تربت پاک و مطهر سرباز شهید عبدالخالق اعصامی در گلزار شهدای ملاثانی






شهید عبدالکریم نعامی در تاریخ هشتم شهریورماه سال 1343 در روستای بحیر از توابع ملاثانی شهرستان باوی چشم به جهان گشود.
از شروع انقلاب، همیشه در صحنه راهپیماییهای آن دوران همراه با مردم شرکت ویژهای داشت و یک فرد فعال و انقلابی بود.
فردی پاک، مومن، اهل نماز، خوش برخورد، خوشرو و خوش اخلاق بود، در کارهای خیر شرکت فعالی داشت، در راه دستگیری از دیگران حتی اگر شده از خود مایه بگذارد نیز این کار را میکرد، وقتی حقوق میگرفت همیشه بخشی از آن را برای کمک به فقرا و تهیدستان اختصاص میداد.
فردی بابصیرت، دانا، ولایتمدار و گوش به فرمان حضرت امام خمینی بود، توصیه شهید این بود که ما باید از امام و امت شهیدپرور ایران اسلامی تا آخرین قطره خونمان در مقابل دشمنان اسلام دفاع کنیم.
توصیه دیگر شهید نعامی احترام به پدر و مادر بود که خود نسبت به والدین احترام ویژهای میگذاشت و در این زمینه برجسته بود.
از سال 1362 عضو بسیج شد، پس از آن به عضویت سپاه درآمد، در جوانی راهی جبهه شد که حوالی ساعت 4 بامداد روز 18 فروردین سال 1366 در یک سنگر مشغول راز و نیاز با خدا بود که یک خمپاره از سمت دشمن به سنگرشان اصابت کرد و با برخورد ترکش به بدنش، به درجه رفیع شهادت نائل آمد، پیکر پاکش پس از تشییع، در گلزار شهدای زیارتگاه سید حسن واقع در 20 کیلومتری جاده ملاثانی به مسجدسلیمان آرام گرفت.
شهید عبدالکریم نعامی در سن 23 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و از او یک فرزند پسر به نام علی به یادگار مانده است.

سرباز جاویدالاثر شهید عارف حمید در روز نهم آبان سال ۱۳۴۶ در یک خانواده پرجمعیت روستایی ساکن در روستای بیت مطیلب شهر ملاثانی از توابع شهرستان باوی دیده به جهان گشود.
به دلیل کمبود امکانات در روستای محل سکونش، مدرسهای برای تحصیل دانشآموزان نبود به همین خاطر نیز برای کسب علم و دانش به اهواز رفت و آمد میکرد.
با تلاش و سختیهای فراوان توانست در نوجوانی دیپلم بگیرد ولی پس از آن هم بیکار ننشست و به کار کشاورزی مشغول شد تا بتواند به خانواده خود کمک کند.
نزدیکان او میگویند که شهید عارف حمید اهل کار و تلاش بود و در خانه هم بیکار نمینشست و به خانواده خود در کارها کمک میکرد.
خیلی خوش اخلاق بود و با تواضع خاصی با همگان برخورد میکرد، همچنین خیلی تقید به اقامه نماز و انجام تکالیف شرعی داشت.
وی در سن ۱۹ سالگی به خدمت اعزام شد، در سپاه پاسداران مشغول انجام سربازی بود که به همراه دیگر رزمندگان اسلام در جبهههای حق علیه باطل حضور یافت و به نبرد با دشمنان اسلام پرداخت.
پس از حضور در جبهه سرانجام این رزمنده سپاه اسلام در روز پنجم خرداد سال ۱۳۶۷ در عملیات تک دشمن به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در خاک جبهه ماند و از جمله شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس استان خوزستان محسوب میشود.
شهید عارف حمید در سن ۲۱ سالگی در منطقه عملیاتی شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و خانواده معظمش هنوز چشمانتظار بازگشت پیکر مطهرش هستند.

شهید جاویدالاثر محمد گلابی در دومین روز از مردادماه سال 1346 در ملاثانی چشم به جهان گشود، پسری مؤدب، درسخوان و بسیار باهوش بود، با نوای خوش و سوز دلی که از صمیم قلب پاک و مهربانش نشأت گرفته بود، شبهای جمعه دعای کمیل میخواند و همه را با صدای ملکوتی خود به فیض میرساند.
