نگاهی کوتاه به زندگی شهید ترور سید محمود افتخاری‌سنیجانی

شهید ترور سید محمود افتخاری‌سنیجانی در چهارم تیر سال 1310 در اراک دیده به جهان گشود، در جوانی کارمند ایران ایر شد، اما با توجه به شرایط نامناسب، از این شرکت استعفا داد و وارد شغل آزاد شد.

خیر و معتمد مسجد لیلةالقدر محله‌ بود، به نیازمندان کمک می‌کرد، بانی برگزاری جلسات مذهبی بود و در امور مختلف دست به خیر داشت.

در یکی از محله‌های اطراف میدان امامت تهران مغازه الکتریکی داشت که توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق شناسایی شد. او حوالی ظهر روز 25 مهرماه سال 1361 در سن 51 سالگی با شلیک مستقیم منافقین به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید سید محمود افتخاری‌سنیجانی پس از تشییع در قطعه 26 گلزار شهدای تهران ردیف 94، شماره 8 آرام گرفت.

دختر شهید سیدمحمود افتخاری‌‌سنیجانی درباره او می‌گوید: «پدرم در دوران جوانی‌ کارمند ایران ایر بود، اما با توجه به اینکه آن موقع شرایط بدی در جامعه حاکم بود و کارمندان زن ‌حجاب نداشتند و بیشتر افراد هم در آنجا بهایی بودند، او تقاضای بازخرید کرد و از هواپیمایی بیرون آمد. منزل ما در میدان امامت تهران بود. با توجه به اینکه من تنها فرزند خانواده‌ بودم، بعد از ازدواج هم در یکی از طبقات خانه پدری زندگی می‌کردیم. پدرم مغازه‌ الکتریکی در همان ساختمان محل سکونت‌مان داشت که کاسبی می‌کرد. او خیّر و معتمد مسجد لیلةالقدر محله‌مان بود؛ به نیازمندان کمک می‌کرد، بانی برگزاری جلسات مذهبی بود و خلاصه در امور مختلف دست به خیر داشت. من و مادرم هم چادری بودیم و به همین خاطر بعضی وقت‌ها در اقوام و همسایه‌ها ما را مسخره می‌کردند اما اعتنا نمی‌کردیم».

شهید مدافع حرم مرتضی کریمی‌شالی

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم مرتضی کریمی‌شالی

شهید مدافع حرم مرتضی کریمی‌شالی 25 دی سال 1360 در تهران دیده به‌جهان گشود و پس از حمله تکفیری‌ها عازم سوریه شد که در تاریخ 21 دی سال 1394 در منطقه خان طومان به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در جبهه ماند.

پیکر پاک شهید مرتضی کریمی‌شالی پس از 6 سال به وطن بازگشت که روز یکشنبه 21 شهریور سال 1400 در تهران تشییع شد و در قطعه 50 گلزار شهدای بهشت زهرا(س)، ردیف 116، شماره 23 آرام گرفت.

مادر شهید مرتضی کریمی‌شالی می‌گوید: «آقا مرتضی از کودکی به راه اسلام و انقلاب علاقه داشت، وقتی که بزرگ شد علاقه‌اش به این راه بیشتر شد و چیزی جز اهل بیت(س)، اسلام و ایران برایش اهمیت نداشت. به او درباره زندگی و خانه و ماشین می‌گفتم اما مرتضی می‌گفت «مادر به این خانه‌های گِلی فکر نکن چون اینها به یک باد، بند هستند، به این ماشین‌ها، به این پاره‌آهن دل نبند این‌ها چیزی نیست، هدف ما باید آخرت ما باشد.»

زمانی‌که برای سوریه رفتن تصمیم گرفت دختران او کوچک بودند و همسرش راضی به رفتن او به سوریه نبود. حتی من هم از اول مخالف رفتن او بودم اما بعد از اصرارهای او بالاخره راضی شدم.»

همسر شهید نیز می‌گوید: «به زیبایی خانه خیلی اهمیت می‌داد. حتی یک‌بار که بیرون از خانه بودم، وقتی برگشتم دیدم خانه خالی است! ‌گفتم «مرتضی مبل‌ها را چه کرده‌ای؟» گفت «از چشمم افتاده‌ بودند! آنها را فروختم و مبل جدید سفارش داده‌ام.»

بعد از مبل، فرش، پشتی، پادری، پرده را به تبع آن کم‌کم عوض کرد. مثل آخرین دکور مرتضی که الآن اینجاست. همه وسایل را آبی خرید.»

