شهید مدافع حرم محمد تاج بخش

نگاهی کوتاه به زندگی  شهید مدافع حرم محمد تاج بخش

شهید مدافع حرم محمد تاج‌بخش شانردهم تیر سال 1368 به‌عنوان دومین فرزند خانواده در گتوند دیده به جهان گشود، به خاطر علاقه شدید، خانواده به عمویش شهید محمد تاج‌بخش نام او را محمد نهادند.

پس از حمله تکفیری‌ها به کشورهای اسلامی، 16 تیر سال 1396 برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت و دوشنبه 16 مرداد سال 1396 به‌همراه دوستش شهید علی عظیمی در منطقه الوعر استان تدمر به شهادت رسید که پیکر پاکش پس از انتقال به ایران در گلزار شهدای گتوند آرام گرفت.

شهید عباس تاج‌بخش و سردار شهید ابراهیم تاج‌بخش دایی‌های شهید محمد تاج‌بخش نیز در سال 1365 به شهادت رسیدند.

مادر شهید محمد تاج‌بخش می‌گوید: «هیچ‌وقت با ما از شهادت حرف نمی‌زد، ملاحظه ما را می‌کرد، اما بعد از شهادتش دوستانش گفتند که بارها او را در گلزار شهدا دیده بودند، آن موقع بود که فهمیدیم محمد هر هفته پنج‌شنبه بدون استثنا به گلزار شهدا می‌رفت و چند ساعت آن‌جا سر مزار شهدا بود.

روزی که می‌خواست اعزام شود، نماز صبح را که خواندم دیدم محمد هم نمازش را تمام کرده. بعد آمد جلوی من، پای سجاده‌ام زانو زد. دست‌هایم را گرفت بوسید، صورتم را هم بوسید. من همین‌جا دچار یک حال غریبی شدم. گفتم مادرجان تو هر دفعه می‌رفتی تهران ماموریت، هیچ‌وقت این‌طوری خداحافظی نمی‌کردی. گفت این دفعه ماموریتم طولانی‌تر است دلم برای شما تنگ می‌شود. من دیگر چیزی نگفتم، بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم، بعد که محمد رفت برگشتم سر سجاده و ناخودآگاه گریه کردم. انگار همان موقع خداحافظی، به من الهام کرده بود که این دیدار آخرمان است

تربت پاک و مطهر سرباز شهید عبدالخالق اعصامی در گلزار شهدای ملاثانی

سرباز شهید عبدالخالق اعصامی

سرباز شهید عبدالخالق اعصامی

نگاهی کوتاه به زندگی شهید توکلی دبیر

شهید توکلی دبیر سال 1334 در یک خانواده مذهبی و پرجمعیت در روستای قپچاق بخش مرحمت‌آباد(چهار برج) میاندوآب استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود.

از همان دوران نوجوانی همراه با دیگر برادرانش در مزرعه مشغول کار کشاورزی شد تا کمک حال مخارج خانواده خود شود.

خیلی متین و مهربان بود و با اطرافیان، دوستان و همسایگان با مهر و محبت رفتار می‌کرد، به پدر مادرش خیلی احترام می‌گذاشت و آنها را از صمیم قلب دوست داشت و با آنها خوش‌رفتار بود.

ارادت خاصی به اهل بیت(ع) به‌ویژه حضرت امام حسین(ع) داشت و در ایام سوگواری محرم در کنار سوگواران حسینی به عزاداری برای سیدالشهدا(ع) می‌پرداخت.

اهمیت ویژه‌ای برای دید و بازدید با اقوام و بستگان قائل بود و به نحو احسن صله رحم را انجام می‌داد و مرتب به فامیل خود سر می‌زد و جویای احوال آنها می‌شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ازدواج کرد و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و قبل از آن حضور ضد انقلاب در منطقه آذربایجان به مبارزه با حزب دمکرات و کومه‌له می‌پردازد.

در همان سال‌های نخست پیروزی انقلاب، به‌منظور مقابله با ضد انقلاب به منطقه سد نوروزلو منطقه میاندوآب اعزام می‌شود که در حین انجام وظیفه در روز 26 مرداد سال 1362 به‌فیض شهادت نائل می‌آید.

پس از شهادت پیکر پاک شهید توکلی دبیر به بخش مرحمت‌آباد انتقال می‌یابد که با حضور اقشار مختلف مردم و جمعی از خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران در زادگاهش تشییع می‌شود و پس از آن در گلزار شهدای روستای قپچاق در کنار دیگر شهیدان آرام می‌گیرد.

تربت پاک و مطهر سرباز شهید عبدالرحمن دادارپناه در گلزار شهدای اهواز

دانش‌آموز شهید سید صفدر تقوی‌خصال

قهرمان ملی مدال خود را به مادر شهید تقدیم کرد

قهرمان مسابقات ششمین المپیاد ورزشی بانوان کارگر کشور مدال خود را به مادر شهید حسین معماری از شهدای مدافع حرم اهواز اهدا کرد.

سیده ستاره موسوی که در رشته دارت در ششمین المپیاد ورزشی بانوان کارگر کشور قهرمان شده بود با حضور در جمع خانواده شهید، مدال خود را به گردن مادر شهید مدافع حرم حسین معماری و همسر شهید علی معماری انداخت.

در این آیین که در اهواز انجام شد، حجت‌الاسلام محمدصادق امینی امام جمعه سابق مسجدسلیمان و از اساتید حوزه و دانشگاه نیز خضور داشت.

شهید مدافع‌ حرم حسین معماری فرزند شهید علی معماری است که در روز 31 شهریور 1357 در اهواز چشم به جهان گشود و تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی رشته حقوق در دانشگاه آزاد اهواز ادامه داد.

وی در سال 1382 با فرزند شهید سید حمدان موسوی‌مجد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک فرزند دختر و یک پسر است.

پس از هجوم نیروهای تکفیری به کشورهای اسلامی برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) لباس رزم پوشید و به یاری رزمندگان جبهه مقاومت شتافت.

