نگاهی کوتاه به زندگی  شهید مدافع حرم محمد تاج بخش

شهید مدافع حرم محمد تاج‌بخش شانردهم تیر سال 1368 به‌عنوان دومین فرزند خانواده در گتوند دیده به جهان گشود، به خاطر علاقه شدید، خانواده به عمویش شهید محمد تاج‌بخش نام او را محمد نهادند.

پس از حمله تکفیری‌ها به کشورهای اسلامی، 16 تیر سال 1396 برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت و دوشنبه 16 مرداد سال 1396 به‌همراه دوستش شهید علی عظیمی در منطقه الوعر استان تدمر به شهادت رسید که پیکر پاکش پس از انتقال به ایران در گلزار شهدای گتوند آرام گرفت.

شهید عباس تاج‌بخش و سردار شهید ابراهیم تاج‌بخش دایی‌های شهید محمد تاج‌بخش نیز در سال 1365 به شهادت رسیدند.

مادر شهید محمد تاج‌بخش می‌گوید: «هیچ‌وقت با ما از شهادت حرف نمی‌زد، ملاحظه ما را می‌کرد، اما بعد از شهادتش دوستانش گفتند که بارها او را در گلزار شهدا دیده بودند، آن موقع بود که فهمیدیم محمد هر هفته پنج‌شنبه بدون استثنا به گلزار شهدا می‌رفت و چند ساعت آن‌جا سر مزار شهدا بود.

روزی که می‌خواست اعزام شود، نماز صبح را که خواندم دیدم محمد هم نمازش را تمام کرده. بعد آمد جلوی من، پای سجاده‌ام زانو زد. دست‌هایم را گرفت بوسید، صورتم را هم بوسید. من همین‌جا دچار یک حال غریبی شدم. گفتم مادرجان تو هر دفعه می‌رفتی تهران ماموریت، هیچ‌وقت این‌طوری خداحافظی نمی‌کردی. گفت این دفعه ماموریتم طولانی‌تر است دلم برای شما تنگ می‌شود. من دیگر چیزی نگفتم، بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم، بعد که محمد رفت برگشتم سر سجاده و ناخودآگاه گریه کردم. انگار همان موقع خداحافظی، به من الهام کرده بود که این دیدار آخرمان است

شهید محراب حجت‌الاسلام حجت اعتبار

شهید محراب حجت‌الاسلام حجت اعتبار

شهید علی کمایی

https://uupload.ir/files/4xmg_139806301336061218442784.jpg

شهید محراب حجت‌الاسلام حجت اعتبار

شهید محراب حجت‌الاسلام حجت اعتبار

تکاور شهید محمد ظهیری

تکاور شهید محمد ظهیری

نگاهی کوتاه به زندگی تکاور شهید محمد ظهیری

تکاور شهید محمد ظهیری از شهدای مدافع حرم خوزستان در دهمین روز از بهمن‌ماه سال 1368 به عنوان سومین فرزند خانواده ظهیری در منطقه منبع آب کلانشهر اهواز چشم به جهان گشود و بعد از برادرانش مهدی و احمد دوباره شادی را برای خانه پدری به ارمغان آورد.

این تکاور دلیر اهوازی برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) عازم کشور سوریه شد و در روز جمعه اول آبان‌ماه سال 1394 هجری خورشیدی مصادف با تاسوعای حسینی سال 1437 هجری قمری در درگیری با نیروهای تکفیری در حلب سوریه به ‌فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد.

پیکر مطهر این شهید مدافع حرم پس از انتقال به خوزستان، در ظهر روز جمعه هشتم آبان‌ماه مطابق با 16 محرم با حضور جمعی از علما، خانواده معظم شهدا و مردم شهیدپرور بعد از نمازجمعه اهواز از مصلای مهدیه امام خمینی(ره) این کلانشهر بر دستان نمازگزاران اهوازی تشییع شد.

پس از برگزاری مراسم تشییع پیکر پاک شهید محمد ظهیری به حرم حضرت علی بن مهزیاری اهوازی منتقل شد و در کنار هشت شهید گمنام دوران دفاع مقدس و پایین مزار شهید محمدعلی چم‌حیدری و مزار طلبه شهید سید مرتضی شفیعی در منزلگاه ابدیش آرام گرفت.

شهید سید محسن موسوی محمدی

https://uupload.ir/files/v8ld_13980203001046_test_newphotofree.png

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده

شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده 19 شهریور سال 1365 در شوشتر به‌دنیا آمد، در 11 سالگی به همراه خانواده از اهواز به مازندران رفتند و پس از دو سال در شهریار ساکن شدند.