علاقه زیادی به مسجد و مراسم مذهبی داشت. با سن کم اما استعداد بالایی که داشت دعاهای زیادی را در مدرسه آموخت و به راحتی میخواند. به سبب فطرت پاک و نورانیاش در 14 سالگی با فرمان امام خمینی(ره) میخواست به کمک دیگر رزمندگان در جبهه برود که خانواده به خاطر سن کمش، با حضور او در جبهه مخالفت میکردند. گر چه او در راهپیماییهای انقلابی و به ثمر نشستن نهال نوپای انقلاب اسلامی حضور مؤثر و مفید داشت، دانش آموز کلاس دوم راهنمایی بود و به حسب سن 14 سال بیشتر نداشت اما همچون دیگر نوجوانان و جوانان هم عصر خود ره صد ساله را یک شبه پیمود و با حضور در جبهه اثبات کرد الگویش امام حسین(ع) و اصحاب با وفایش است، هنوز یک ماه بیشتر از حضورش در جبهه نمیگذشت که در 21 بهمنماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد و به دیدار مولایش شتافت.
این بسیجی مخلص، همچون اربابش سیدالشهدا(ع) مظلومانه در فکه به شهادت رسید و تا سالها خانوادهاش نمیدانستند که شهید شده یا نه. سرانجام بعد از چند سال از طریق یکی از دوستانش که خود نیز به کاروان شهدا پیوست، متوجه شهادت فرزندشان شدند، ولی پیکر پاکش هنوز به میهن بازنگشته و جاویدالاثر است.

بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
من امروز عازم جبهه جنگ هستم و هیچ گونه وحشت و نگرانى در وجودم احساس نمىکنم بلکه خیلى مسرورم که این آگاهى را دریافتم که مىتوانم بفهمم فرمان امام بلادرنگ اجرا شدنى است و با رضایت کامل مجرى آن هستم، من این مرگ را از عسل بر وجودم شیرینتر مىدانم، چون اطاعت از امام است و این وظیفه شرعى هر مسلمان است، اکنون که من عازم به میدان هستم شهادت را کاملا در وجودم لمس مىکنم و ذرهاى تردید در وجودم راه نخواهد یافت و نمىشود، درخت انقلاب اسلامى براى سیراب شدن احتیاج به خون دارد، اما اماممان هل من ناصر ینصرنى صدا مىزند، بر ملت مسلمان ایران واجب است که به این پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون خود سیراب کنید، بزرگترین وصیت من به بازماندگان و پدر و مادرم و برادران و خواهران و خویشان و توجه کردن به دستورات خدا سعى کنید با یاد خدا و به نام خدا و در راه خدا زندگى کنید و همیشه این مساجد را خالى نگذارید و همیشه به مساجد بروید تا اسلام پیروز شود و خواهد شد و متفرق نشوید که خداوند تفرقهافکنان را دوست ندارد. بچهها سعى کنید حقوق خود را در قبال پدر و مادر بجا آورید و قرآن زیاد بخوانید و غیبت کمتر بکنید و زیاد به دنیا اعتماد نکنید و بدانید شما بایستى روزى در صحراى محشر بایستید.
و اما کتاب هایم را که در کتابخانه خانهمان هستند به مسجد جامع ملاثانى تحویل دهید در ضمن کتاب هایم هستند که مهر کتابخانه ولى عصر(عج) به روى آنها زدهاند که به جاى آنها لیستشان تحویل دهید و در ضمن در ملاثانى مرا دفن کنید و به مادرم هم وصیت مىکنم که زیاد براى من گریه نکنید زیرا اگر بکنید دشمنان اسلام(متکبرین و منافقین) خوشحال مىشوند و از مادرم خواهش مىکنم که زیاد گریه نکنید، در ضمن به برادرها توصیه مىکنم که اسلحهام را روى زمین نگذارید و راهم را ادامه دهید و اینقدر جنگ کنید که اسلام پیروز شود که مىشود.
![]()
سرباز شهید خلف خلیف زاده فرزند هادی است که در شهریور ماه سال 1340 در یک خانواده متدین و مذهبی در روستای درآویزه ملاثانی از توابع شهرستان باوی چشم به جهان گشود.