پس از حضور در جمع رزمندگان اسلام، شهید حسین معماری در حمله تروریستی پهپادهای اسرائیلی در منطقه آمرلی عراق مجروح و بر اثر شدت جراحات در تاریخ دوازدهم مرداد سال 1398 آسمانی شد و به خیل شهدای مدافع حرم خوزستان پیوست.

پیکر پاک و مطهر شهید مدافع حرم حسین معماری پس از انتقال به اهواز، در روز دوشنبه چهاردهم مردادماه 1398 تشییع شد و در کنار مزار پدرش شهید علی معماری در قطعه 7 گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.

نگاهی کوتاه به زندگی سردار سرتیپ شهید حاج سید بیوک خلیلی

سردار سرتیپ شهید حاج سید بیوک خلیلی فرمانده گردان محمد رسول الله(ص) آذربایجان غربی چهارم مرداد سال 1341 در یک خانواده‌ کارگر و متدین در شهرستان شاهین دژ دیده به جهان گشود.

از همان دوران کودکی از هوش و استعداد عجیبی برخوردار بود. عشق به خدا و ائمه اطهار(ع) بر تار و پود وجودش تنیده شده بود. رفتار و گفتارش از مکتب حضرت سیدالشهداء(ع) سرچشمه گرفته بود. وقتی قرآن تلاوت می‌کرد، جان تازه‌ای در کالبدش دمیده می‌شد که همین طراوت و تازگی از او مردی خدایی ساخت،

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در پخش اعلامیه‌های انقلابی و دیوار نویسی فعالیت انقلابی خود را آغاز کرد، بعدها در دانشگاه افسری ژاندارمری قبول و با رتبه عالی فارغ‌التحصیل و بلافاصله برای رکن دوم ستاد ژاندارمری انتخاب شد ولی به علت دوری از منطقه آن را نپذیرفت چون منطقه تحت تهدید احزاب منحله کومه‌له و دموکرات بود.

برای خدمت به ژاندارمری منطقه آذربایجان غربی منتقل شد و در طول خدمت در کلیه عملیات‌ها نقش به‌سزایی داشت، یکی از طراحان بزرگ عملیات‌های جنگی بود که دوره تکاوری را در لشکر 58 ذوالفقار گذراند.

در عملیات‌های گوناگونی از جمله عملیات قادر، عملیات فتح، عملیات کربلای 2، عملیات کربلای 7، عملیات لیله القدر و بیش از 95 عملیات در مرزهای آذربایجان غربی به عنوان فرمانده گردان در خدمت اسلام و مسلمین بود.

آن قدر با دشمنان جنگیده بود که کومه‌له و دموکرات برای سرش جایزه تعیین کردند تا اینکه 17 مرداد سال 1367 در یک درگیری شجاعانه در مرز سرو پس از کشتن تعدادی از افراد حزب دموکرات به فیض شهادت نائل آمد که پیکر پاکش را سوزاندند.

سردار شهید سید بیوک خلیلی

بسیجی شهید ایمان(حجت) امینی قنواتی

بسیجی شهید احمدرضا غلامی

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید محمد جهانگیری

بسیجی شهید محمد جهانگیری دوم بهمن سال 1376 در شهرستان مرودشت استان فارس دیده به جهان گشود، پدرش کارمند کارخانه آزمایش بود. از کودکی به مسجد و نماز جماعت علاقه‌مند بود، همین موضوع سبب شد در نوجوانی و جوانی به‌عنوان یکی از فعالان فرهنگی پایگاه حمزه سیدالشهدای مسجد امام رضا(ع) مرودشت شناخته و معرفی شود.

فعالیت او در هیئات مذهبی و خدمت در مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) فقط مختص شهرستان مرودشت نبود چرا که در سال‌های گذشته یکی از فعالان و چهره‌های نام آشنای موکب‌های باب الحوائج(ع) و شهید جابر شهرستان مرودشت در مسیر پیاده‌روی اربعین بود و هر آنچه در توان داشت در مسیر عشق به سرور شهیدان امام حسین(ع) در طبق اخلاص گذاشته بود.

در دانشگاه در رشته کاردانی عمران و کارشناسی حسابداری تحصیل کرد. آشنایی و فعالیت او در کارهای عمرانی و فنی باعث شد خیلی زود جذب گروه‌های جهادی و خدمت‌رسانی به محرومین جامعه شود و در نقاط کم برخوردار شهر یا روستا از جوشکاری گرفته تا هر خدمتی که می‌توانست انجام می‌داد.

سال 1399 ازدواج کرد و مدتی بعد در گردان امام علی(ع) مشغول به خدمت شد. خدمت به اهل بیت(ع) و حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) یکی از بزرگترین افتخارات او در زندگی بود.

در روز یکشنبه 22 مرداد سال 1402 در راه دفاع از حریم حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) توسط دشمن تکفیری به فیض شهادت نائل آمد و برای همیشه نامش در تاریخ جاودانه شد.

شهید محمد جهانگیری در سن 26 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید که پیکر پاکش همراه با شهید غلامعباس عباسی در حرم شاهچراغ(ع) تشییع شد و سپس در گلزار شهدای روستای کناره مرودشت آرام گرفت.

شهید مدافع امنیت سعید پویان

صبح روز شنبه 28 مردادماه سال 1402 ماموران انتظامی شهرستان مسجدسلیمان در اجرای حکم قضائی جهت دستگیری سارق مسلح به محل اختفای او اعزام شدند.

در این عملیات سارق به محض مشاهده پلیس اقدام به تیراندازی کرد که استواریکم سعید پویان بر اثر اصابت گلوله مجروح و به بیمارستان منتقل شد که به دلیل شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پیکر پاک شهید سعید پویان از شهدای مدافع امنیت استان خوزستان عصر روز دوشنبه 30 مردادماه سال 1402 همزمان با شب شهادت دختر دردانه امام حسین(ع) حضرت رقیه خاتون(س) در شهر باغملک تشییع شد.

در این آیین که از بیمارستان شهید طباطبایی باغملک آغاز شد اقشار مختلف مردم از نقاط گوناگون کشور از جمله اهواز، قلعه تل، هفتگل، رامهرمز، صیدون، میداوود و ایذه حضور داشتند.

