تشییع پیکر پاک شهید گمنام در آبژدان اندیکا

شهید کیامرث چاری‌‍زاده

سردار سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی

بسیجی جاویدالاثر شهید لشکر دره شوری

تربت پاک شهید رضا نادری در شاهرود

بسیجی جاویدالاثر شهید لشکر دره شوری

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع امنیت هادی کنعانی

شهید مدافع امنیت هادی کنعانی بیست و چهارم آذر سال ۱۳۶۰ در یک خانواده پرجمعیت در آبادان چشم به جهان گشود، هفت خواهر و دو برادر دارد که خود کوچکترین فرزند خانواده بود.

در نوجوانی اوقات و فراغت خود را همراه دوستانش در مسجد سپری می‌کرد، در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کرد و در این رشته دیپلم گرفت.

بعد از گرفتن دیپلم به خدمت سربازی رفت و سپس در نیروی انتظامی جذب و مشغول خدمت شد.

در سال ۱۳۸۶ با یک بانوی متدین ازدواج کرد که صاحب یک پسر شد و پسر دیگرش نیز پس از شهادت پدر به‌دنبا آمد، در طول زندگی مشترک خود که ۱۴ سال طول کشید، برای همسرش یک همراه خوب و نقش یک حامی را ایفا کرد، همچنین برای پسرش نیز پدری مهربان و دلسوز بود.

در کلانتری‌های زیادی در سراسر خوزستان خدمت کرد که در محل خدمت خود برای مردم پدرانه دلسوزی می‌کرد.

خیلی مهربان بود ولی در هنگام کار مصمم و قاطع و تمام تلاشش را به کار می‌بست که حق کسی ضایع نشود.

آنقدر دلسوز مردم بود که همراه با تعدادی از همکارانش صندوقی را تشکیل داده بودند و ماهیانه مقداری از حقوق خود را به نیازمندان و مستضفعان اختصاص دادند.

بسیار خانواده‌دوست بود و به پدر و مادر خود علاقه زیادی داشت به طوری که مانند یک خادم به آنها خدمت می‌کرد.

شهید هادی کنعانی رئیس پلیس اطلاعات و امنیت فرماندهی انتظامی شهرستان کارون ۲۸ آبان سال ۱۴۰۰ در درگیری با سارقان مسلح در قلعه‌کنعان به درجه رفیع شهادت نائل آمد که پیکر پاکش پس از تشییع در شهرستان کارون، در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.

یادبود بسیجی جاویدالاثر شهید لشکر دره شوری

بسیجی جاویدالاثر شهید لشکر دره شوری

شهید جاسم مظری نژاد

نگاهی کوتاه به زندگی معلم شهید کریم جعفری‌نظرآبادی

معلم شهید کریم جعفری‌نظرآبادی يازدهم مرداد 1338 در اهواز چشم به جهان گشود و 27 مهر سال 1365 در فاو عراق شهید شد که پیکر پاکش در قطعه 2 گلزار شهدای اهواز ردیف 15 مزار 17 آرام گرفت.

شهید کریم جعفری‌نظرآبادی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «پس از اینکه ستاره زندگی ما توسط مشتی از خدا بی‌خبر در گرداب افول و نابودی قرار گرفته بود و می‌رفت که از انسانیت ما چیزی جز یک جسم بی‌اراده باقی نماند مردم به خود آمده و خداوند نیز عنایت فرمود و از خود آنها رهبری برگزید. رهبر قیام کرد بت‌ها را شکست و لانه‌های عنکبوتیان را در هم گسست. حکومت اسلام قدرت خود را به جهانیان ثابت کرد و غرب و شرق را به لرزه انداخت. در مقابل دشمنان اسلام به عناوین مختلف شیطنت کردند تا شاید جای پایی در این مملکت اسلامی پیدا کنند و همانند گذشته اشاعه فحشا نمایند و ما را در فقر فرهنگی و استضعاف فرو برند، اما این مردم ما با خود عهد کردند و خواهان تغییر سرنوشت خود بودند و قدرت خداوند شامل حالمان شد و توسط این خلق ستمدیده اسلام را بر سریر عظمت نشاند.

برادران و خواهران عزیز حال که الطاف خداوند ما را توان داده بیایید از دستاوردهای انقلاب که خون‌های هزاران شهید به خون خفته و معلولین و اسرا می‌باشد پاسداری کنیم و پوزه این عمال فساد و استعمار را به خاک مالیده و با چنگ انداختن به ریسمان الهی وحدت‌اسلامی را بازیابیم و بیرق سبز جمهوری اسلامی را برفراز بلندترین قلل جهان به اهتزاز درآوریم. از شما خواهران حزب‌الله تقاضا دارم آن خواهرانی که هنوز به حقیقت اسلام پی نبرده‌اند و ناآگاه هستند را ارشاد نمایند و در غیر این صورت از ورود آنها به جامعه مسلمین شدیدا جلوگیری نمایید.»