نوجوانی خود را در مساجد و هیئت‌های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی، عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کرد. در جوانی به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس دانشجوی رشته ادیان و عرفان شد، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاس‌ها، اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی برای آنان شد.

سال 1386 ازدواج کرد که یک دختر و پسری به نام محمدعلی از او به‌یادگار مانده است.

سال 1392 برای دفاع از حرم بی‌بی زینب(س) با نام جهادی سید ابراهیم، به سوریه رفت که فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، پس از چندین بار زخمی شدن، ظهر روز تاسوعا مقارن با یکم آبان سال 1394 در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید که پیکر پاکش در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.

مصطفی صدرزاده در نامه‌ای به همرزمانش نوشت: «وقتی کار فرهنگی را شروع می‌کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. اولین مشکل، مشکل تنبلی و سهل‌انگاری است.

وقتی که کارتان می‌گیرد و دورتان شلوغ می‌شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می‌آید اگر فکر کرده اید که شیطان می‌گذارد شما به راحتی برای حزب‌الله نیرو جذب کنید، هرگز.

اگر می‌خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی‌نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت‌طلبی را پرورش دهید.

سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می‌کند و راه درست را نشانتان می‌دهد.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید سید روح الله عجمیان

بسیجی شهید سید روح‌الله عجمیان بیستم بهمن سال 1374 در یک خانواده پرجمعیت در شهر کوهدشت استان لرستان دیده به جهان گشود.

هفت خواهر و برادر هستند که خود فرزند آخر خانواده است، به همه احترام می‌گذاشت و فرد بسیار معتقد به مبانی اسلام و اهل بیت(ع) بود.

در رشته ورزشی کاراته فعالیت می‌کرد و دارای کمربند مشکی دان 1 در رشته فنی نینجا رنجر بود. برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) و اعزام به سوریه نیز نام‌نویسی کرده بود ولی اعزام نشد.

صبح پنج‌شنبه 12 آبان سال 1401 سید روح‌الله عجمیان که کارگر گچ‌کار است آماده رفتن به محل کار می‌شود. پیش از رفتن دوستانش در بسیج خبر می‌دهند اغتشاشگران می‌خواهند در کمالشهر کرج بلوا ایجاد کنند و فضا برای مردم عادی ملتهب می‌شود و کار به ناامنی کشیده خواهد شد. سریع به همراه دیگر دوستانش به این منطقه می‌روند تا با مدیریت فضا از ایجاد ترافیک و درگیری جلوگیری می‌کنند.

عده‌ای از اغتشاشگران او را زیر نظر گرفته و در نقطه‌ای از خیابان محاصره می‌کنند. جمعیتی چند نفره از زن و مرد که حدی برای قساوت برای خود قائل نیستند او را چنان می‌زنند که در راه اعزام به بیمارستان به شهادت می‌رسد.

پدر شهید سید روح‌الله عجمیان می‌گوید: «روح‌الله با دوستانش به مزار شهدای مدافع حرم در حرم امام زاده محمد می‌رود و می‌گوید مرا کنار این‌ها دفن کنید. دوستانش می‌خندند و می‌گویند حالا شهادت کجا بود؟ می‌خواهی بروی سوریه؟ او دیگر حرفی نمی‌زند. چهار روز بعد پیکرش همان جایی که گفته بود به خاک سپرده شد.»

سرباز شهید امید نریمیسایی

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم عدنان خسراجی

شهید مدافع حرم عدنان خسراجی(خسرجی) فرزند صبیح در تاریخ دوم خرداد سال 1365 در روستای عشاره کوچک از توابع اهواز چشم به‌ جهان گشود، هشت خواهر و برادر هستند که خود فرزند پنجم خانواده است.

پس از هجوم گروه‌های تکفیری‌ به کشورهای اسلامی، در تاریخ 25 فروردین‌ماه سال 1394 برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه خاتون(س) برای نخستین بار به سوریه اعزام شد.

شهید خسراجی پس از حدود یک ماه حضور در نبرد با دشمنان تکفیری در تاریخ 24 اردیبهشت‌ماه سال 1394 در شهر تدمر سوریه به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در جبهه ماند و تا کنون به وطن بازنگشته است.

شهید عدنان خسراجی در هنگام شهادت متاهل بود و یک فرزند دختر و یک پسر به نام علی اکبر از او به یادگار مانده است.

مرزبان شهید سید ایمان موسوی

4077560_b50m.jpg (620×414)

تابوت دریابان شهید سید ایمان موسوی

نگاهی کوتاه به زندگی شهید هادی الماسیان

شهید هادی الماسیان روز هفتم شهریور سال 1361 به‌عنوان نخستین فرزند در محله پشت بازار خرم‌آباد دیده به جهان گشود.