همچنین جمعی از خانواده‌های معظم شهدا، ایثارگران، رزمندگان اسلام، مدافعان حرم و بسیجیان در آیین تشییع پیکر پاک شهید سعید پویان از شهدای مدافع امنیت استان خوزستان شرکت کردند و یادش را گرامی داشتند.

حاضران در در آیین تشییع پیکر پاک شهید سعید پویان از شهدای مدافع امنیت استان خوزستان با ندای الله اکبر، لا اله الا الله، محمد رسول الله این لاله گلگون را تا دروازه‌های بهشت بدرقه کردند.

مردم شهرستان باغملک به همراه دیگر شرکت کنندگان در مراسم تشییع، پیکر پاک و مطهر شهید مدافع امنیت سعید پویان را تا گلزار شهدای این شهر بدرقه کردند تا در جوار شهیدان گلگون کفن این دیار آرام بگیرد.

پس از برگزاری آیین تشییع، پیکر مطهر شهید مدافع وطن سعید پویان در گلزار شهدای باغملک در نزدیکی تربت پاک سردار شهید صحنعلی تاراس، سردار شهید امید فرجی‌زنگنه، سرباز شهید مرتضی حشمان و شهید مدافع سلامت محمد خلیلی آرام گرفت.

همچنین به مناسبت شهادت مدافع امنیت شهید سعید پویان به همت جمعی از جوانان باغملکی هیئت عزاداری زنجیرزنی، سینه زنی و دمام زنی ثارالله مسجد جامع باغملک یک ایستگاه صلواتی در مسیر تشییع شهید در خیابان شهید بهشتی بر پا شد.

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید ایمان(حجت) امینی قنواتی

بسیجی شهید ایمان(حجت) امینی قنواتی در پنجم مرداد سال 1348 در بهبهان دیده به جهان گشود و در نوجوانی همراه با دیگر رزمندگان از سوی بسیج به جبهه اعزام شد.

پس از حضور در جبهه روز هشتم تیر سال 1366 در عملیات نصر 4 در منطقه عملیاتی ماووت عراق شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش در قطعه 3 گلزار شهدای ردیف 10 مزار 22 آرام گرفت.

شهید ایمان امینی قنواتی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «ای ملت غیور سعی کنید که در زمان احتیاج پدرها همچو ابراهیم و فرزندان همچو اسماعیل و حتی بهتر از آن، آمادگی خود را در راه خدا اعلام نمایید و در زمانی‌که عزیزان خود را از دست می‌دهید چون زینب‌ها و ام کلثوم‌ها در مقابل دشمن استقامت کنید و صبور باشید.

مواظب فرزندان خود باشید تا به فساد اخلاقی و فکری تن در ندهند و خدای نخواسته ناامید نشوید، این را بدانید که کربلا رفتن خون می‌خواهد و به سادگی و رنج و زحمت هیچ کاری امکان‌پذیر نیست.

توصیه‌ام به دانش‌آموزان این است که جای شهدا را در پشت میزهای درس خالی نگذارید و مواظب باشید که در مدارس فسادهای اخلاقی و بی‌بند و باری‌ها به‌وجود نیاید، در صورت مشاهده به‌شدت با آن مبارزه کنید که در غیر این صورت شهدای دانش‌آموز هرگز شما را نمی‌بخشند.

خدایا تو خود بنگر که این عزیزان ما فرزندان ابراهیم چگونه اسماعیل‌وار به قربانگاه می‌شتابند و پیروزمندانه جان می‌دهند و می‌سوزند تا با کفر نسازند، می‌روند تا ایمان نرود، می‌میرند تا چراغ توحید نمیرد، آن وقت منافقان از پشت به انقلاب و اسلام خنجر می‌زنند.»

خاطراتی از شهید اردشیر(عمار) رهبر

خبر شهادت شهید عمار رهبر برادران بسیج به‌ویژه شهید قناطیر را بسیار متاثر کرده بود به‌طوری‌که مرتب برای این شهید اشک می‌‍ریخت.

مادر شهید رهبر در زمان شهادت فرزندش هم زینب‌وار صابر بود و مردم از روحیه بالای وی روحیه می‌گرفتند.

مادر اولین شهید باید این گونه باشد و در واقع خود خداوند به ایشان صبر و توان و استقامت عنایت کرده بود.

وقتی مراسم ختم و هفتمین روز شهید رهبر تمام شد، شهید قناطیر همراه با تعدادی از بسیجیان منطقه زیدون به منزل شهید رفتند، تا از مادر شهید دلجویی کنند. موقع خداحافظی مادر شهید رهبر اینقدر روحیه قوی و بالایی داشت که آنها را تا بیرون منزل و در کوچه بدرقه کرد و ضمن دادن روحیه، آنان را تسلی داده و گفت که شما همه فرزند من هستید و باید راه شهید را ادامه دهید و بسیج را فعال‌تر کنید، نگران ما نباشید و کاری به حرف دیگران نداشته باشید چون فرزندم خودش این راه را انتخاب کرده بود.

نگاهی کوتاه به زندگی شهید اردشیر(عمار) رهبر

شهید اردشیر(عمار) رهبر در روز بیست و یکم مردادماه سال 1341 در یک خانواده ساده زیست و مومن در سردشت زیدون از توابع شهرستان بهبهان چشم به دنیا گشود.

پدرش با کار بر روی زمین کشاورزی مخارج زندگی خود و خانواده‌اش را تامین می‌کرد و تلاش داشت که با کسب روزی حلال فرزندان خود را با طینتی پاک و خداجوی پرورش دهد.

شهید رهبر تا پایان تحصیلات راهنمایی مشغول تحصیل بود و از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی با شرکت در انجمن اسلامی مسجد و بسیج و در فعالیتهای تبلیغاتی، نقش ارزنده خویش را در وفاداری به اسلام و انقلاب اسلامی نشان داد.

اوقات فراغت خود را به مطالعه كتاب‌هاى مذهبى به‌ویژه كتاب‏هاى شهيد مطهرى و شهید آیت‌الله دستغيب و زندگی‏نامه ‏ دوازده امام(ع) سپری کرد.