خبرنگار شهید سید غلامرضا رهبر

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی

شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی چهاردهم آبان‌ماه سال ۱۳۶۲ در بیمارستان پارس اهواز دیده به جهان گشود. بنا بر عهدی که پدر شهید با امام زمان(عج) بسته بود نام او را مهدی گذاشتند تا در آینده سربازی فداکار برای صاحب الزمان(عج) باشد که بدین ترتیب نخستین فرزند خانواده و چشم و چراغ آنها شد.

تحصیلاتش را تا سال ۱۳۷۲ در دبستان شهید مدرس بی‌بیان مسجدسلیمان انجام داد، از همان سال اول دبستان به دلیل ذوق و پشتکار خود و معلم دلسوزش در فراگیری علم نمونه بود و نمرات درسیش همیشه بیست و نوزده می‌شد، به گونه‌ای که کلمات و جملات روزنامه‌ها را به‌راحتی می‌خواند.

در دوران تحصیل، شاگردی نمونه بود و در دروس هم ممتاز، برای همین به بچه‌هایی که مشکل درسی داشتند در خانه به‌صورت افتخاری درس می‌داد، همچنین در مسجد امام رضا(ع) حضور فعال داشت و اغلب اوقات مکبر نماز جماعت می‌شد.

دوران راهنمایی را در مدرسه فردوسی گذراند و در کنار درس، مسئولیت راه‌اندازی بسیج دانش‌آموزی را نیز عهده‌دار شد، سال ۱۳۷۶ وارد دبیرستان معراج اندیشه(شاهد) شد و به فعالیت‌هایش در بسیج دانش‌آموزی ادامه داد.

بعد از دوره افسری جهت ادامه خدمت مهرماه ۱۳۸۴ به‌عنوان مربی در مرکز تربیت پاسداری علویون قم مشغول به کار شد.

سال ۱۳۸۵ ازدواج کرد و همراه خانواده در قم ساکن شدند. به دلیل داشتن مدرک درجه یک داوری، در زمینه داوری مسابقات فوتبال در قم و استان‌های هم‌جوار فعالیت می‌کرد.

پس از اعزام به سوریه، یکشنبه ۱۶ خردادماه سال ۱۳۹۵ در روستای القراصی حلب شربت شهادت را در سن ۳۳ سالگی نوشید و پیکر مطهرش بنابر وصیتش در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم در قطعه ۲۲ مدافعان حرم آرام گرفت.

خبرنگار شهید سید غلامرضا رهبر

نگاهی کوتاه به زندگی شهید میلاد جهانگیری‌نژاد

شهید میلاد جهانگیری‌نژاد در تاریخ ششم مهرماه سال ۱۳۷۴ به عنوان نخستین فرزند در اهواز دیده به جهان گشود و در کودکی به مدرسه رفت.

پس از طى کردن مقطع دبیرستان، به دانشگاه آزاد امیدیه رفت و مدرک لیسانس مهندسى حفارى نفت را دریافت کرد.

پس از آن، سال ۱۳۹۶ مدارکش را براى رفتن به سربازى ارسال کرد و در لشکر عملیاتى ۷ حضرت ولیعصر(عج) خوزستان در حال گذراندن خدمت بود.

شهید میلاد جهانگیری‌نژاد صبح روز شنبه ۳۱ شهریور سال ۱۳۹۷ در رژه نیروهای مسلح که به مناسبت هفته دفاع مقدس در بلوار قدس اهواز برگزار شد حضور داشت که هدف تیر تروریست‌های کوردل قرار گرفت و همراه با ۲۲ نفر دیگر از جمله دو دوست صیمیمی خود یعنی شهید سینا آقاجری و شهید امید حسینی به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید میلاد جهانگیری‌نژاد و دیگر شهدای عملیات تروریستی با حضور گسترده مردم و مسئولان کشوری در اهواز تشییع شد.

پس از تشییع باشکوه، پیکر پاک شهید میلاد جهانگیری‌نژاد همراه با شهید سید حسن سواری، سردار شهید علی لویمی‌باقری، شهید رضا شعیبی، شهید سینا آقاجری، شهید اسماعیل شفیعی‌نژاد، شهید علی کمایی و شهید محمد عذاری به بهشت آباد اهواز منتقل شد و در قطعه شهدای حله گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.