با پایان یافتن دوران دبیرستان، به استخدام ارتش درآمد و دوره افسری را پشت سر گذاشت، در هنگام خدمت در ارتش در رشته حقوق دانشگاه آزاد اهواز پذیرفته شد و مدرک کارشناسی را گرفت.

از همان دوران کودکی زیبایی صورت را همراه داشت توانست زیبایی سیرت را نیز کسب کند و در این راه گام بردارد.

چند روز پس از زادروزش، صبح شنبه 31 شهریورماه سال 1397 در رژه نیروهای مسلح به مناسبت هفته دفاع مقدس، در بلوار قدس اهواز، هدف تیر کین تروریست‌ها قرار گرفت و به‌همراه 22 نفر دیگر به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید هادی الماسیان پس از تشییع باشکوه در اهواز به لرستان منتقل شد و در قطعه 3 گلزار شهدای خرم‌آباد در همسایگی دیگر شهدا آرام گرفت.

از شهید هادی الماسیان 2 فرزند پسر به نام‌های امیرحسین و امیرعباس به یادگار مانده است.

همسر شهید الماسیان می‌گوید: «اربعین سال 1396 به کربلا رفت، خیلی آرزوی کربلا را داشت و خیلی هم اتفاقی رفت، 10 روز قبل از اینکه به کربلا برود ارتش در مسیر موکب زده بود. همان موقع از امام حسین(ع) شهادت خواسته بود، گفته بودند در اولین سفر هر حاجتی که داشته باشی امام حسین(ع) تا سر سال به تو می‌دهد. سال بعد در روز عاشورا با شوخی به او گفتم: «پس چی شد؟ قرار بود سر سال حاجتت را بگیری؟» گفت: «من اربعین شهادت را از امام حسین(ع) خواستم، هنوز وقت دارم... 2 روز بعد، قبل از اینکه یک سال به اتمام برسد حاجتش را گرفت».

تربت پاک شهید نبی دریس در روستای سویسه شهرستان کارون

تربت پاک شهید نبی دریس در روستای سویسه شهرستان کارون

شهید مدافع حرم محمد تاج بخش از گتوند

شهید مدافع حرم داوود نریمیسیا

شهید مدافع حرم داوود نریمیسا

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید عباس کردانی

بسیجی شهید عباس کردانی(کردونی) روز 20 اسفند سال 1358 به عنوان هشتمین فرزند و آخرین پسر در شهر کوت عبدالله استان خوزستان چشم به جهان گشود و پس از حمله تکفیری‌ها به کشورهای اسلامی برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه خاتون(س) به سوریه رفت.

چند بار در سوریه مجروح و جانباز شده بود، به پاهایش تیر و ترکش اصابت کرده و از ناحیه گوش هم زخمی شد اما بعد از مداوا و معالجه جراحات دوباره به جبهه مقاومت بازگشت.

پس از مدتی در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه‌نشین نبل و الزهرا شرکت کرد و در تاریخ 19 اسفند ماه سال 1394 به همراه جمع دیگری از رزمندگان مقاومت مدال شهادت را به گردن آویخت.

شهید عباس کردانی در سن 36 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش پس از تشییع در کنار دیگر شهدای مدافع حرم اهواز در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.

شهید عباس کردانی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «به دوستان، برادران و خانواده‌ام سفارش می‌کنم آنانکه از روی بی‌بصیرتی و دنیا خواهی سخن گزاف می‌گویند و ولایت مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای را قبول ندارند و شهادت مدافعان حرم این امت حزب‌الله را زیرسوال می‌برند در تشییع (اگرجنازه‌ای بود) و تدفین و یا مراسمات ختم حضور پیدا نکنند و همینطور می‌خواهم برایم گریه نکنند به‌خصوص خواهرانم.

خواهران و برادرانم به تسلیت گویندگان تبریک و تهنیت گویند چرا که من شهیدم و امیدوارم هنگام ظهور و قیام حجت ابن الحسن(ع) بیایم با سپاهی از شهیدان.

از خواهرانم می‌خواهم با حجابشان، اخلاق، و رفتارشان الگوی فاطمی باشند برای دیگران.

از پدرم می‌خواهم در فراغم صبر کند.»