یادبود بسیجی جاویدالاثر شهید علی‌رضا جرجم

بسیجی جاویدالاثر شهید علی‌رضا جرجم

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید علی‌رضا جرجم

بسیجی جاویدالاثر شهید علی‌رضا جرجم فرزند رضا است که در تاریخ یکم اسفند ماه سال 1339 در تهران دیده به جهان گشود.

این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه است.

وی در کودکی به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا مقطع چهارم دبیرستان ادامه داد و به عضویت بسیج درآمد.

این دلیرمرد از در دوران هشت سال دفاع مقدس از سوی بسیج به جبهه اعزام شد و پس از نبرد با دشمنان، سرانجام در 22 فروردین ماه سال 1362 در منطقه شرهانی شهد شیرین شهادت را نوشید.

شهید علی‌رضا جرجم در سن 23 سالگی در عملیات والفجر یک به مقام والای شهادت نایل شد و پیکر پاکش به طن بازنگشته است و جزو شهدای جاویدالاثر محسوب می‌شود.

به منظور گرامی‌داشت یاد شهید علی‌رضا جرجم یادبودی در قطعه 40 ردیف 85 شماره 2 بهشت زهرا(س) تهران بنا شده است.

نگاهی کوتاه به زندگی شهید سید اسدالله لاجوردی

شهید سید اسدالله لاجوردی سال 1314 در خیابان خانی‌آباد تهران دیده به جهان گشود و روز پنج‌شنبه یکم شهریور سال 1377 توسط منافقین در بازار تهران ترور شد و به شهادت رسید.

شهید سید اسدالله لاجوردی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «خدایا تو شاهدی چندین‌بار به عناوین مختلف خطر منافقین انقلاب را همان‌ها که التقاط به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده است و همانا که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمع‌الاضداد به دست گرفته‌اند، هم رجایی و باهنر را می‌کشند و هم به سوگشان می‌نشینند، هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی و سپس...! برقرار می‌کنند، هم آنان را دستگیر می‌کنند و هم برای آزادی‌شان و اعطای مقام و مسئولیت به آنان تلاش می‌کنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیم‌ناک می‌شوند، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافق‌کشان می‌زنند و هم در حوزه‌های علمیه به فقه و فقاهت روی می‌آورند تا مسیر فقه را عوض کنند. به مسئولین گوشزد کرده‌ام، ولی نمی‌دانم چرا اگرچه نسبت به برخی تا اندازه‌ای می‌دانم، چرا ترتیب اثر نداده‌اند؟

به مسئولین بارها گفته‌ام که خطر اینان به‌مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است، چراکه علاوه بر همه شیوه‌های منافقانه منافقین سالوسانه در صف حزب‌اللهیان قرار گرفته و کم‌کم آنان را در صفوف آخرین و سپس به‌صف قاعدین و بازنشستگان سوق‌شان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده‌اند به‌گونه‌ای که عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصمیم‌گیرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصب‌ها و حفظ و ابقاءها دست به تخریب می‌زنند، اعمال قدرت می‌کنند، اینها همه پوچ است و بی‌اهمیت!»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم حسین امیدواری

https://s6.uupload.ir/files/1996506_977_gojx.jpg

شهید مدافع حرم حسین امیدواری دهم اردیبهشت سال 1365 در تهران چشم به جهان گشود که زمستان سال 1394 داوطلبانه مدافع حرم حضرت زینب(س) شد.

 وی 21 دی سال 1394 در خانطومان شهید شد و پیکر پاکش در قطعه 50 بهشت زهرا(س) تهران، ردیف 119، شماره 23 کنار شهید علیرضا مرادی آرام گرفت.

شهید حسین امیدواری در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «پروردگارا: اگر که خواستی این بنده حقیر را به بهشت خود ببری و یا اینکه به جهنم که ساخته به‌دست خودمان است، بیاندازی شما خود صاحب اختیار هستی و این بنده خسران دیده در هر صورت راضی به‌رضای شما خواهم بود. فقط اینکه دوست دارم مطالبی را با شما در جریان بگذارم که تو خود می‌دانی آن از دل من برمی‌خیزد.

