گلزار شهدای هفتگل




بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین انّه خیر ناصر و معین
وصیتم را با نام خدا، این بزرگترین بزرگترها، آن یگانه مطلق، این فریادرس مستضعفان، این در هم کوبنده کاخ ستمگران و یزیدیان، این منجی حق و عدالت، این فرستنده ی قرآن، این شنونده غم ها، این مشکل گشای دردها و..شروع می کنم.
اول از هر چیز از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به اندازه فهم خودم و وظایفم که بر دوش دارم بگویم، انقلابی که با دادن خون هزاران شهید و هزاران معلول به اولین مرحله پیروزی خود رسید. انقلابی که در آن مردم، اسلام را، این کامل ترین دین را مبنای کار خود قرار دادند و از آن الهام گرفتند و وحدتی را که به دست آورده بودند، با توجه به دین اسلام و رهبری قاطع امام آن را حفظ کردند.
قدر این رهبر را بدانید و همواره پشت سر او باشید. از امام پیروی کنید. به پیام ها و فرمان ها و دستوارت اسلامی امام توجه کنید و سعی کنید از هر کلمه امام درس بگیرید.
امام را تنها نگذارید. این هوای نفسی را که امام از آن صحبت و سعی می کند آن را از وجود ما بزداید، شما هم سعی کنید که در این راه موفق شوید. سعی کنید خود را بشناسید که اگر خود را بشناسید خدا را شناخته اید. در هیچ کاری خدا را از یاد نبرید. و همواره به یاد خدا باشید و با هم به مهربانی رفتار کنید.
امام زمان را از یاد نبرید. همواره به فکر امام زمان باشید. همواره در راه اسلام باشید و برای تحقق بخشیدن به آرمان اسلام بکوشید و به قدرت الهی توجه داشته باشید که بالاتر و با عظمت تر از تمام قدرت هاست. هیچ وقت قدرت خدا را از یاد نبرید و سعی کنید که هر چه بهتر تزکیه نفس کنید. چیزی را که امام اینقدر درباره اش تکیه می کنند که تزکیه نفس کنید. و در بین خطراتی که ما را تهدید می کنند هیچ خطری بالاتر از این نفس نیست که گاه انسان را به انحراف می کشاند و خود انسان متوجه نمی شود.
قرآن بخوانید زیرا قرآن تمام دستورات زندگی را به شما می گوید. نهج البلاغه و صحیفه سجادیه هم همینطور.
مادر! اگر من سعادت شهادت را داشتم و شهید شدم، اصلاً ناراحت نباش. ما همه امانت هستیم و همه ما از دنیا می رویم، زیرا این دنیا آزمایشگاهی است که خداوند بندگان خود را در آن، مورد آزمایش قرار می دهد. این ما هستیم که باید سعی کنیم و از این امتحان که بالاترین امتحان هاست سربلند بیرون بیاییم و در قیامت پیش خدا سرافکنده نباشیم.
یادم هست که در آخرین جلسه گفتگویی که با برادر شهیدم داشتم، درباره معاد برایم صحبت می کرد و می گفت در فکر آخرت باشید و بعد از این جلسه بود که مقام شهادت را به دست آورد. از صمیم قلب به او تبریک می گویم و از خدا می خواهم صداقتی همانند شهیدان به من عطا کند و سعادت این را بدهد که تنها و تنها در راه او قدم برداریم و برای رضای او کار کنیم.
شهید کسی است که به آخرین مرحله کمال خود رسیده است و راهش را با آگاهی، ایمان و خلوص می پیماید و همیشه پیروز و جاوید است.
به ولایت فقیه ارج بنهیم و بدانیم که الان امام خمینی بر ما ولایت دارد و بدانیم تنها در این صورت در دنیا و آخرت موفق می شویم که با همدیگر صمیمی باشیم و با دشمن مقابله کنیم. چه دشمنانی که در درون ما هستند و چه دشمنان بیرونی. من هم مانند برادر شهیدم (مهدی) هر چه یادم آمد نوشتم و اگر در گفتارم اشتباهی هست، به بزرگی خودتان ببخشید.