شهید مدافع حرم داوود نریمیسا

تربت پاک شهید مدافع حرم داوود نریمیسا در گلزار شهدای اهواز

شهید مدافع حرم حجت‌‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی

شهید مدافع حرم حجت‌‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم رضا عادلی(کردزنگنه)

شهید مدافع حرم رضا عادلی(کردزنگنه) دهم اسفندماه سال 1368 مصادف با شب ولادت امام حسین(ع) در کوی ایثار اهواز دیده به جهان گشود. اصالتی بختیاری دارد و نامش نیز بر اساس نذر مادر او، رضا نهاده شد.

پس از هجوم تکفیری‌ها به کشورهای اسلامی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت و روز یکشنبه 12 بهمن سال 1394 همراه با روحانی شهید حجت‌الاسلام مصطفی خلیلی‌بلوطکی، شهید علی‌ حسینی‌کاهکش، شهید محمود مراداسکندری و شهید داوود نریمیسا به شهادت رسید.

شهید رضا عادلی در سن 26 سالگی در منطقه باش کوی سوریه و در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل آمد.

شهید رضا عادلی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «در این زمان که کفر آشکارا به نبرد با اسلام به میدان آمده، ماندن ما شیعیان در خانه و پرداختن به زندگی دنیوی همیشه آزارم می‌داد و سعادت را در این می‌دیدم که نبرد با کفری بیایم که همان یزیدیانی هستند که امام عاشقان سیدالشهدا(س) را به شهادت رساندند و کارهای زشتی انجام دادند که هیچ وقت از یاد ما نمی‌رود، چه کردند این یزیدیان با اهل بیت(س)، بعد از کشتن امام حسین(ع) عمه سادات را به همراه بچه‌ها و کودکان زنجیر کردند و به اسیری بردند. مگر ما شیعیان نباشیم که واقعه عاشورا دوباره رقم زده شود و حضرت زینب(س) دوباره به اسارت برود و دوباره کودکی سه ساله در خرابه‌های شام با پاهای کوچک و دستان کوچک بر خارها قدم بزند و سر بریده پدر را در آغوش بگیرد، ما می‌رویم تا بر خاک تو بوسه زنیم یا حسین(ع) یا زینب(س) یا رقیه(س).»

کمک در کارهای خانه

همسر شهید مدافع حرم حجت‌‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی می‌گوید: «هیچ وقت انتظار کمک از شخصی را نداشت و توکلش فقط به خدا و امام زمان(عج) بود. همیشه در کارهای خانه به من کمک می‌کرد و خیلی برای پسرمان وقت می‌گذاشت».

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم حجت‌‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی

شهید مدافع حرم حجت‌‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی 18 شهریورماه سال 1367 در اهواز دیده به جهان گشود و روز یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1394 به‌همراه همرزمانش شهید محمود مراداسکندری، شهید علی‌ حسینی‌ کاهکش، شهید رضا عادلی(کردزنگنه) و شهید داوود نریمیسا در سن 27 سالگی در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه‌نشین نبل و الزهرا شهید شد که پیکر پاکش در قطعه شهدای مدافع حرم گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.

شهید مصطفی خلیلی‌بلوطکی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «شما را به رعایت تقوای الهی تذکر می‌دهم و از شما می‌خواهم که در هر حالی و زمانی و مکانی حواسمان به رعایت تقوا و دوری از گناه باشد، خواهر من رعایت حجاب بر شما واجب است و برادر من رعایت عفت بر شما نی واجب است، این فکر را نکنید که ما در راهی که قدم برداشتیم راهی کم ارزش است بلکه رفتن ما برای این جهاد دفاع از حریم ولایت و اهل بیت و مظلومیت شیعه و در کل مظلومیت مردم سوریه بوده است، مطمئن باشید اگر من و امثال من به این جهاد نمی‌رفتند ما باید الان در مرزهای خودمان با این قوم از خدا بی‌خبر می‌جنگیدیم و این بمب‌ها و تیرها بر مردم خودمان فرود می‌آمد.

پس کار ما دفاع از حریم مردم خودمان هم است، عزیزان من به این نکته حتما توجه کنید هر کسی با هر اعتقادی هستید پیروی خط ولایت فقیه باشید و از رهبر عزیزمان، مولا و سرورمان حضرت سید علی خامنه‌ای(دام‌ظله) پشتیبانی و حمایت کنید. گوشتان به فرامین ایشان باشد و عامل به نصیحت‌ها و صحبت‌های ایشان باشید. خط حق و راست را از ایشان دریافت کنید و ایشان را معیار و میزان قرار دهید.»

هفتمین سالگرد شهادت شهید محمود مراداسکندری

شهید مدافع حرم محمود مراداسکندری

هفتمین سالگرد شهادت شهید محمود مراداسکندری

شهید محمود مراداسکندری

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم داوود نریمیسا

شهید مدافع حرم داوود نریمیسا 22 اردیبهشت سال 1362 در اهواز دیده به جهان گشود.