در برخورد با دیگران متین و متواضع بود، مادر شهید میلاد جهانگیری‌نژاد درباره او می‌گوید: «اگر از دوستان، آشنایان، اقوام و فامیل بپرسید همه می‌دانند که پسری خوش‌رو، خوش‌رفتار و خوش‌برخورد و همیشه تبسمی به لب داشت، هیچ‌وقت کاری نمی‌کرد کسی ناراحت شود و یا باعث آزار و رنجش کسی شود. خداوند از بین بندگان گلچین می‌کند که با دیدن میلاد، خودم به این نتیجه رسیدم.»

خبرنگار شهید سید غلامرضا رهبر

شهید سیف الله آقاجری از شهدای زیدون

خبرنگار شهید سید غلامرضا رهبر

یادواره شهید سید غلامرضا رهبر در آبادان

خبرنگار شهید سید غلامرضا رهبر

خبرنگار شهید سید غلامرضا رهبر

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهید علیرضا نوی

سرباز شهید علیرضا نوی در تاریخ ششم تیرماه سال ۱۳۴۵ در روستای قلعه کعبی بخش زیدون از توابع شهرستان بهبهان چشم به جهان گشود.

وی در دوران جوانی از سوی سپاه پاسداران به خدمت سربازی اعزام شد و در تاریخ پنجم اسفند سال ۱۳۶۵ در یک عملیات پدافندی شهد شیرین شهادت را نوشید و آسمانی شد.

شهید علیرضا نوی در سن ۲۰ سالگی در منطقه عملیاتی شلمچه مدال شهادت را به گردن آویخت و پیکر پاکش پس از انتقال به شهرستان بهبهان، در گلزار شهدای روستای قلعه کعبی آرام گرفت.

شهدای گمنام حوزه علمیه امام خمینی(ره) اهواز

پیکر پاک و مطهر دو شهید گمنام دوران هشت سال دفاع مقدس روز 16 دی‌ماه سال 1400 همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا‌(س) در اهواز تشییع شد و سپس در حوزه علمیه امام خمینی(ره) آرام گرفت.

یکی از این شهدای گمنام جوانی 22 ساله است که در عملیات والفجر یک به فیض شهادت نایل آمده و شهید دیگر نیز 25 سال سن دارد و در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار شهد شیرین شهادت را نوشیده است.

سردار دل ها

به یاد برادر شهیدم علی حکیم نژاد

https://s6.uupload.ir/files/img-20211125-wa0345_osdy.jpg

پریدم و بنام عشق رفتم

ازاینجا تا مقام عشق رفتم

شبی همراه با یک ترکش سرخ

به پا بوس امام عشق رفتم

آسمانی شدن نه بال می خواهد و نه پر...دلی می خواهد به وسعت آسمان

مردان آسمانی بال پرواز نداشتند تنها به ندای دلشان لبیک گفتند و پریدند

آسمان تو را می خواهد. زمان زمان پرواز است، همسفر با قافله راهیان نور شو

در چشمه زلال معرفت شهدا غسل شهادت کن

مقصد آسمانی از حریم امام هشتم(ع)، آغاز می شود و تا شرافت آسمان و زمین شلمچه امتداد می یابد.

منطقه مرزی شلمچه در منتهی الیه غرب خرمشهر واقع شده است و نزدیک ترین نقطه مرزی به بصره می باشد. شلمچه یکی از محورهای هجوم دشمن در سال 31 شهریور 1359 به خرمشهر بود.

در عملیات بیت المقدس اگر چه خرمشهر آزاد شد، ولی با توجه به اهمییت نظامی شلمچه دشمن به سختی از آن دفاع کرد و آن را در اشغال خود نگه داشت و پس از آن موانع، استحکامات و رده های دفاعی متعددی در این منطقه ایجاد کرد، ( رزمندگان اسلام با اجرای عملیات کربلای ۵) در دی ماه ۱۳۶۵ این موانع و مواضع را در هم شکستند و شلمچه را آزاد کردند، در آن عملیات بود که برادر عزیزم شهید علی حکیم نژاد به درجه رفیع شهادت نائل گردید

بال فرشتگان فرش زیر پایش و بهشت برین جایگاهش باد

نوشته شده و تحقیق توسط سکینه حکیم نژاد خواهر شهید علی حکیم نژاد

پ.ن: ارسالی از سوی مخاطبین بدون دخل و تصرف

نگاهی کوتاه به زندگی سردار شهید بهروز غلامی

سردار شهید بهروز غلامی فرمانده شجاع تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی(ع) و از موسسان پادگان شهید علی غیوراصلی چهارم فروردین سال ۱۳۳۴ در شهرستان کلیبر دیده به جهان گشود.