پرودگارا: اگر در طول دوران زندگیم در عالم مادی دچار خطایی شده‌ام، شما آن خطای بنده حقیر را به حساب دشمنی من با خودتان طلقی نکنید. دوست دارم که آن خطاها را روی ضعف و احمقیت‌های این بنده حقیر نسبت به خودش برداشت بکنید و بدینوسیله شما را قسم می‌دهم، این بنده را به خاطر ضعف‌ها و احمقیت‌هایش در ردیف دشمنانتان قرار ندهید، و البته در ادامه دوست دارم در همین جا رضایت خودم را از جاهلی که بنده را به قتل می‌رساند تسلیم شما کرده، و البته شکایت خود را نیز از دو گروه نزد شما تا روز قیامت به امانت بگذارم، گروه اول: کسانی که خود در پوچ‌گرایی هستند و برای آنکه آن ننگ را از دوش خود بردارند، در صدد برمی‌آیند، تا ما را در راهی که هستیم، بی‌هدف نشان بدهند و گروه دوم: کسانی هستند که با مکر و ریا سعی می‌کنند به تفریح و یا برای به‌دست آوردن منافع دنیوی روی خون شهدا موج‌سواری بکنند.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید غلامحسن باقری

https://s6.uupload.ir/files/400_gh_b23_x1rm.jpg

بسیجی شهید غلامحسن باقری یازدهم آبان سال 1340 در شهر بیارجمند استان سمنان چشم به جهان گشود و تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد.

وی در دوران دفاع مقدس از سوی تیپ 27 محمدرسول الله(ص) به جبهه اعزام شد و در سن جوانی در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد.

شهید باقری پس از 12 روز حضور در جبهه در بیستم اردیبهشت سال 1361 در جنوب خرمشهر به شهادت رسید که پیکر پاکش بعد از انتقال از جبهه در قطعه 26 گلزار شهدای تهران آرام گرفت.

شهید غلامحسن باقری در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «مبادا فکر کنید پناه بردنم به شهادت فرار از زندگی (یا فرار از شما) باشد. خیر، چنین نیست بلکه فرصتی است که به دست آمده که بتوانم به ندای حسین زمانمان، خمینی بزرگ، لبیک گویم و فرصت دستیابی به فوز عظیم را، که عین سعادت است، غنیمت بشمارم. بنده که نتوانستم زحمات شما را جبران کنم، شاید شهادتم باعث افتخارتان گردد و هدیه‌ای را که در راه اسلام داده‌اید مورد قبول خداوند قرار گیرد و باز هم همان‌طور که بارها برایتان تعریف کرده‌ام وقتی یکی از بهترین افراد یک خانواده مریض می‌شود و احتیاج به عمل جراحی دارد و خون می‌خواهد، سعی می‌کنیم که هر طور شده و حتی از خون بدنمان را به او تزریق کنیم تا زنده بماند و خلاصه هر کاری که از دستمان برآید انجام می‌دهیم و حال انقلاب اسلامی ما هم حالت همان مریض را دارد که در مقابل ضربات دشمنان احتیاج به خون دارد، پس چرا برای خون دادن به اسلام از یکدیگر سبقت نگیریم و جان‌های بی‌قابلمان را با خدا به بهای بهشت به معامله نگذاریم.»

شهید منوچهر لرکی

https://s6.uupload.ir/files/0bcdb12c86cd6a465de8f348bde0afb6f02431ee_f0bc.jpg

شهید منوچهر لرکی

https://s6.uupload.ir/files/0b015fb228409c1b2a21483a80eb70ed07ab2f8a_8y5k.jpg

تربت پاک سرباز شهید منوچهر لرکی در گلزار شهدای تهران

https://s6.uupload.ir/files/15734664354903_gz1t.jpg

تربت پاک سرباز شهید منوچهر لرکی در گلزار شهدای تهران

https://s6.uupload.ir/files/%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B0%DB%B4%DB%B1%DB%B0_%DB%B0%DB%B9%DB%B2%DB%B5%DB%B4%DB%B9-169x300_6tfu.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهید منوچهر لرکی

https://s6.uupload.ir/files/18755_f20r.jpg

سرباز شهید منوچهر لرکی در دومین روز از بهمن ماه سال 1339 در آبادان به دنیا آمد، پدرش امیرحسین، نام داشت و کارمند وزارت نفت بود.

به همراه دیگر همسن و سالان خود در کودکی راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشته ریاضی و فیزیک ادامه داد.

در جریان انقلاب اسلامی مانند همه مردم ایران در تظاهرات ضد شاهنشاهی و طاغوت شرکت می کرد.

در دوران جوانی به خدمت اعزام شد و در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران مشغول گذراندن سربازی خود شد.