پس هجوم تکفیری‌ها به کشورهای اسلامی به‌همراه خیل عظیمی از جوانان پرشور اهوازی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت که روز یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1394 همراه با همرزمانش روحانی شهید حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی، شهید علی‌ حسینی‌کاهکش، شهید محمود مراداسکندری و شهید رضا عادلی(کردزنگنه) به شهادت رسید.

شهید داوود نریمیسا در سن 32 سالگی در منطقه باش کوی سوریه در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه‌نشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل آمد که پیکر پاکش در قطعه شهدای مدافع حرم گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.

مادر شهید می‌گوید: «فرزندم 18 سالگی دیپلم گرفت، بسیجی بود، همیشه بیشتر از سنش می‌فهمید، خیلی اندیشه‌های بزرگی در سر داشت و خوب هم توانست مسیر زندگی خود را انتخاب کند.

در 21 سالگی ازدواج کرد، زندگی ساده و به دور از تجملات و تشریفات خود را به‌همراه همسرش آغاز کردند. نتیجه این زندگی مشترک 2 فرزند است، فاطمه و محسن.

با من خیلی ارتباط صمیمانه‌ای داشت و همیشه پایه مسافرت بود. به گذشت کردن و شرکت در مجالس عزاداری امام حسین(ع) تاکید داشت. فرزندم علاقه به شرکت در جلسات آیت‌الله شوشتری و آیت‌الله شفیعی داشت همیشه به خانواده یتیمان و مستضعفان کمک می‌کرد مکبر، مداح و قرآن‌خوان بود.

خیلی خوش‌سلیقه و بافکر بود، هدایای کوچک، ولی زیبا و با سلیقه‌ای تهیه می‌کرد و با خود می‌آورد به عنوان نمونه یکبار با گلدانی کوچک تزیینی و بار دیگر گردن‌بند میخکی معطر و زیبا تهیه کرده بود، خلاصه این‌قدر بامحبت بود که بدون هدیه به خانه نمی‌آمد.»

عمو و برادرزاده در یک قاب

شهید مدافع حرم محمود مراداسکندری

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم محمود مراداسکندری

شهید مدافع حرم محمود مراداسکندری سوم فروردین‌ماه سال 1366 در اهواز دیده به جهان گشود.

پس هجوم تکفیری‌ها به کشورهای اسلامی به‌همراه خیل عظیمی از جوانان پرشور اهوازی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت و روز یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1394 با همرزمانش شهید حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی، شهید علی‌ حسینی‌کاهکش، شهید رضا عادلی(کردزنگنه) و شهید داوود نریمیسا به فیض شهادت نائل آمد.

شهید محمود مراداسکندری در سن 28 سالگی در منطقه باش کوی سوریه در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه‌نشین نبل و الزهرا به شهادت رسید و پیکر پاکش در قطعه یک گلزار شهدای اهواز در کنار عمویش شهید محمود مراداسکندری آرام گرفت.

خواهر شهید می‌گوید: « فوق دیپلم مکانیک خودرو داشت. پدرم به خاطر علاقه فراوانی که به عمویم داشت نام برادرم را هم محمود گذاشت، زمانی‌که عمویم شهید شد، بسیاری از اقوام برای گرامیداشت ایشان، نام محمود را برای فرزندان خود انتخاب کردند. ما هشت خواهر و دو برادریم، پدرم در شهرداری کار می‌کرد و مادرم هم خانه‌دار بود، اما متاسفانه در سال‌های 1380 و 1382 هر دوی آنها را از دست دادیم.

وقتی حرکت داوطلبانه اعزام به سوریه در سال 1392 آغاز شد محمود هم سعی کرد به این جمع بپیوندد، با رفتن دوستانش و شهید شدن برخی از آنها شوق او هم برای رفتن بیشتر شد. این موضوع را در خانواده هم مطرح می‌کرد، در سال 1393 یکی از دوستان نزدیکش که با هم یادواره شهدا هم برگزار می‌کردند به نام عبدالکریم اصل‌غوابش شهید شد، آن زمان دیگر پای ماندن نداشت و نهایتاً در 13 مهرماه سال 1394 با تلاش و سختی‌های فراوان توانست مجوز اعزام بگیرد.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید علی حسینی ‌کاهکش

https://uupload.ir/files/zvd4_525.jpg

شهید مدافع حرم علی حسینی‌کاهکش 30 شهریورماه سال 1363 در امیدیه به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا دیپلم کاردانش در زادگاهش گذراند. بعد از مهاجرت به اهواز، توانست درس خود را در رشته برق دانشگاه آزاد این شهر ادامه دهد.