بسیار انسان محجوب، صبور و مهربانی بود و یک الگو برای دیگر دوستانش در بسیج بود، بسیار نیروی پر جنب و جوش و باهوشی بود و در بسیج آرام و قرار نداشت.

عمار روحیه بسیار بالایی داشت و ارتباط قوی و عاطفی با شهید قناطیر مسئول بسیج منطقه زیدون داشت. در حالی‌که مسئول فرهنگی بسیج زیدون بود موقعی که در جبهه حضور نداشت، در کنار شهید قناطیر با هم به روستاهای منطقه سردشت سرکشی می‌کردند و به نیروهای بسیجی و مردم آموزش اسلحه و نیز کارهای فرهنگی انجام می‌دادند.

شهید رهبر و شهید قناطیر بسیار به هم علاقه‌مند و مانوس بودند، به‌طور شبانه‌روزی با هم فعالیت می‌کردند، وقتی برای سومین بار عازم جبهه بود خودش با بلندگو شعار می‌داد و مادرش هم با روحیه بالا شعارها را جواب می‌داد.

عمار در جبهه هم بسیار فعال و موثر بود، بعد از اعزام به منطقه شوش بر اثر اصابت ترکش به شدت مجروح شد که بعد از 12 روز و در بیمارستانی در شهر اصفهان در روز 14 مردادماه سال 1360 به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

شهید اردشیر رهبر در سن 19 سالگی شهد شهادت را نوشید که پیکر پاکش با حضور خانواده، دوستان، همرزمان و بستگان تشییع شد و در گلزار شهدای شهر سردشت زیدون آرام گرفت.

سرباز شهید بهزاد نیکوزاد از شهدای مسجدسلیمان

سرباز شهید ابراهیم قریبی از شهدای مسجدسلیمان

سرباز شهید عزت الله محمودی از شهدای مسجدسلیمان

سرباز شهید عزت الله محمودی از شهدای مسجدسلیمان

نگاهی کوتاه به زندگی معلم شهید شکرالله طیبی

معلم شهید شکرالله طیبی در تاریخ چهارم مردادماه سال 1340 در یکی از روستاهای شهرستان بهبهان دیده به جهان گشود و در دوران اوج انقلاب اسلامی که نوجوان بود تنفر خود از طاغوتیان زمان را اعلام کرد.

علاقه زیادی به امام داشت و فرمان‌های ایشان را اجرا می‌کرد، همچنین بر پیروی از دستورات بنیانگذار انقلاب اسلامی تاکید داشت.

در برنامه‌های اجتماعی و مذهبی حضوری فعال داشت پس از گرفتن دیپلم در دانشگاه تربیت معلم شهید بهشتی بهبهان مشغول تحصیل شد ولی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در تاریخ هشتم اسفند ماه سال 1362 در عملیات خیبر شهد شیرین شهادت را نوشید و به آسمان پر کشید.

بسیجی شهید شکرالله طیبی در سن 22 سالگی در منطقه عملیاتی تنگه چزابه به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای روستای کردستان سفلی آرام گرفت.

شهید شکرالله طیبی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «به برادران عزیز و همکار و معلمان آینده جامعه اسلامی وصیت می‌کنم که قبل از تخصص، متعهد باشید و برای تربیت کودکان و نوجوانان آینده خالصانه در امر تعلیم و تربیت کوشا باشید و پایه مطالعات خود را کتب اخلاقی قرار دهید، زیرا همانگونه که امام فرمود «اگر تهذیب نباشد علم توحید هم به درد نمی‌خورد.»

گوش به فرمان امام امت بوده و سعی کنید او را بهتر بشناسید. تلاش کنید بیشتر به یاد خدا باشید و هر کاری را برای رضای خدا انجام دهید. مطالعات خود را زیاد و بیشتر کنید و ساعاتی نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه و قرآن را تلاوت نمایید.»

شهید منصور حسین‌زاده و برادرش روحانی شهید محمود حسین‌زاده

شهید منصور حسین‌زاده در روز 13 مهرماه سال 1341 در آبادان دیده به جهان گشود و در تاریخ 23 مهرماه سال 1359 چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران به فیض شهادت نائل آمد.

این دلیرمرد خوزستانی در سن 18 سالگی در جاده ماهشهر به آبادان به شهادت رسید و روح بلندش به آسمان پر کشید.

روحانی شهید محمود حسین‌زاده نیز در دهم مردادماه سال 1336 در آبادان چشم به جهان گشود و در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه رفت و طلبه بود.

وی هنگام شهادت برادرش در شهر قم به بود و روز بعد که برای سرکشی به جاده ماهشهر به آبادان رفت به اسارت نیروهای بعثی در آمد.

پس از اسارت شهید محمود حسین‌زاده توسط عراقی‌ها تیرباران شد و یک روز پس از شهادت برادرش یعنی تاریخ 24 مهرماه سال 1359 آسمانی شد و به خیل شهیدان پیوست.

پیکر پاک و مطهر شهید منصور حسین‌زاده و برادرش روحانی شهید محمود حسین‌زاده از زمان شهادت تا کنون به وطن بازنگشته است و جاویدالاثر هستند.

پیکر پاک 2 شهید دفاع مقدس دزفول شناسایی شد

پیکر پاک و مطهر شهید سید منصور قاطمه‌باف و شهید احمد کایدخورده از شهدای دوران دفاع مقدس دزفول پس از 41 سال شناسایی شد.

به گزارش خبرگزاری فارس از دزفول، پیکر پاک و مطهر شهید سید منصور قاطمه‌باف و شهید احمد کایدخورده از شهدای دوران دفاع مقدس دزفول پس از 41 سال شناسایی شد.

پیکر پاک این 2 شهید والامقام که در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسیده بودند در عملیات اخیر گروه‌های تفحص در مناطق عملیاتی کشف و به میهن اسلامی بازگشتند.