از سوی یگان خدمتی خود به جبهه اعزام شد و در تاریخ 25 خرداد ماه سال 1360 در جبهه دارخوین شهد شیرین شهادت را نوشید و به آسمان پر کشید.

شهید منوچهر لرکی د عملیات فرمانده کل قوا به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از انتقال به تهران، در قطعه 24 گلزار شهدا، ردیف 82 شماره 41 آرام گرفت.

تربت پاک شهید سید محمدعلی جهان آرا در گلزار شهدای اهواز

https://uupload.ir/files/7cn1_jahanara.jpg4.jpg

وصیت نامه شهید سید محمد جهان آرا

https://uupload.ir/files/ec5v_jahan_ara.jpg

از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.

من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم.

 خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...

و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟

ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.

ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود.

ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.

نگاهی کوتاه به زندگی سردار سرلشکر شهید سید محمدعلی جهان آرا

https://uupload.ir/files/qpef_jahanara.jpg0.jpg

سردار سرلشکر شهید سید محمدعلی جهان آرا در سال ۱۳۳۳ در خرمشهر به دنیا آمد و در تاریخ هفتم شهریور ماه سال ۱۳۶۰ به همراه سردار بزرگ اسلام سرلشگر ولی الله فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش، سرتیپ سید موسی نامجو وزیر دفاع، سرتیپ جواد فکوری جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش و شهید یوسف کلاهدوز قائم مقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسید.

شهید جهان آرا، بزرگ مردی که با مقاومت و درایت وی، خرمشهر نه تنها خونین شهر شد، بلکه چشمه جوشان و موج خروشانِ خون شدند که رژیم بعث را به شکست واداشت وسراسر میهن اسلامی را گلستان ساخت.

شهید محمد جهان آرا، یکی از هزاران شهید گلگون کفن این انقلاب از خطه خونین شهر است که فرماندهی سپاه شهیدان این شهر را به عهده داشت.

اخلاص و ارادات شهید جهان آرا به امام خمینی رحمه الله زبانزد همگان بوده و او به خاطر همین عشق به اسلام و امام، خستگی نمی‌شناخت.

شهید جهان آرا در دوران سخت دفاع مقدس، در مسیر به بار نشستن خون شهیدان، آسایش و آرامش را بر خود حرام کرده، مردانه در مقابل متجاوزان بعثی ایستاد.

شهید مدافع حرم حسین معزغلامی

https://uupload.ir/files/xp8f_1522010425250ymzjsab6ntsm9tbodc5quz7xqedkgjlc.jpg

شهید مدافع حرم حسین معزغلامی

https://uupload.ir/files/l5k3_1893922.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم حسین معزغلامی

https://uupload.ir/files/k1q8_2084506.jpg

شهید حسین معزغلامی فرزند علی اکبر است که در ششم فروردین ماه سال ۱۳۷۳ در پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز متولد شد.

وی از مداحان و سینه سوختگان اباعبدالله الحسین (ع) بود و همواره برای مصائب اهل‌بیت (ع) مداحی و نوحه‌خوانی می‌کرد.

در کودکی راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد، بعد از اخذ مدرک دیپلم به دانشگاه امام حسین(ع) راه یافت.

شهید معزغلامی که از اعضای فعال پایگاه بسیج قمر بنی هاشم حوزه ۱۱۳ تهران بود، به پیروی از عموی شهیدش شهید محمدحسین معزغلامی به سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) و اسلام به سوریه اعزام شد.

وی در سالروز تولد ۲۳ سالگی اش در روز جمعه ۴ فروردین ماه سال ۱۳۹۶ در منطقه حماء سوریه به شهادت رسید و آسمانی شد.

پیکر پاک شهید حسین معزغلامی پس از انتقال به ایران در روز هشتم فرودین ماه سال ۱۳۹۶ از در مسجد قمر بنی هاشم(ع) در خیابان فردوس تهران تشییع شد و دوستان، آشنایان و بستگان با وی وداع کردند.

پس از برگزاری آئین تشییع پیکر پاک شهید حسین معزغلامی به بهشت زهرا(س) تهران انتقال یافت و در قطعه ۵۰  در کنار دیگر شهیدان آرام گرفت.

دست نوشته ای از شهید رضا هلیسائی

https://uupload.ir/files/2h10_5279289396.jpg

شهید رضا هلیسائی درست پنج روزی پیش از شهادتش دست به قلم شد و چند سطری را برای همسر و بازماندگانش که ما نیز از جمله آنان هستیم چرا که شهدا به همه مردم این سرزمین متعلق هستند، به یادگار گذاشت.