به‌همراه جمعی از جوانان پرشور اهوازی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت که روز یکشنبه 12 بهمن ماه سال 1394 با همرزمانش شهید حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی، شهید رضا عادلی (کردزنگنه)، شهید محمود مراداسکندری و شهید داوود نریمیسا در سن 31 سالگی در عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا شهید شد.

مادر شهید حسینی‌کاهکش می‌گوید: «پسر خیلی بامعرفتی بود، همیشه خنده بر لب داشت. دوست داشت برای همه همانند یک برادر باشد. کوچک و بزرگ برایش فرقی نداشت، در برخورد با دیگران فرقی قائل نمی‌شد و به همه کمک می‌کرد. افرادی که مشکل داشتند سعی می‌کرد مشکلات آن‌ها را حل کند، دوست داشت تا جایی که توان دارد دل مردم را شاد کند.

در زندگی همه چیز داشت؛ خانه، ماشین، موتور، شغل خوب در صنعت نفت، تحصیلات و زیبایی چهره، اما همه این‌ها را گذاشت و دنبال عشق و علاقه قلبیش رفت.

در مقابل بزرگتر‌ها زیاد حرف نمی‌زد. با لبخند می‌آمد و با لبخند می‌رفت، دوستان و همرزمانش هم همین را می‌گفتند که همیشه می‌خندید.

قد بلند و چشمان درشتی داشت، بسیار خوش‌تیپ بود، پوست سفیدی هم داشت، همیشه به علی می‌گفتم سفید برفی؛ اما صورت علی در سوریه از سوز سرما سوخته و برافروخته شد، زیر چشم‌های پسرم گود افتاده بود، هیچ وقت علی را با ریش و سبیل ندیده بودم، تنها وقتی او را با محاسن دیدم که در عکس شهادتش بود.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع امنیت هادی کنعانی

شهید مدافع امنیت هادی کنعانی بیست و چهارم آذر سال ۱۳۶۰ در یک خانواده پرجمعیت در آبادان چشم به جهان گشود، هفت خواهر و دو برادر دارد که خود کوچکترین فرزند خانواده بود.

در نوجوانی اوقات و فراغت خود را همراه دوستانش در مسجد سپری می‌کرد، در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کرد و در این رشته دیپلم گرفت.

بعد از گرفتن دیپلم به خدمت سربازی رفت و سپس در نیروی انتظامی جذب و مشغول خدمت شد.

در سال ۱۳۸۶ با یک بانوی متدین ازدواج کرد که صاحب یک پسر شد و پسر دیگرش نیز پس از شهادت پدر به‌دنبا آمد، در طول زندگی مشترک خود که ۱۴ سال طول کشید، برای همسرش یک همراه خوب و نقش یک حامی را ایفا کرد، همچنین برای پسرش نیز پدری مهربان و دلسوز بود.

در کلانتری‌های زیادی در سراسر خوزستان خدمت کرد که در محل خدمت خود برای مردم پدرانه دلسوزی می‌کرد.

خیلی مهربان بود ولی در هنگام کار مصمم و قاطع و تمام تلاشش را به کار می‌بست که حق کسی ضایع نشود.

آنقدر دلسوز مردم بود که همراه با تعدادی از همکارانش صندوقی را تشکیل داده بودند و ماهیانه مقداری از حقوق خود را به نیازمندان و مستضفعان اختصاص دادند.

بسیار خانواده‌دوست بود و به پدر و مادر خود علاقه زیادی داشت به طوری که مانند یک خادم به آنها خدمت می‌کرد.

شهید هادی کنعانی رئیس پلیس اطلاعات و امنیت فرماندهی انتظامی شهرستان کارون ۲۸ آبان سال ۱۴۰۰ در درگیری با سارقان مسلح در قلعه‌کنعان به درجه رفیع شهادت نائل آمد که پیکر پاکش پس از تشییع در شهرستان کارون، در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.

شهید جاسم مظری نژاد

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی

شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی چهاردهم آبان‌ماه سال ۱۳۶۲ در بیمارستان پارس اهواز دیده به جهان گشود. بنا بر عهدی که پدر شهید با امام زمان(عج) بسته بود نام او را مهدی گذاشتند تا در آینده سربازی فداکار برای صاحب الزمان(عج) باشد که بدین ترتیب نخستین فرزند خانواده و چشم و چراغ آنها شد.