در سن 6 سالگی وارد محیط مدرسه شد ولی به علت مشکلات زیاد زندگی فقط توانست تا سوم راهنمایی درس بخواند. به خاطر این مشکلات بود که ترک تحصیل و برای همیشه با مدرسه خداحافظی کرد و همراه پدر در مزرعه مشغول به کار شد.
وی ضمن کار کردن به مسائل دینی خود نیز می رسید تا جایی که هرگز نماز و روزه اش قضا نمی شد. او همیشه در انجام کارهای خیر پیش قدم بود و مدام به کمک مستضعفان می شتافت و در کارها یار و یاور آنها بود تا جایی که می توانست به مستمندان کمک می کرد.
در ماه محرم نیز همراه با جوانان روستای زادگاهش سخت در فعالت و تلاش بود تا مراسم حسینی هر چه با شکوه تر اجرا شود.
فعالیت های او گویای عشق و علاقه وافر او به اسلام بود. با اوج گرفتن انقلاب اسلامی وی یکی از طرفداران سرسخت امام و انقلاب بود به همین دلیل همیشه در فعالیت هایی که ضد رژیم پهلوی انجام می شد همراه با دوستان خود در تکاپو بود تا عاقبت انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی رسید.
با شروع جنگ تحمیلی و تشکیل بسیج مردمی در ادامه انجام فعالیت های خود، شهید خلیف زاده به عضویت بسیج درآمد و در این نهاد مقدس مشغول به فعالیت شد.
وی در این مدت مسئول آموزش نیروهای بسیج بود تا اینکه به خدمت مقدس سربازی رفت و در تیپ همیشه پیروز 77 خراسان مشغول به خدمت شد.
وی در عملیات های متعددی حضور داشت، یکی از این عملیات ها عملیات پیروزمندانه فتح المبین بود که در اواخر این عملیات به شدت از ناحیه صورت مجروح شد ولی بعد از بهبودی دوباره به تیپ خود ملحق شد.
آخرین عملیاتی که شهید خلف خلیف زاده در آن حضور داشت عملیات رمضان بود که در تابستان سال 1361 با حضور رزمندگان اسلام برگزار شد.

پس از حضور در عملیات رمضان شهید خلف خلیف زاده در تاریخ 28 تیر ماه سال 1361 بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل شد و به آسمان پر کشید.
شهید خلف خلیف زاده در هنگام شهادت 21 سال سن داشت و نامش در دفتر 23 هزار شهید گلگون کفن استان خوزستان ثبت شد.

یکی از دلیرمردان حماسه ساز استان خوزستان در دروان هشت سال دفاع مقدس بسیجی شهید اصغر اسدی فرزند اکبر است که در تاریخ یکم تیر ماه سال 1344 در شهر ملاثانی شهرستان باوی به دنیا آمد و پا به عرصه وجود نهاد.
وی در دوران نوجوانی از سوی بسیج مستضعفین همراه با دیگر اقشار مردم به جبهه اعزام شد و در نبرد با دشمن تا دندان مسلح شرکت کرد.
این دلیرمرد خوزستانی پس از حضور در جبهه های حق علیه باطل در تاریخ 22 فروردین ماه سال 1362 شهد شیرین شهادت را نوشید و به آسمان پرکشید.
پس از شهادت پیکر پاک و مطهر شهید اصغر اسدی به استان خوزستان منتقل شد و با حضور قشرهای مختلف مردم، خانواده های شهدا، جمعی از مسئولان لشکری و کشوری در شهر ملاثانی تشییع شد و در زادگاهش آرام گرفت.
شهید اصغر اسدی در سن 18 سالگی در منطقه عملیاتی شرهانی شهد شیرین شهادت را نوشید و تربت پاکش در گلزار شهدای شهر ملاثانی در استان خوزستان زیارتگاه عاشقان و دلسوختگان است.

شهید محمد گلابی فرزند عبدالرحیم است که در تاریخ دوم مرداد ماه سال ۱۳۴۶ در ملاثانی دیده به جهان گشود.
وی در دوران نوجوانی به همراه جمعی از رزمندگان برای یاری رساندن به مدافعان وطن به جبهه اعزام شد.
پس از حضور در جبهه شهید محمد گلابی در تاریخ ۲۱ بهمن ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی شهد شیرین شهادت را نوشید و به آسمان پر کشید.