شهید سید منصور قاطمه‌باف در تاریخ دهم دی‌ماه سال 1341 در شهر دزفول دیده به جهان گشود و در دوران هشت سال دفاع مقدس همراه با دیگر رزمندگان راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

پس از حضور در جبهه در تاریخ 21 بهمن‌ماه سال 1361 در جبهه جنگل عَمقر، تنگه زلیجان در شمال غربی نوار مرزی استان خوزستان به فیض شهادت نائل شد که پیکرش در خاک جبهه ماند و جاویدالاثر شد.

شهید سید منصور قاطمه‌باف در سن 20 سالگی در عملیات والفجر مقدماتی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش پس از 41 سال تفحص و شناسایی شد.

نوجوان شهید احمد کایدخورده در روز 15 مردادماه سال 1344 در دزفول چشم به جهان گشود و در سن نوجوانی همراه با دوستان و همرزمانش به جبهه رفت.

وی در تاریخ 21 بهمن‌ماه سال 1361 در جبهه پاسگاه صَفریه واقع در نوار مرزی استان خوزستان خلعت شهادت را به تن کرد ولی خبری از پیکر پاکش نیامد و جزو شهدای جاویدالاثر محسوب می‌شد.

شهید احمد کایدخورده در سن 17 سالگی در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد ولی یادبودی برای بزرگداشت این شهید والامقام در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول بنا شده است که 39 سال همدم مادر چشم انتظارش بود.

سرباز شهید مسعود مرادی

شهید_مسعود_امیری_0mym.jpg (800×934)

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهید مسعود مرادی

سرباز شهید مسعود مرادی فرزند رجب است که در تاریخ 27 خردادماه سال 1340 در شهر بهبهان دیده به جهان گشود و در دوران دفاع مقدس به خدمت سربازی اعزام شد.

وی در دوران سربازی از سوی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران همراه با دیگر رزمندگان اسلام راهی جبهه شد و در تاریخ 6 مردادماه سال 1361 در عملیات رمضان به فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد.

شهید مسعود مرادی در سن 21 سالگی در منطقه عملیاتی شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر مطهر پس از تشییع در گلزار شهدای شهر بهبهان در کنار دیگر شهیدان آرام گرفت.

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهید ابراهیم مکوندی

https://s6.uupload.ir/files/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85_%D9%85%DA%A9%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C_bu.jpg

سرباز شهید ابراهیم مکوندی یکم بهمن‌ماه سال 1340 در روستای سی‌مایلی هفتگل دیده به جهان گشود، در 2 سالگی مادر خود را از دست داد و در 10 سالگی نیز از نعمت پدر محروم شد. پس از مهاجرت به مسجدسلیمان، توانست در این شهر دیپلم بگیرد.

دوران جوانی او مصادف با تجاوز دشمن بعثی به خاک ایران زمین بود، پس از اعزام به سربازی و طی کردن دوره آموزشی، در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران مشغول خدمت شد.

در هنگام سربازی به همراه جمعی از همرزمان و رزمندگان اسلام به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد که هشتم مردادماه سال 1361 در منطقه عملیاتی کوشک به فیض شهادت نائل آمد.

این دلیرمرد خوزستانی در سن 21 سالگی در عملیات رمضان شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش پس از تشییع در آرامستان منطقه کلگه مسجدسلیمان در نزدیکی شهید داریوش محمدی‌دهدزی آرام گرفت.

شهید ابراهیم مکوندی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «خانواده گرامی، امیدوارم با فانی شدن من از بین شماها، زندگی‌تان رنگ خزان به خود نگیرد. عطر روح‌افزای فصل‌ها را پیوسته در همه اوقات احساس نمایید و زندگی و امورتان هرگز بر روی گام‌های سنگین زمان نلرزد.

برادران گرامی، امیدوارم برای رضای خشنودی روح من به این وصایا عمل کنید. همان‌طور که می‌دانید همه انسان‌ها رفتنی هستند، هیچ کس مادام عمر نمی‌کند. طبق آیه شریفه قرآن «ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم» پس تنها چیزی که می‌ماند اعمال نیکوی انسان است.

امیدوارم برادران عزیزم برای اجتماع، انسان‌های لایق و باایمان و خداپرست باشند. هر حرکتی و هر گامی که روی زمین برمی‌دارند برای خلق ستمدیده ایران زمین و جهان اسلام باشد.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید جاویدالاثر محمد گلابی

https://uupload.ir/files/e4dk_1755714319.jpg

شهید جاویدالاثر محمد گلابی در دومین روز از مردادماه سال 1346 در ملاثانی چشم به جهان گشود، پسری مؤدب، درس‌خوان و بسیار باهوش بود، با نوای خوش و سوز دلی که از صمیم قلب پاک و مهربانش نشأت گرفته بود، شب‌های جمعه دعای کمیل می‌خواند و همه را با صدای ملکوتی خود به فیض می‌رساند.

علاقه زیادی به مسجد و مراسم مذهبی داشت. با سن کم اما استعداد بالایی که داشت دعاهای زیادی را در مدرسه آموخت و به راحتی می‌خواند. به سبب فطرت پاک و نورانی­اش در 14 سالگی با فرمان امام خمینی(ره) می‌خواست به کمک دیگر رزمندگان در جبهه برود که خانواده به خاطر سن کمش، با حضور او در جبهه مخالفت می‌کردند. گر چه او در راهپیمایی‌های انقلابی و به ثمر نشستن نهال نوپای انقلاب اسلامی حضور مؤثر و مفید داشت، دانش آموز کلاس دوم راهنمایی بود و به حسب سن 14 سال بیشتر نداشت اما همچون دیگر نوجوانان و جوانان هم عصر خود ره صد ساله را یک شبه پیمود و با حضور در جبهه اثبات کرد الگویش امام حسین(ع) و اصحاب با وفایش است، هنوز یک ماه بیشتر از حضورش در جبهه نمی‌گذشت که در 21 بهمن‌ماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد و به دیدار مولایش شتافت.

این بسیجی مخلص، همچون اربابش سیدالشهدا(ع) مظلومانه در فکه به شهادت رسید و تا سال‌ها خانواده­اش نمی‌دانستند که شهید شده یا نه. سرانجام بعد از چند سال از طریق یکی از دوستانش که خود نیز به کاروان شهدا پیوست، متوجه شهادت فرزندشان شدند، ولی پیکر پاکش هنوز به میهن بازنگشته و جاویدالاثر است.