تحصیلاتش را تا سال ۱۳۷۲ در دبستان شهید مدرس بی‌بیان مسجدسلیمان انجام داد، از همان سال اول دبستان به دلیل ذوق و پشتکار خود و معلم دلسوزش در فراگیری علم نمونه بود و نمرات درسیش همیشه بیست و نوزده می‌شد، به گونه‌ای که کلمات و جملات روزنامه‌ها را به‌راحتی می‌خواند.

در دوران تحصیل، شاگردی نمونه بود و در دروس هم ممتاز، برای همین به بچه‌هایی که مشکل درسی داشتند در خانه به‌صورت افتخاری درس می‌داد، همچنین در مسجد امام رضا(ع) حضور فعال داشت و اغلب اوقات مکبر نماز جماعت می‌شد.

دوران راهنمایی را در مدرسه فردوسی گذراند و در کنار درس، مسئولیت راه‌اندازی بسیج دانش‌آموزی را نیز عهده‌دار شد، سال ۱۳۷۶ وارد دبیرستان معراج اندیشه(شاهد) شد و به فعالیت‌هایش در بسیج دانش‌آموزی ادامه داد.

بعد از دوره افسری جهت ادامه خدمت مهرماه ۱۳۸۴ به‌عنوان مربی در مرکز تربیت پاسداری علویون قم مشغول به کار شد.

سال ۱۳۸۵ ازدواج کرد و همراه خانواده در قم ساکن شدند. به دلیل داشتن مدرک درجه یک داوری، در زمینه داوری مسابقات فوتبال در قم و استان‌های هم‌جوار فعالیت می‌کرد.

پس از اعزام به سوریه، یکشنبه ۱۶ خردادماه سال ۱۳۹۵ در روستای القراصی حلب شربت شهادت را در سن ۳۳ سالگی نوشید و پیکر مطهرش بنابر وصیتش در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم در قطعه ۲۲ مدافعان حرم آرام گرفت.

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید علی کمایی

بسیجی شهید علی کمایی یازدهم مرداد سال ۱۳۶۱ به عنوان دومین فرزند خانواده در شهر امیدیه دیده به جهان گشود.

پس از گرفتن دیپلم در دانشکده خبر اهواز درس خود را ادامه داد که مدرک کاردانی خبرنگاری را دریافت کرد.

شهید کمایی از پرسنل حراست شرکت نفت بود که در سال ۱۳۹۳ ازدواج و زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد.

به شهدا علاقه زیادی داشت ، در همین ارتباط حشمت‌‌الله ایزدی یکی دوستان شهید علی کمایی می‌گوید: علی آن‌قدر خوب بود که نمی‌‌توانیم از خوبی‌هایش بگوییم. عاشق شهدا بود، هر جا می‌رفتیم به زیارت شهدا می‌‌رفت و در کنار آنها عکس یادگاری می‌‌گرفت.

بسیار مهربان و شوخ طبع بود، با خواهر و برادرش رابطه بسیار خوبی داشت. بسیار به مسائل دینی اهمیت می‌داد و نیازمندان را کمک می‌کرد و به حرف انسان‌های گرفتار با دقت گوش می‌داد شاید تا بتواند باری از روی دوششان بردارد.

شهید کمایی صبح روز شنبه ۳۱ شهریورماه سال ۱۳۹۷ در رژه نیروهای مسلح به‌مناسبت هفته دفاع مقدس در بلوار قدس اهواز حضور داشت و همراه با ۲۲ نفر دیگر توسط تروریست‌های بزدل به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید کمایی به همراه دیگر شهدای عملیات تروریستی اهواز در آئینی باشکوه روز دوشنبه دوم مهر ماه سال ۱۳۹۷ بر دستان اقشار مختلف مردم، خانواده‌های شهدا، ایثارگران، رزمندگان اسلام، علما و روحانیون و مسئولان لشکری و کشوری از سراسر کشور تشییع تا چهار راه ابوذر اهواز بدرقه شد.

پس از برگزاری آئین تشییع، پیکر پاک شهید علی کمایی به‌همراه هفت تن دیگر از شهدا به گلزار شهدای اهواز انتثال یافت و در قطعه شهدای حله آرام گرفت.

شهید مدافع امنیت مهدی آزمون

https://s6.uupload.ir/files/x9kepuucnb_spn2.jpg

شهید مدافع امنیت مهدی آزمون

https://s6.uupload.ir/files/qno4dmtj8b_36k7.jpg

شهید مدافع امنیت مهدی آزمون

https://s6.uupload.ir/files/od0qfz2co4_eyoy.jpg

شهید مدافع امنیت مهدی آزمون

https://s6.uupload.ir/files/ztt6e4bnjy_3x3r.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع امنیت مهدی آزمون

https://s6.uupload.ir/files/pzjycvg6eg_kwuc.jpg

شهید مدافع امنیت مهدی آزمون بیستم بهمن سال 1361 در شهر صیدون چشم به‌جهان گشود و در دوران جوانی به نیروی انتظامی پیوست.