این چند خط را با هم مرور کنیم.

 

«با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی و رزمندگان سلحشور اسلام بخصوص رادمردان گردان کربلا که با ایثارگری های خود راه گسترش اسلام بر سرزمین های کفر را هموار نمودند.

و با همسرم سخنی بگویم که بحق بسیار شایسته و مادر مهربان برای فرزندانم هست و در زندگی مشترک بسیار مرا سعادتمند نمود و با وجود کمبودهای مالی زندگی ام را خوب اداره نمود البته با دست توانای خداوند که یاری رسان ما در تمام زندگی مشترکمان بود و من از او بسیار راضی هستم امیدوارم که خداوند پاداش نیکی هایش را بدهد زیرا که من اندکی هم نتوانسته ام آنها را جبران کنم و خواهشم از او این است که فرزندانم را در راه اسلام بزرگ نماید و در مدارس علوم دینی را حتما فرا گیرند و در کنارش سایر علوم را، باشد که آنها برای جامعه و اسلام عزیز مفید باشند و موجب رضایت حق تعالی و شادی روح من گردند.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید رضا هلیسایی

https://uupload.ir/files/2h10_5279289396.jpg

شهید رضا هلیسائی فرزند رحیم علی و برادر شهید صادق هلیسائی و سردار شهید روزبه هلیسائی از رزمندگان دفاع مقدس استان خوزستان است که در تاریخ ششم دی ماه سال 1334 در اهواز دیده به جهان گشود.

وی در دوران هشت سال دفاع مقدس به جبهه رفت و در هفتم اسفند ماه سال 1365 در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.

شهید هلیسائی در سن 31 سالگی در شلمچه به فیض شهادت نائل شد و تربت پاکش در گلزار شهدای تهران، قطعه 29، ردیف 54، شماره 8 زیارتگاه عاشقان است.

شهید رضا هلیسایی در هنگام شهادت متاهل بود و سه فرزند از او به یادگار مانده است.

او از آن دسته رزمنده های بی نام و نشانی بود که از همان روزهای ابتدایی جنگ داوطلبانه برای دفاع از این سرزمین راهی جبهه شد و با وجود آنکه تازه چند روزی از ازدواجش می گذشت، مانند بسیاری از جوانان این مرزو بوم قصه وهب را در تاریخ ایران تکرار کرد و در طول شش سال حضورش در جنگ با اینکه دو فرزند کوچک و یک تو راهی داشت، اما هیچ گاه به خود اجازه نداد از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کند.

https://uupload.ir/files/7ir1_negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B6_%DB%B1%DB%B7%DB%B2%DB%B6%DB%B2%DB%B7.png

خلبان شهید بیرجند بیگ محمدی فرزند علیجان در روز ۱۵ اسفندماه سال ۱۳۲۶ در تهران متولد شد، او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، متوسطه و اخذ دیپلم طبیعی در تهران در اول آبان ۱۳۴۸ به استخدام آموزشگاه همافری نیروی هوایی درآمد.

دوره های تخصصی وسایل زمینی هواپیمای اف ۴ را در ایران و آمریکا گذراند و از آنجا که علاقه وافری به خلبانی داشت، تغییر رشته داده و پس از موفقیت در آزمون های مربوطه، به استخدام دانشکده خلبانی نیروی هوایی درآمد.

آموزش مقدماتی پرواز را در ایران گذراند و برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا اعزام شد و پس از ۳۵۰ ساعت پرواز با هواپیمای اف۳۳، تی ۴۱، تی ۳۷ و تی ۳۸ به ایران بازگشت و به جمع خلبان هواپیمای اف ۵ در پایگاه چهارم شکاری پیوست.

با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و آغاز جنگ تحمیلی، او به عنوان خلبان اف ۵ در پایگاه وحدتی دزفول برای دفاع از ایران اسلامی در عملیات های مختلف حضور داشت.

سرانجام این خلبان شجاع در ششم خردادماه سال ۱۳۶۷ در ماموریت پشتیبانی سطحی از نیروهای زمینی و انهدام اهداف از پیش تعیین شده، بر فراز دریاچه ماهی مورد هدف موشک قرار گرفت و از آن تاریخ هیچ اطلاعی از وضعیت خلبان بیک محمدی به دست نیامد و به عنوان جاویدالاثر در لیست شهدای خلبان قرار گرفت.

پیکر پاک خلبان شهید بیرجند بیگ محمدی پس از 32 سال توسط کمیته جستجوی مفقودین در خاک عراق تفحص شد و به وطن بازگشت.

