8%B4%D9%86%D8%AF%D9%87_7nca.jpg

شهيد محمدعلى بخشنده یکم فروردین سال 1345 در شهر ويس دیده به جهان گشود و تحصيلات خود را در زادگاهش آغاز کرد.

زياد اهل صحبت كردن نبود ولى علاقه خاصى به قرآن داشت، مدتى به علت بيمارى مدرسه نرفت ولى در عوض نوارهاى آموزشى قرآن را مرتب گوش می‌‏داد و با آن تمرين مى‏كرد مدتى هم به كلاس سواد آموزى رفت در نماز شبش زياد مناجات می‌كرد.

به امام خمينى عشق می‌‏ورزيدند و از اينكه در دوران زعامت او حضور دارد، خيلى اظهار خوشحالى می‌كرد، همواره می‌‏گفت: اين خود لياقتى از جانب خدا است كه ما در زمان حضرت امام خمينى زندگى می‌‏كنيم.

پيروزى انقلاب اسلامى و دفاع مقدس از مهمترين مقاطع زندگى او بودند، اگر چه در دوران انقلاب سن كمى داشت ولى در دفاع مقدس با حضور فعال در فعاليت‌‏هاى بسيج، همّت زيادى در جهت پيشبرد اهداف انقلاب از خود نشان داد.

 با مطالعه كتب مذهبى به‌ویژه کتاب‌های شهيد دستغيب به معارفى جديد از دين دست يافت و به ارائه آنها در بين دوستان و آشنايان می‌‏‏پرداخت.

 با اعلام نياز جبهه‌های جنگ به نيروى جوان و رزمنده، با متقاعد ساختن خانواده و اعضاى بسيج توانست به جبهه‏ راه يابد و نقش مؤثر خود را در يارى رساندن به رزمندگان نشان دهد.

 سرانجام اين رزمنده دلاور پس از ماه‌ها حضور در جبهه‏ در عملیات خیبر شرکت کرد که در روز دهم اسفند سال 1362 در منطقه عملیاتی هورالعظیم شهد شیرین شهادت را نوشید ولی پيكر پاكش پس از 12 سال گمنامی به ميهن اسلامی بازگشت و در گلزار شهداى ويس آرام گرفت.

شهید سید فاضل ذهبی

https://s6.uupload.ir/files/img-20211125-wa0357_4f0c.jpg

بسیجی شهید حمید قشونی

https://s6.uupload.ir/files/465144_305_bnfn.jpeg

شهید حمید قشونی

https://s6.uupload.ir/files/465131_862_8zca.jpeg

شهید حمید قشونی

https://s6.uupload.ir/files/465132_732_y9h3.jpeg

شهید حمید قشونی

https://s6.uupload.ir/files/465128_363_dvoz.jpeg

وصیت نامه بسیجی شهید حمید قشونی

https://s6.uupload.ir/files/img-20220123-wa0003_p8db.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

المومنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم ایانه رادنهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون مومنین کسانی هستند که چون از خدا یاد شود دل های آنان بلرزد و آن گاه آیات الهی بر آنان خوانده شود بر ایمانشان آید و بر پروردگار خویش توکل می کنند.

 سلام و درود فراوان به آمام زمان و  نایب برحق ایشان امام خمینی ارواحنا له الفدا و سلام  و درود به مادر عزیزم که زحمت های زیادی برای برزگ کردن و تربیت من کشیده است.

 مادر جان امیدوارم که بعد از شهادت من افسوس نخوری و به حرف دیگران گوش ندهی که چرا گذاشته ای به جبهه بروم چون مرگ به منزله شتری است که در خانه هر کس می نشیند و هیچ فراری هم نیست که بتوان از مرگ گریخت.

مادر بزرگوارم سلام مرا به خواهر عزیزم و برادرانم برسان و هر چه که من پس انداز دارم بین فقرا تقسیم کنید و برای من نماز و روزه بگیرید، در راه من برایم صدقه بدهید.

ای دوستان من شما جبهه را فراموش نکنید و من دوست دارم که شما اسلحه من را از زمین بردارید و با دشمنان اسلام و دین و قرآن بجنگید و به امت مسلمان ویس بگویید که پشت جبهه ها را گرم نگهدارید، تا صدام و صدامیان بدانند که با چه کسی رو به رو هستند.

به برادر فرشید نیسی بگویید که من خیلی دوست داشتم با او درس بخوانم تا در آینده برای جامعه خویش مفید باشم ولی چون جبهه ها احتیاج به نیرو دارد تا کار صدام را یکسره کنند من به جبهه رفتم تا پاسخگوی ندای امام خمینی باشم.