وی معاون کلانتری 11 آبادان بود که سه‌شنبه شانزدهم شهریور سال 1400 در درگیری با شرور فراری مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان شهد شیرین شهادت را نوشید.

پیکر پاک شهید آزمون پس از تشییع در آبادان به زادگاهش انتقال یافت و در شهرک شهید رضائیان صیدون آرام گرفت.

شهید آزمون در سن 39 سالگی به‌شهادت رسید و از او یک پسر و 2 دختر به‌یادگار مانده است.

دختر شهید مهدی آزمون می‌گوید: «همیشه با وجود خستگی با روی خندان به خانه می‌آمد و با ما بازی می‌کرد؛ صبح روز شهادتش، ساعت ۱۰ صبح به خانه آمد و گفت که شیفتش بعد از ظهر است، آن روز ناهار کمی دیر آماده شد و پدرم بدون خوردن ناهار رفت، چون آدم دقیقی بود و می‌خواست سر ساعت در محل کارش حاضر شود، با خنده گفت شب می‌آیم و با هم به گردش می‌رویم.

ما بچه‌ها خیلی به پدرمان وابسته بودیم، هیچ‌وقت بدون او جایی نمی‌رفتیم، به همه کارهایمان رسیدگی می‌کرد و هر چه می‌خواستیم برایمان تهیه می‌کرد.

در تمام کارها و درس‌هایم با پدرم مشورت می‌کردم، وقتی تیزهوشان قبول شدم، پدرم جلوی دوستانش با شادی از من تعریف می‌کرد، همیشه باعث افتخار من در مدرسه و محله بود، حالا که شهید شده من هم می‌خواهم طوری زندگی کنم که پدر شهیدم به من افتخار کند.

پدرم راهیان نور را خیلی دوست داشت، به یاد او پیش شهدا رفتم، تصمیم دارم به‌خاطر پدرم که همیشه از چادر پوشیدن من لذت می‌برد، همیشه چادر سر کنم.»

شهید مدافع حرم محمد تاج بخش

https://s6.uupload.ir/files/img_20190506_190844_375_3seg.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهید مهدی بهرامی

https://uupload.ir/files/pu6d_33.jpg

سرباز شهید مهدی بهرامی 30 شهریورماه سال 1361 به‌عنوان سومین فرزند در روستای دلی شهرستان باغملک دیده به جهان گشود و بعد از مدتی به همراه خانواده به شهر هفتگل مهاجرت کردند.

پدر شهید مهدی بهرامی می‌گوید: «بسیار مهربان، صمیمی و اخلاق و رفتارش برای دوستان و آشنایانش الگو بود.

همیشه در کارهای خانه به مادر کمک می ‌کرد، یار و یاور پدر و با برادران و خواهر‌هایش دوستی صمیمی بود، با بستگان مهربان و با هم کلاسی‌‌هایش خوش‌رفتار بود.

در مدرسه دانش‌آموزی با انضباط بود، هیچکس را از خود نمی‌رنجاند، به نماز اول وقت اهمیت ویژه‌ای می‌‌داد و پایبند به رعایت مسائل شرعی بود.»

تحصیلات خود را در مدارس شهر هفتگل تا مقطع دیپلم ادامه داد و پس از آن برای گذراندن خدمت به سربازی رفت.

برای خدمت در نیروی انتظامی پذیرفته شد و پس از پایان دوره آموزشی به سیستان و بلوچستان اعزام شد، چند ماهی از سربازی‌اش را در پاسگاه سوز گز خاش ‌گذراند که 27 تیرماه سال 1381 هنگام گشت‌‌زنی در مرز، توسط قاچاقیان مسلح، غریبانه به شهادت رسید.

پیکر پاک سرباز شهید مهدی بهرامی به‌همراه دو شهید دیگر با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده‌های شهدا، علمای اهل تسنن و تشیع در زاهدان تشییع شد و سپس به خوزستان انتقال یافت.

پیکر شهید بهرامی در روز یکم مردادماه سال 1381 همزمان با شب شهادت حضرت زهرا(س) بر دستان هزاران نفر از مردم قدر‌شناس هفتگل از مسجد حضرت حجت(عج) تا دروازه‌‌های بهشت بدرقه شد و پس از آن در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.

شهید مهدی بهرامی در سن 20 سالگی به فیض شهادت نائل آمد و مجرد بود.