نگاهی کوتاه به زندگی شهيد مرتضی اورک سوسن

شهيد مرتضی اورک سوسن پانزدهم مردادماه سال 1347 به‌عنوان سومین فرزند در اهواز ديده به جهان گشود.

از همان ابتدای جوانی علاقه زيادی به فعاليت در مسجد داشت، انقلاب که شد، در راهپيمايی‌های مردمی شرکت می‌کرد.

وقتی جنگ شروع شد او فقط 11 سال سن داشت، خیلی دوست داشت به جبهه‌های نبرد علیه دشمن برود به همین خاطر نیز به مسجد محل رفت تا برای اعزام به جبهه نام‌نویسی کند ولی به او گفتند برای جبهه رفتن کوچک هستيد.

شهيد اورک سوسن هميشه به همسر و فرزندانش می‌گفت دوست داشتم آن زمان به جبهه می‌رفتم و شهيد می‌شدم.

تا مقطع راهنمایی درس خواند، پس از گذراندن خدمت مقدس سربازی به شغل آزاد روی آورد و چند سالی را نیز در قسمت ستاد مديريت درمان سازمان تامين اجتماعی استان خوزستان مشغول به کار شد.

انسانی خدوم و زحمتکش بود و ارتباط خوب و دوستانه‌ای با پرسنل محل کارش داشت. در سال 1372 ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند دختر است.

وی در تاريخ 22 خرداد سال 1384 در حين انجام مأموريت اداری محوله، در بمبگذاری در سازمان مديريت و برنامه ريزی استان خوزستان که توسط عناصر گروهک تروريستی حرکه النضال العربی انجام شد، به درجه رفيع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.

همسر شهید می‌گوید: مرتضی بسيار با ادب، مهربان و بسيار اهل كار و تلاش بود. نسبت به بچه‌هايمان نیز خيلی مهربان بود، به من می‌گفت: «تربيت فرزندان به عهده شما است. حتی اگر فرصت رسيدگی به امور منزل را نداريد من آنها را انجام می‌دهم.» هميشه سفارش می‌كرد كه بچه‌ها حجابشان را رعايت كنند.

شهید مدافع حرم محمد تاج بخش از گتوند

نگاهی کوتاه به زندگی معلم شهید کریم جعفری‌نظرآبادی

معلم شهید کریم جعفری‌نظرآبادی يازدهم مرداد 1338 در اهواز چشم به جهان گشود و 27 مهر سال 1365 در فاو عراق شهید شد که پیکر پاکش در قطعه 2 گلزار شهدای اهواز ردیف 15 مزار 17 آرام گرفت.

شهید کریم جعفری‌نظرآبادی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «پس از اینکه ستاره زندگی ما توسط مشتی از خدا بی‌خبر در گرداب افول و نابودی قرار گرفته بود و می‌رفت که از انسانیت ما چیزی جز یک جسم بی‌اراده باقی نماند مردم به خود آمده و خداوند نیز عنایت فرمود و از خود آنها رهبری برگزید. رهبر قیام کرد بت‌ها را شکست و لانه‌های عنکبوتیان را در هم گسست. حکومت اسلام قدرت خود را به جهانیان ثابت کرد و غرب و شرق را به لرزه انداخت. در مقابل دشمنان اسلام به عناوین مختلف شیطنت کردند تا شاید جای پایی در این مملکت اسلامی پیدا کنند و همانند گذشته اشاعه فحشا نمایند و ما را در فقر فرهنگی و استضعاف فرو برند، اما این مردم ما با خود عهد کردند و خواهان تغییر سرنوشت خود بودند و قدرت خداوند شامل حالمان شد و توسط این خلق ستمدیده اسلام را بر سریر عظمت نشاند.

برادران و خواهران عزیز حال که الطاف خداوند ما را توان داده بیایید از دستاوردهای انقلاب که خون‌های هزاران شهید به خون خفته و معلولین و اسرا می‌باشد پاسداری کنیم و پوزه این عمال فساد و استعمار را به خاک مالیده و با چنگ انداختن به ریسمان الهی وحدت‌اسلامی را بازیابیم و بیرق سبز جمهوری اسلامی را برفراز بلندترین قلل جهان به اهتزاز درآوریم. از شما خواهران حزب‌الله تقاضا دارم آن خواهرانی که هنوز به حقیقت اسلام پی نبرده‌اند و ناآگاه هستند را ارشاد نمایند و در غیر این صورت از ورود آنها به جامعه مسلمین شدیدا جلوگیری نمایید.»

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید علی کمایی

بسیجی شهید علی کمایی یازدهم مرداد سال ۱۳۶۱ به عنوان دومین فرزند خانواده در شهر امیدیه دیده به جهان گشود.

پس از گرفتن دیپلم در دانشکده خبر اهواز درس خود را ادامه داد که مدرک کاردانی خبرنگاری را دریافت کرد.

شهید کمایی از پرسنل حراست شرکت نفت بود که در سال ۱۳۹۳ ازدواج و زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد.

به شهدا علاقه زیادی داشت ، در همین ارتباط حشمت‌‌الله ایزدی یکی دوستان شهید علی کمایی می‌گوید: علی آن‌قدر خوب بود که نمی‌‌توانیم از خوبی‌هایش بگوییم. عاشق شهدا بود، هر جا می‌رفتیم به زیارت شهدا می‌‌رفت و در کنار آنها عکس یادگاری می‌‌گرفت.

بسیار مهربان و شوخ طبع بود، با خواهر و برادرش رابطه بسیار خوبی داشت. بسیار به مسائل دینی اهمیت می‌داد و نیازمندان را کمک می‌کرد و به حرف انسان‌های گرفتار با دقت گوش می‌داد شاید تا بتواند باری از روی دوششان بردارد.