دوران کودکی را در تبریز و اردبیل به تحصیل پرداخت، سپس همراه با خانواده برادرش به شهر اهواز مهاجرت کرد و در این شهر دیپلم گرفت. در آغاز مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی، چندین مرحله از سربازی فرار کرد تا در تظاهرات و راهپیمایی‌های مردم تهران شرکت کند.

پس از پیروزی انقلاب همراه با سردار شهید علی غیوراصلی پادگان آموزشی بزرگی را راه‌اندازی کرد که پاسداران خوزستان در آن پادگان آموزش دیدند.

با تشکیل اولین گروه چریکی در زمان جنگ تحمیلی در مرزهای جنوبی کشور، به دشمن شبیخون زد و پس از آن به علت دفاع از میهن، مورد بازخواست بنی‌صدر، فرمانده کل قوا قرار گرفت که به همین دلیل، محاکمه صحرایی شد. بعد از عزل بنی‌صدر، بار دیگر به بار دیگر به جبهه بازگشت و در عملیات‌های مختلف شرکت کرد.

پس از مدتی به سمت فرماندهی تیپ امام حسن مجتبی(ع) منصوب شد و چنان ترسی در دل دشمن انداخت که رادیو عراق به صراحت به وی فحاشی می‌کرد.

این دلیرمرد آذری ۲۸ ساله بود که پنجم اسفند سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر و شرق دجله شهید شد و پیکر پاکش در قطعه یک گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.

شهید بهروز غلامی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «بهترین دعا، دعای کمیل است. این دعا خیلی برایم تحسین‌انگیز و دلنشین است. سپاه بازوی ولایت‌فقیه و تداوم دهنده انقلاب اسلامی در جهان است. با شکست صدام، جنگ تمام نمی‌شود، بلکه جنگ تا بعد از شکست عراق ادامه دارد. پس ما باید خود را برای نابودی اسراییل آماده کنیم.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید سید حسن بت‌شکن

https://s6.uupload.ir/files/00_248ce08eaa7a03152d6f0f9a6a97947a61248e89_cwat.jpg

شهید سید حسن بت‌شکن دهم شهریور سال ۱۳۴۱ در همدان دیده به‌جهان گشود، کودکی باهوش، زیرک و چست‌وچابک بود. در ۶ سالگی راهی مدرسه شد که تا اول راهنمایی درس خواند، سپس پدرش بازنشسته شد و به زادگاهشان، دزفول بازگشتند.

در دوران انقلاب با جوانان مبارز آشنا شد و یکی از مبارزین انقلابی دزفول بود که با دانشجویان مخالف رژیم پهلوی در تهران در ارتباط بود که پس از دریافت اطلاعات، اعلامیه‌ها و اخبار، آن را در اختیار جوانان پرشور شهر خود قرار می‌داد.

پس از پیروزی انقلاب، برای کنترل ناامنی‌هایی که گروهک‌های ضدانقلاب در شهرها به‌وجود آورده بودند به پاسداری از کوچه و خیابان‌ها می‌پرداختند.

با علاقه فراوان به‌همراه ۳۰ نفر از جوانان دزفول به ارتش پیوست و در لشکر ۹۲ زرهی استخدام شد و سه دوره آموزشی موشک‌انداز تانک و مالیوتکا را به‌صورت تخصصی در شیراز گذراند.

در دفترچه‌ای گزارش روزانه کارهایش را می‌نوشت و فضای سنگر و با همرزمان بودن را بسیار زیبا برای خواننده تداعی می‌کرد، به‌طوری‌که تا یک روز قبل از شهادت یادداشت‌های او در دفترچه‌اش به یادگار مانده است.

نسبت خانواده، اقوام، دوستان و همسایگان بسیار دلسوز و مهربان بود. از خودگذشتگی و ایثارگری او مثال‌زدنی بود، به‌طوری‌که از ضروری‌ترین امکانات خود می‌گذشت و آن را به دیگران می‌بخشید.

نسبت به والدین خود احترام خاصی قائل می‌شد، خواهران و برادرانش را بسیار دوست داشت و برای آنها از منطقه نامه می‌نوشت.

با شروع جنگ تحمیلی، از طریق لشکر ۹۲ زرهی به میدان نبرد با دشمن شتافت که ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۹ در تپه‌های الله‌اکبر دشت‌آزادگان به شهادت رسید و پیکر پاکش در قطعه ۳ گلزار شهدای اهواز ردیف ۱۳ مزار ۴۳ آرام گرفت.