پیکر پاک شهید محمد گلابی پس از شهادت در جبهه ماند و تا کنون به خاک وطن بازنگشته است و جزو شهدای جاویدالاثر محسوب می شود.
شهید محمد گلابی در سن ۱۵ سالگی در منطقه فکه شربت شهادت را نوشید و برای گرامی داشت یاد و خاطره اش یادبودی در گلزار شهدای برای او ساخته شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
((یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی))
با نام و یاد خدای منان و با دورود به رهبر کبیر انقلاب و سلام بیکران به روان پاک شهداء قلم شکسته خود را بر گرفته تا شاید بتوانم چند کلمه قصیر و کوتاه بر کاغذ آشکار سازم، باشد که فرمان الهی را اجرا کرده باشم.
خدایا، بار الها، پروردگارا، معبودا، مولایم من حقیر و فقیر که طاقت از دست دادن پاهایم را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را می توانم بکنم؟
خدایا مرا ببخش، از گناهانم در گذر، تو کریم و رحیم هستی و من بخیل و معصیت کارم.
خدایا با کوله باری از گناه و معصیت و غیبت به سوی تو می آییم تا بلکه به کرم و رحمت از من در گذری و مرا به فردوس جاویدانی و همیشگی و عرفان خویش راه دهی.
خدایا، مبادا فردا در جلو دوستانم سر به زیر باشم.
خدایا نکند فردا با روی سیاه در محضر تو حاضر شوم. ای وای، وقت آن است که بهار جوانی و پائیز پیری به یکدیگر متصل گردند و اندکی بعد انفصال.
ای مسافر بی ساز و برگ و ای راحل بی توشه، ای زارع در آستانه درو و ای تاجر خالی الکف (دست خالی) و ای پرنده در چنگال صیاد، آیا نشنیده ای که ((ان الله لبالمرصاد))؟ آیا گردونه های سنگلاخ را با پاهای برهنه مناسبتی هست؟
آیا بی توشه به راه مخوف و خطرناک اراده توان کرد؟
آیا منازل ترسناک و ناپیدایی را که ابتدای آن مرگ است و سکرات، چگونه طی خواهد کرد؟
ای نفس هیچ بیاد می آوری اوقاتی را که ...

شهید علی حمیدیان مقدم فرزند قاسم است که در یک خانواده مذهبی و انقلابی در سال 1348 در شهر ملاثانی مرکز شهرستان باوی متولد شد.
تحصیلات ابتدائی و راهنمایی را در مدارس ملاثانی گذراند و در هنرستان کشاورزی اهواز ادامه تحصیل داد. همراه با خانواده خود و در سنین کودکی در راهپیمایی و فعالیت های انقلابی مشارکت می کرد.
با شروع جنگ تحمیلی همراه با برادر بزرگ خود مرحوم حاج کاظم و برادر همسر برادرش حاج قاسم ناصری جهت دفاع از اسلام و ایران به خیل رزمندگان اسلام پیوست.
علی رغم سن کم دلاوری بی همتا در جبهه جنگ و زاهدی عارف در شب بود. در عملیات های مختلف شرکت کرد و از رزمندگان غواص بود.
در عملیات های والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 حضور داشت و یک بار هم از ناحیه پا مجروح گردید اما تا لحظه شهادت جبهه را رها نکرد.
شهید علی حمیدیان مقدم در کربلای پنج بر اثر اصابت ترکش راکت هلیکوپتر دشمن بعثی در تاریخ یکم بهمن ماه سال 1365 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید جلیل ترک فرزند حسن است که در بیستم اردبهشت ماه سال 1346 در اهواز دیده به جهان گشود، فرزند بزرگ خانواده بود و پس از طی کردن دوران کودکی به مدرسه رفت.
زمانی که به مدرسه می رفت در نماز جماعات حضور می یافت و در برنامه های مذهبی و فعالیت های اجتماعی در مناسبت های گوناگون شرکت می کرد.
دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سر نهاد ولی دوران راهنمایی وی مصادف با اوج تظاهرات و راهپیمایی های مردم بر علیه رﮊیم منحوس پهلوی بود.
در دوران راهنمایی که تازه وارد نوجوانی شد به همراه دوستان خود اقداماتی را برای همراه مردم انجام داد که شعارنویسی و ساخت کلتف مولتوف از جمله این کارها بود.