لطفا جنازه مرا به خانه ببرید و بعد به بسیج و بعد مرا در بهشت شهدای ویس دفن کنید.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار

19/11/1364

شهید حمید قشونی

https://s4.uupload.ir/files/resized_535353_639_fl6q.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید حمید قشونی

https://s4.uupload.ir/files/465119_242_grey.jpeg

بسیجی شهید حمید قشونی چهارم فروردین سال 1349 در شهر ویس دیده به جهان گشود، از همان کودکی فردی پرجنب و جوش و فعال بود، در تابستان‌های گرم خوزستان در کنار پدر در مزارع کشاورزی کار می‌کرد، پدرش را در سن 12 سالگی از دست داد و در آغوش پر مهر و محبت مادر پرورش یافت، تحصیلات خود را نیز تا سوم راهنمایی ادامه داد.

برخورداری از اخلاق پسندیده و توجه خاص به نماز و دیگر امور دینی از همان کودکی او را از دیگر افراد خانواده و دوستان متمایز کرده بود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل بسیج مستضعفین در ویس، به همراه دیگر دوستان به عضویت آن درآمد و بخش مهمی از زندگیش در بسیج و ماموریت‌های مختلف آن سپری شد.

در دوران دفاع مقدس از سوی گردان کربلا لشکر هفت ولیعصر(عج) خوزستان به جبهه رفت و در عملیات والفجر هشت شرکت کرد که در روز بیست و یکم بهمن سال 1364 در فاو عراق به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای شهر ویس آرام گرفت.

شهید حمید قشونی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «سلام و درود فراوان به امام زمان و نایب بر حق ایشان امام خمینی ارواحنا له‌الفدا و سلام و درود به مادر عزیزم که زحمت‌های زیادی برای برزگ کردن و تربیت من کشیده است، مادر جان امیدوارم که بعد از شهادت من افسوس نخوری و به حرف دیگران گوش ندهی که چرا گذاشته‌ای به جبهه بروم چون مرگ به منزله شتری است که در خانه هر کس می‌نشیند و هیچ فراری هم نیست که بتوان از مرگ گریخت.»

نگاهی کوتاه به زندگی سردار شهید سید فاضل ذهبی

https://uupload.ir/files/x15r_3193-cuawgh7npq.jpg

سردار شهید سید فاضل ذهبی فرزند سید موسی است که در تاریخ ۲۴ شهربور ماه سال ۱۳۴۱ در شهر ویس شهرستان باوی دیده به جهان گشود.

تحصیلات خود را تا كلاس اول دبیرستان ادامه داد. در جریان انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى (ره) سید فاضل با حضور در جلسات قرائت قرآن مساجد، به كمك دیگر بچه‏ هاى مذهبى و انقلابى به یارى انقلاب می شتافت و با تبلیغ آرمان هاى حضرت امام به ترویج آنها بین دوستان آشنایان و فامیل مشغول می شد.

در سنین نوجوانى، او علاوه بر تحصیل، اوقات فراغت را در یك مغازه نانوایى مشغول كار بود. مادرش مى گوید: پسرم خیلى مؤمن و متدین بار آمد. او نسبت به نمازش حساس بود مخصوصاً نماز ظهر و عصر را حتماً در اول وقت و در مسجد مى‏ خواند. حتى اگر مشغول بازى بود، وقت اذان به خانه مى‏ آمد، وضو می گرفت و به مسجد مى‏ رفت.

پس از پیروزى انقلاب اسلامى و با شروع جنگ تحمیلى، بر شدت فعالیت‏ هاى مذهبى - فرهنگى‏ اش افزود و با مطالعه كتب مختلف دینى و گوش سپردن به نوارهاى نوحه آهنگران و مرثیه‏هاى مختلف در خصوص واقعه عاشوراى حسینى به تقویت باورهاى دینى خود پرداخت.

سید فاضل براى پاسدارى از دست آوردهاى انقلاب اسلامى، به عضویت رسمى نهاد كمیته انقلاب اسلامى درآمد و مسؤولیت‏ هاى فراوانى را به عهده گرفت.

پس از گذراندن دوره آموزش نظامى آماده حضور در میدان‏ هاى رزم شد و موقع رفتن به مادرش گفت: آمریكا بیاید به ما تجاوز كند و ما در منزل باشیم؟!

ببین نوجوان‏ ها چقدر كوچك هستند و شهید مى‏ شوند و من هنوز مانده ام.

او پس از اعزام به سوى میدان‏ هاى رزم درگردان نور از تیپ یكم لشكر 7 حضرت ولى عصر(عج) در سمت تك تیرانداز مشغول خدمت شد و سرانجام در تاریخ بیستم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در جریان عملیات بیت المقدس بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، به درجه رفیع شهادت نائل شد.

 شهید سید فاضل ذهبی در سن 20 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیكر پاکش پس از انتقال به شهرستات باوی در گلزار شهداى ویس آرام گرفت.