شهید کمایی صبح روز شنبه ۳۱ شهریورماه سال ۱۳۹۷ در رژه نیروهای مسلح به‌مناسبت هفته دفاع مقدس در بلوار قدس اهواز حضور داشت و همراه با ۲۲ نفر دیگر توسط تروریست‌های بزدل به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید کمایی به همراه دیگر شهدای عملیات تروریستی اهواز در آئینی باشکوه روز دوشنبه دوم مهر ماه سال ۱۳۹۷ بر دستان اقشار مختلف مردم، خانواده‌های شهدا، ایثارگران، رزمندگان اسلام، علما و روحانیون و مسئولان لشکری و کشوری از سراسر کشور تشییع تا چهار راه ابوذر اهواز بدرقه شد.

پس از برگزاری آئین تشییع، پیکر پاک شهید علی کمایی به‌همراه هفت تن دیگر از شهدا به گلزار شهدای اهواز انتثال یافت و در قطعه شهدای حله آرام گرفت.

تربت پاک شهید محمدعلی چم حیدری در حرم علی بن مهزیار اهوازی

https://s6.uupload.ir/files/%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8%DB%B0%DB%B7%DB%B3%DB%B0_%DB%B2%DB%B3%DB%B2%DB%B7%DB%B5%DB%B2_kr35.jpg

شهید مدافع حرم محمد تاج بخش

https://s6.uupload.ir/files/img_20190506_190844_375_3seg.jpg

تربت پاک شهیده فاطمه کمال دشتی در گلزار شهدای آبادان

https://s6.uupload.ir/files/1429_295_2f4.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی شهیده فاطمه اسدی

https://s6.uupload.ir/files/ghaleb-shahid-shakhes-5_n3zd.jpg

شهیده فاطمه اسدی فرزند علی یازدهم مرداد سال 1339 در روستای باقرآباد شهرستان دیواندره چشم به‌جهان گشود، 22 ساله بود و صاحب دو فرزند که در هشتم شهریورماه سال 1363 بعد از تحمل یک ماه اسارت و شکنجه ضد انقلاب توسط عناصر خائن گروهک دموکرات تیرباران شد و به شهادت رسید.

در روز هفدهم آبان‌ماه سال 1400 در جریان عملیات کاوش پیکرهای مطهر شهدا توسط گروه‌های تفحص، پیکر پاک این بانوی شهیده پس از گذشت 37 سال گمنامی، در ارتفاعات چهل چشمه کردستان پیدا شد.

پیکر مطهر شهیده فاطمه اسدی روز سه‌شنبه 25 آبان‌ماه در جوار امامزاده هاجره خاتون خواهر امام رضا(ع) در سنندج تشییع شد.

همسر این بانوی شهیده چاه‌کن بود و آمد تا دو روز در سپاه حسین‌آباد منطقه دیواندره چاه بکند، آنجا اسیر می‌شود و در زندانی با سرکردگی مصطفی هجری از حزب دموکرات زندانی می‌شود. همسر باوفایش با یک پسر شیرخواره و دختر سه‌ساله‌اش درصدد برآمد شوهرش را آزاد کند که از او تقاضای 200 هزار تومان پول می‌کنند.

شهیده فاطمه اسدی 200 هزار تومان که در آن زمان مبلغ قابل‌توجهی بود را از طریق فروش گوسفندان و وسایل زندگی به دست می‌آورد به‌امید اینکه بتواند شوهرش را آزاد کند اما نه تنها به هدفش نرسید بلکه بعد از یک ماه شکنجه‌های وحشیانه، او را به‌همراه یک برادر بسیجی در ارتفاعات چهل چشمه به شهادت می‌رسانند و پیکر پاکش را در همانجا دفن می‌کنند.

پسر شیرخواره او پس از شهادت مظلومانه مادر و اسارت پدر به دلیل بی‌سرپرستی و رسیدگی نشدن، وفات می‌کند و شوهرش نیز بعد از سه سال از زندان دولتو آزاد می‌شود.

تربت پاک شهید سید عمار موسوی در حرم علی بن مهزیار اهوازی

https://s6.uupload.ir/files/%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8%DB%B0%DB%B4%DB%B1%DB%B1_%DB%B1%DB%B8%DB%B5%DB%B5%DB%B0%DB%B3_sze4.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی دانش‌آموز شهید وحید الهی

https://s6.uupload.ir/files/p6hw_unnamed_8f4m.jpg

دانش‌آموز شهید وحید الهی بیست‌وسوم مردادماه سال 1350 در بهبهان پا به‌عرصه وجود گذاشت.

ایام کودکی با الطاف الهی تحت تربیت اسلامی پدر و مادر قرار گرفت و در دامان پر مهر والدین خود دوران طفولیت را با شادی کودکانه گذراند.

دوران دبستان را با عشق و علاقه‌ای که به درس داشت با نمرات خوب به پایان رساند و در همین ایام با بچه‌های محل به مسجد می‌رفت و در کلاس‎های قرآن و درس شرکت می‌کرد.

نماز خواندن را در کودکی به خوبی یاد گرفت و تا وقت شهادت تقید خاصی به انجام عبادات داشت. در دوران راهنمائی، نوجوانی پرشور بود و علاقه وافری به درس و فعالیت‌های مذهبی نشان می‌داد.

نوجوانی مسئولیت‌پذیر، آرام، باوقار و متین بود، به دلیل حسن مسئولیتی که در وجودش نهفته بود و مهر و محبتی که به برادر بزرگتر خود که فلج بود داشت بیشتر کارهای او را خود به عهده می‌گرفت و صمیمیتی خاص بین آن دو برقرار بود.

رابطه‌اش با والدین بسیار صمیمی و مهربان بود و اعضای خانواده را دوست می‌داشت. خیلی شوخ‌طبع بود و کودکان را دوست می‌داشت و با آنها بازی می‌کرد.

نسبت به همسایه‌ها احترام خاصی قائل بود و کارهای آنها را در حد توان انجام می‌داد.

با پیروزی انقلاب اسلامی در برنامه‌های فرهنگی و مذهبی مساجد و مدرسه حضوری فعال داشت. همچنین در مراسمات مسجد و در نمازجماعت شرکت می‌کرد.

سرانجام روز چهارم آبان سال 1362 در حالی‌که با دیگر همکلاسی‌هایش به درس معلمشان گوش می‌دادند با اصابت موشک صدامیان به مدرسه راهنمائی شهید پیروز به‌فیض شهادت نائل شد و پیکر پاکش در گلزار شهدای بهبهان آرام گرفت.