چون به انقلاب اسلامی علاقه زیادی داشت فعالیت های خود را با عشق و علاقه خاصی انجام می داد تا از هموطنان خود در برابر سربازان رﮊیم پهلوی محافظت کند.
شجاعت، شادابی، خنده رویی و تبسم همیشگی بر چهره از جمله ویﮊگی های نوجوان بسیجی شهید جلیل ترک بود.
شهید جلیل ترک در برخورد با دیگران گشاده رو بود و برای انجام کارها روحیه ای بالا داشت و برای کمک به مخارج خانواده در همان دوران نوجوانی کار می کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی درس خود را ادامه داد و در سن 14 سالگی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
با اینکه نوجوان بود ولی دفاع از دین و میهن را سرلوحه کار خود داد و همراه دیگر مردم ایران چندین بار به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد.
در کتاب های درسی خود جملات به یاد ماندنی به یادگار گذاشت که در یکی از آنها نوشته است: «جلیل ترک صد پاره شد دیگر نمی آید.
آخرین بار قبل از ماه مبارک رمضان 1361 به جبهه اعزام شد و در عملیات رمضان به همراه دیگر رزمندگان شرکت کرد.
این نوجوان خوزستانی پس از حضور در عملیات رمضان به شدت مجروح شد که هنگام انتقال وی به بیمارستان، خمپاره ای به آمبولانس آنها اصابت کرد و به فیض شهادت نائل آمد.
شهید جلیل ترک در تاریخ 25 تیر ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و نام خود را در دفتر شهدای اسلام ثبت کرد.
نوجوان شهید جلیل ترک در سن 15 سالگی به شهادت رسید و تربت پاکش در گلزار شهدای شهر ملاثانی شهرستان باوی زیارتگاه عاشقان است.
شهید جلیل ترک فرزند حسن است که در بیستم اردبهشت ماه سال 1346 در اهواز دیده به جهان گشود، فرزند بزرگ خانواده بود و پس از طی کردن دوران کودکی به مدرسه رفت.
زمانی که به مدرسه می رفت در نماز جماعات حضور می یافت و در برنامه های مذهبی و فعالیت های اجتماعی در مناسبت های گوناگون شرکت می کرد.
دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سر نهاد ولی دوران راهنمایی وی مصادف با اوج تظاهرات و راهپیمایی های مردم بر علیه رﮊیم منحوس پهلوی بود.
در دوران راهنمایی که تازه وارد نوجوانی شد به همراه دوستان خود اقداماتی را برای همراه مردم انجام داد که شعارنویسی و ساخت کلتف مولتوف از جمله این کارها بود.
چون به انقلاب اسلامی علاقه زیادی داشت فعالیت های خود را با عشق و علاقه خاصی انجام می داد تا از هموطنان خود در برابر سربازان رﮊیم پهلوی محافظت کند.
شجاعت، شادابی، خنده رویی و تبسم همیشگی بر چهره از جمله ویﮊگی های نوجوان بسیجی شهید جلیل ترک بود.
شهید جلیل ترک در برخورد با دیگران گشاده رو بود و برای انجام کارها روحیه ای بالا داشت و برای کمک به مخارج خانواده در همان دوران نوجوانی کار می کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی درس خود را ادامه داد و در سن 14 سالگی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
با اینکه نوجوان بود ولی دفاع از دین و میهن را سرلوحه کار خود داد و همراه دیگر مردم ایران چندین بار به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد.
در کتاب های درسی خود جملات به یاد ماندنی به یادگار گذاشت که در یکی از آنها نوشته است: «جلیل ترک صد پاره شد دیگر نمی آید.
آخرین بار قبل از ماه مبارک رمضان 1361 به جبهه اعزام شد و در عملیات رمضان به همراه دیگر رزمندگان شرکت کرد.
این نوجوان خوزستانی پس از حضور در عملیات رمضان به شدت مجروح شد که هنگام انتقال وی به بیمارستان، خمپاره ای به آمبولانس آنها اصابت کرد و به فیض شهادت نائل آمد.
شهید جلیل ترک در تاریخ 25 تیر ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و نام خود را در دفتر شهدای اسلام ثبت کرد.
نوجوان شهید جلیل ترک در سن 15 سالگی به شهادت رسید و تربت پاکش در گلزار شهدای شهر ملاثانی شهرستان باوی زیارتگاه عاشقان است.