شهیده مریم فرهانیان خواهر شهید مهدی فرهانیان 23 دی سال 1342 در آبادان دیده به جهان گشود، از 17 سالگی در بیمارستانهای مختلف آبادان از مجروحین جنگ پرستاری کرد که یک بار به شدت زخمی و در بیمارستان بستری شد.
او از جمله 18 خواهری بود که در بیمارستان آبادان به عنوان امدادگر خالصانه خدمت کرد و در 13 آبان سال 1363 در اثر اصابت خمپاره دشمن به شهادت رسید که پیکر پاکش در گلزار شهدای آبادان آرام گرفت.
شهیده مریم فرهانیان در وصیتنامهاش نوشت: «امام را تنها نگذارید. این هوای نفسی را که امام از آن صحبت و سعی میکند آن را از وجود ما بزداید، شما هم سعی کنید که در این راه موفق شوید. سعی کنید خود را بشناسید که اگر خود را بشناسید خدا را شناختهاید. در هیچ کاری خدا را از یاد نبرید و همواره به یاد خدا باشید و با هم به مهربانی رفتار کنید.
امام زمان را از یاد نبرید. همواره به فکر امام زمان باشید. همواره در راه اسلام باشید و برای تحقق بخشیدن به آرمان اسلام بکوشید و به قدر قدرتالهی توجه داشته باشید که بالاتر و با عظمتتر از تمام قدر قدرتهاست. هیچوقت قدرت خدا را از یاد نبرید و سعی کنید که هر چه بهتر تزکیهنفس کنید. چیزی را که امام اینقدر دربارهاش تکیه میکنند که تزکیه نفس کنید و در بین خطراتی که ما را تهدید میکنند هیچ خطری بالاتر از این نفس نیست که گاه انسان را به انحراف میکشاند و خود انسان متوجه نمیشود.
قرآن بخوانید زیرا قرآن تمام دستورات زندگی را به شما میگوید. نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه هم همینطور.»


شهید غلامرضا کاظمی فرزند محمدحسین است که در روز دوم مهرماه سال ۱۳۴۵ در هفتگل دیده به جهان گشود و شادی را میهمان خانواده پرجمعیت خود کرد.
این دلیرمرد خوزستانی در دوران دفاع مقدس به جبهه اعزام شد که در بهمن ماه سال ۱۳۶۳ در حین ماموریت به شدت مجروج شد.
پس از مجروحیت شهید غلامرضا کاظمی به بیمارستان دزفول و سپس به بیمارستان نمازی شیراز اعزام شد تا تحت درمان قرار بگیرد.
اما روح بلند شهید غلامرضا کاظمی تاب ماندن در این دنیا را نداشت و در روز ۲۹ بهمن ماه سال ۱۳۶۳ پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان نمازی شیراز به آسمان پر کشید و به جمع شهیدان سفر کرد.
پیکر مطهر این رزمنده خستگی ناپذیر پس از شهادت از استان فارس به استان خوزستان انتقال یافت که با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده های شهدا، دوستان، آشنایان، بستگان و همرزمانش در شهر هفتگل تشییع شد و در زادگاهش آرام گرفت.
شهید غلامرضا کاظمی در سن ۱۸ سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و تربت پاکش تا ابد زینت بخش گلزار شهدای هفتگل است.
در همین ارتباط نجف کاظمی، برادر شهید غلامرضا کاظمی می گوید: شهید کاظمی به عنوان امدادگر در جبهه های حق علیه باطل حضور داشت و در صف مقدم به رزمندگان اسلام خدمترسانی میکرد.
وی ادامه می دهد: در یکی از عملیات ها هنگام انجام وظیفه، تخلیه دارو و تجهیزات پزشکی مورد اصابت ترکش قرار گرفت که به شدت مجروح و برای مداوا به بیمارستان دزفول انتقال یافت.
کاظمی اضافه می کند: در بیمارستان دزفول به علت شدت جراحات وارده، یکی از کلیههایش را تخلیه کردند ولی چون دیگر در این بیمارستان نمی توانستند کاری برای او انجام دهند او را به بیمارستان نمازی شیراز منتقل کردند که در این زمان خانواده از مجروحیتش باخبر شدند.


امدادگر شهید سید علی موسوی فرزند سید علیداد است که در تاریخ یکم شهریور ماه سال 1340 در شهر هفتگل در خانواده یکی از سادات مورد تکریم مردم این شهر دیده به جهان گشود و شادی بخش محفل خانواده خود شد.
این جوان خوزستانی در دوران هشت سال دفاع مقدس همگام با دیگر رزمندگان به عنوان امدادگر در جبهه حضور یافت و به مجروحان خدمات ارائه می کرد.
این دلیرمرد هفتگلی پس از حضور در جبهه، در تاریخ 18 بهمن ماه سال 1363 به فیض شهادت نائل آمد و نام خود را در زمره 23 هزار شهید استان خوزستان ثبت کرد.
پیکر پاک و مطهر شهید سید علی موسوی پس از شهادت از جبهه به شهر هفتگل منتقل شد و پس از یک تشییع باشکوه با بدرقه همشهریانش در زادگاهش آرام گرفت.
شهید سید علی موسوی در سن 23 سالگی در آبادان به شهادت رسید و مزارش در گلزار شهدای هفتگل در کنار دیگر شهیدان زیارتگاه عاشقان است.
این شهید والامقام تنها شهید امدادگر شهرستان هفتگل محسوب می شود که در دوران دفاع مقدس شربت شهادت نوشید و آسمانی شد.