آئین تشییع پیکر پاک خلبان شهید بیرجند بیگ محمدی روز 19 اسفند ماه سال 1399 مصادف با ۲۵ رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) و در آستانه ولادت این شهید بزرگوار با رعایت تمام شیوه ‌نام ه‌های بهداشتی در تهران برگزار شد.

خلبان شهید بیرجند بیگ محمدی در سن 41 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و تربت پاکش در گلزار شهدای تهران است.

نگاهی کوتاه به زندگی شهید هادی طارمی

https://uupload.ir/files/l1ag_1.jpg

شهید هادی طارمی فرزند رضا و برادر شهید جواد طارمی که در سال 1358 دیده به جهان گشود که ساکن تهران بوده و اصالتاً اهل روستای قمچ ‌آباد شهرستان ابهر استان زنجان هستند.

در سال 1379 که سربازی هادی تمام شد وارد سپاه شد، علاقه شدیدی به سپاه داشت و با روحیاتش هم منطبق بود، این شد که به سپاه پیوست. ابتدا در پادگان قدس برای نیروهای عراقی و سوریه که جهت آموزش به ایران می آمدند آموزش نظامی می داد، مدتی به این کار مشغول بود تا سال 1390 به سوریه رفت و مدتی در سوریه حاضر بود.

در سال 1384 ازدواج کرد  که حاصل این پیوند آسمانی ۲ فرزند دختر به نام های محیا و هانیه است که در زمان شهادت پدر یکی ۹ ساله و دیگری ۴ ساله بودند.

مهدی طارمی برادر شهید هادی طارمی می گوید: وقتی جواد برادر بزرگمان در دوران جنگ شهید شد هادی ۳ ساله بود و مفهوم چندانی از ایثار و گذشت نداشت. پیکر جواد بعد از ۱۱ سال بازگشت، هادی ۱۴ ساله شده بود. درست زمان شکل گیری پایه های اخلاقی هادی، دیدن پیکر برادر شهیدمان تاثیر زیادی در انتخاب هدف هادی که دفاع از اسلام تا شهادت بود گذاشت.

محیا دختر بزرگ شهید: بابا به نماز بخصوص نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد. او برایم محرابی خریده بود تا در آنجا نماز بخوانم. وقتی خانه بود نماز جماعت دو نفره می خواندیم برای اینکه موقع خواندن نماز من خنده ام نگیرد به مامان میگفت داخل اتاقم نیاید. او چادرش را محکم تر دور خود میپیچد و می گوید: بابا خیلی دوست داشت که ما حجابمان را رعایت کنیم. همیشه به من توصیه میکرد مراقب حجابم باشم. دوست دارم با عمل به وصیت بابا دلش را شاد کنم.

مادر شهید طارمی نیز بیان می کند: خلوص هادی باعث شهادتش شد. انسان وقتی خلوص داشته باشد ایمانش قوی می شود و اینها باعث می شود فرد خستگی ناپذیر شود. در قدم اول خلوص برای انسان مهم است.

https://uupload.ir/files/tonu_2.jpg

هادی از شهادت حرفی نمی زد شاید به خاطر اینکه ما ناراحت نشویم و نگرانش نباشیم اما در چهره اش میدیدم که مشتاق شهادت است اما به زبان نمی آورد.

در جریان حمله به کاروان الحشد الشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد که بامداد در روز جمعه 13 دی ‌ماه سال 1398 به وقوع پیوست سپهبد شهید قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ‌همراه شهید ابومهدی المهندس معاون نیروهای الحشد الشعبی، سردار سرتیپ پاسدار شهید حسین جعفری ‌نیا، سرهنگ پاسدار شهید شهروز مظفری ‌نیا، سرگرد پاسدار شهید هادی طارمی، سروان پاسدار شهید وحید زمانی نیا و چند نفر از اعضای حشدالشعبی از جمله شهید محمد الشیبانی به شهادت رسیدند.

https://uupload.ir/files/gyij_3.jpg

پیکر مطهر شهید هادی طارمی پس از تشییع در اهواز، مشهد، قم و تهران به بهشت زهرای تهران منتقل شد و با وداع جانسوز خانواده و همرزمان در کنار برادرش شهید جواد طارمی در قطعه 50 آرام گرفت.

شهید جواد طارمی برادر بزرگ شهید هادی طارمی در سن 15 سالگی در سال 1362 در عملیات خیبر به شهادت رسید.