تربت پاک دانش آموز شهید وحید الهی در گلزار شهدای بهبهان

https://s6.uupload.ir/files/15505077160025_s5pr.jpg

سردار شهید کرم سیاهپور و شهید حمدان رضایی بندایی از شهدای هفتگل

https://s6.uupload.ir/files/recovered_jpeg_digital_camera_3129_pzt.jpg

تربت پاک شهید عبدالمجید خندانی در قطعه 2 گلزار شهدای اهواز

https://s6.uupload.ir/files/%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B9%DB%B0%DB%B6%DB%B2%DB%B7_%DB%B2%DB%B0%DB%B4%DB%B2%DB%B1%DB%B7_ngxn.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید محمدحسین مردانی

بسیجی شهید محمدحسین مردانی در 25 مرداد سال 1345 دیده به جهان گشود و در دوران هشت سال دفاع مقدس همراه با دیگر رزمندگان اسلام رهسپار جبهه شد.

پس از حضور در جبهه این دلیرمرد خوزستانی در تاریخ 21 اسفند ماه سال 1363 در عملیات بدر خلعت زیبای شهادت را به تن کرد و آسمانی د.

شهید مردانی که به عنوان بسیجی از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به جبهه‌های حق علیه باطل رفته بود در حالی که 18 ساله بود بر اثر اصابت ترکش خمپاره به بدن شریفش در شرق دجله شربت گوارای شهادت را نوشید و عندربهم یرزقون شد.

پیکر پاک شهید محمدحسین مردانی پس از انتقال به اهواز با حضور اقشار مختلف مردم تشییع شد و در قطعه 7 گلزار شهدای اهواز، ردیف 5 مزار 10 آرام گرفت.

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید سید یوسف حسینی‌ حسن‌زاده

https://s6.uupload.ir/files/index_twi.jpg

بسیجی شهید سید یوسف حسینی‌ حسن‌زاده یکم فروردین سال 1342 در روستای راه هموار شهرستان بهار پا به عرصه حیات نهاد.

هنوز هفده سالش تمام نشده بود که جنگ تحمیلی توسط رژیم بعث عراق در روز 31 شهریور سال 1359 شروع شد، همراه با دیگر نوجوانان ایرانی بر ندای هل من ناصر ینصرنی حسین(ع) زمان خود لبیک گفت، از اولین گروه‌هایی بود که لباس رزم پوشید و روزهایی که هنوز بسیج مردمی شکل منسجمی به خود نگرفته بود برای یاری سپاه اسلام به غرب کشور عزیمت کرد و سه ماه در سنگر دین و قرآن به حراست از انقلاب نوپای اسلامی پرداخت.

در تابستان سال 1361 دوباره پا به جبهه‌های حق علیه باطل نهاد تا همراه با حماسه‌آفرینان لشکر اباعبدالله(ع) حدیث رزم بخوانند و علی‌اکبر وار در دفاع از امام زمان(عج) خویش پیش‌قدم باشند.

او با خون پاک خود درخت تازه ریشه گرفته انقلاب اسلامی را آبیاری کرد و روز اعزام به کربلای غرب به مادر و برادران خود گفته بود: «من اسیر نمی‌شوم، شهید می‌شوم یا جنازه‌ام به دستتان می‌رسد و یا اینکه جنازه‌ام در بین کوه‌ها و سنگ‌ها می‌ماند و می‌پوسد در هر حال شما مطمئن باشید که من تن به اسارت نمی‌دهم.»

در روز چهاردهم مرداد سال 1361 در منطقه قصر شیرین در نبردی جانانه با صدامیان و نیروهای مزدور بعثی بر اثر اصابت ترکش‌های خمپاره شهادت را در آغوش گرفت که پیکر گلگونش سال‌های سال طبق عقیده قلبی‌اش در میان کوه و بیابان ماند و در سال 1380 به آغوش خانواده بازگشت و پس از تشییع در گلزار شهدای روستای راه هموار آرام گرفت.

مرزبان شهید عبدالله عادل زاده

https://s6.uupload.ir/files/1396052911360194811698464_u5zm.jpg

مرزبان شهید عبدالله عادل زاده

https://s6.uupload.ir/files/img-20180812-wa0075_tjpt.jpg

تربت پاک شهدای گمنام یادمان شهدای عملیات رمضان

https://s6.uupload.ir/files/%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B7%DB%B0%DB%B3%DB%B2%DB%B8_%DB%B1%DB%B9%DB%B2%DB%B8%DB%B2%DB%B3_d5xk.jpg

شهید سید یوسف حسینی‌ حسن‌زاده

https://s6.uupload.ir/files/index_twi.jpg

رمز موفقیت

https://s4.uupload.ir/files/13990513000769_test_newphotofree_x5mh.png

رمز موفقیت مریم این بود که هیچ‌گاه دلبسته دنیا نشد و دنیا و زرق و‌ برقش را نمی‌دید.

من تنها چهار سال با مریم همرزم بودم، برای انتخاب دوست باید بیشترین دقت را انجام دهیم اما مریم پیش از آنکه دوست من باشد الگوی خوب و مطمئنی بود.

مریم نخست به عنوان امدادگر در بیمارستان مشغول فعالیت بود و سپس وارد بنیاد شهید شد، مریم روحی پویا داشت و سکون و یک‌جا ماندن را نمی‌توانست تحمل کند و اگر می‌دید در جای دیگری می‌تواند خدمت کند خود را به آنجا می‌رساند.

او پس از مدتی فعالیت در بیمارستان، به عنوان مددکار اجتماعی در بنیاد شهید مشغول شد و به مددکاری و مواظبت از مادران شهیدان می‌پرداخت و او اعتقاد داشت که مراقبت از مادران شهدا چیزی کمتر از جنگیدن در جبهه‌ها نیست.

 

زهرا سامری همرزم شهیده مریم فرهانیان

سرباز شهید امید حسینی

https://s6.uupload.ir/files/407010_836_ov8k.jpg