شهید محمد سیلاوه چعب از شهدای شوش

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهید مجید حریزاوی‌ مقدم

سرباز شهید مجید حریزاوی‌مقدم سيزدهم فروردين‌ماه سال 1347 در شهرستان اهواز دیده به جهان گشود، پدرش بدير نام دارد که كارمند شركت راه‌آهن بود.

در جوانی به سربازی رفت و از سوی یگان محل خدمتش به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد که در روز بيست و ششم ارديبهشت‌ماه سال 1367، در منطقه عملیاتی شلمچه به‌فیض شهادت نائل آمد و به قافله شهیدان پیوست.

پس از شهادت پیکر پاک و مطهر شهید مجید حریزاوی‌مقدم از منطقه عملیاتی به شهرستان شوش دانیال انتقال یافت و با حضور اقشار مختلف مردم و جمعی از خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران تشییع شد.

شهید مجید حریزاوی‌مقدم در سن 20 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر مطهر در کنار دیگر شهیدان در گلزار شهدای شوش دانیال آرام گرفت.

جانباز دفاع مقدس سردار شهید سعید عبدالخانی

دیدار با خانواده شهید دفاع مقدس

https://s6.uupload.ir/files/13980530000765_test_photon_fofp.jpg

 

همزمان با ایام ولادت امام کاظم(ع) جمعی از مردم شوش دانیال به دیدار خانواده یک شهید دوران هشت سال دفاع مقدس رفتند.

 

برای خواندن متن کامل خبر اینجا کلیک کنید

یادمان شهدای عملیات سیدالشهدا

https://s6.uupload.ir/files/1396010911360832110403224_9sux.jpg

یادمان شهدای عملیات سیدالشهدا در شوش

https://s6.uupload.ir/files/68311_orig_sm6e.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم احمد حیاری

https://s6.uupload.ir/files/85876067465412179601785650075_t2hb.jpg

شهید مدافع حرم احمد حیاری شانزدهم بهمن سال 1360 در روستای مالک اشتر هفت تپه شوش دانیال در یک خانواده پرجمعیت پا به عرصه حیات می‌نهد.

پنجم مهر سال 1384 به استخدام سپاه در می‌آید و به دانشگاه امام حسین(ع) تهران می‌رود، پس از طی کردن مدارج افسری در سپاه شوش مشغول خدمت می‌شود.

هنگام تحصیل در دانشگاه امام حسین(ع) بیستم خرداد سال 1386 در شمیرانات کمربند زرد تکواندو را دریافت می‌کند و سوم آذر همان سال نیز کمربند سبز را از هیئت تکواندو استان اصفهان می‌گیرد.

بیست و ششم اردیبهشت سال 1387 عقد می‌کند و پس از ازدواج خداوند در تاریخ پنجم تیرماه سال 1391 یک دختر به آنها می‌دهد که نامش را فاطمه می‌گذارند، دختر دومش نیز پس از شهادت پدر به دنیا می‌آید.

سال 1390 در دانشگاه پیام نور شوش تحصیلات خود را آغار می‌کند و ترم‌های پایانی را برای گرفتن مدرک کارشناسی رشته علوم سیاسی می‌گذراند.

به علت شایستگی‌هایی که در زمان حضور در سپاه شوش از خود نشان می‌دهد پنجم مرداد 1392 فرمانده گردان امام حسین(ع) بسیج شوش می‌شود و تا زمان شهادت در این سمت خدمت می‌کند.

مرداد سال 1394 به سوریه می‌رود و چهارم شهریور چند روز بعد از اعزام به شهادت می‌رسد و پیکر مطهرش ششم شهریور به خوزستان منتقل می‌شود که در راه انتقال به شوش در الهایی، شهر الوان (عبدالخان)، سید عباس و شاوور مورد استقبال مردم قرار می‌گیرد.

مرردم خوزستان هشتم شهریور سال 1394 در یک مراسم 6 کیلومتری پیکر شهید حیاری را تشییع می‌کنند که پس از آن در گلزار شهدای شوش آرام می‌گیرد.

نگاهی کوتاه به زندگی سردار شهید محمد زهرابی

https://s4.uupload.ir/files/2273336_7fm.jpg

سردار شهید محمد زهرابی دوم فروردین‌ماه سال 1340 در روستای شوهان دزفول در خانواده‌‌ای مذهبی به‌دنیا آمد، به‌سبب عشق و علاقه پدرش به پیامبر اعظم(ص) او را محمد نام نهادند.

در کودکی مادر خود را از دست داد و یتیم شد، سپس جهت تحصیل و یادگیری حرفه برای اشتغال نزد دایی‌‌اش در منطقه غرب پل جدید دزفول رفت.

در ایام نوجوانی در راهپیمایی‌ها و تظاهرات آغاز انقلاب در دزفول حضور فعال داشت، همچنین اعلامیه‌های امام(ره) را به روستای خود می‌‌برد و روشنگری می‌‌کرد.

در فروردین سال 1359 به‌سربازی اعزام شد و تا اسفندماه سال 1360 خدمتش را به‌پایان رساند، پس از آن عضو بسیج و بعدا کادر سپاه‌پاسداران شوش دانیال(ع) شد و در عملیات‌های مختلف شرکت کرد.

به علت رشادت‌های بسیار در عملیات فتح‌المبین او را به‌عنوان فرمانده گروهان و سپس فرمانده گردان شهید دانش از تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) انتخاب کردند که در عملیات‌‌های الی بیت‌المقدس، رمضان، محرم و والفجر مقدماتی حضور یافت.

شهید زهرایی پس از جانفشانی‌های فراوان روز در هجدهم بهمن‌ماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به فیض عظیم شهادت نائل آمد ولی پیکر مطهرش در خاک جبهه ماند و جاویدالاثر شد.

پس از سال‌ها غربت و بی‌نشانی پیکر مطهر شهید محمد زهرابی در روز 26 اردیبهشت‌ماه سال 1372 توسط کمیته جستجوی مفقودین تفحص شد و به استان خوزستان انتقال یافت که 28 تیرماه همان سال با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده‌های شهدا، ایثارگران، جانبازان و جوانان و نوجوانان در شوش تشییع شد.

شهید محمد زهرابی در سن 21 سالگی در منطقه شیب میسان عراق شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای شوش دانیال(ع) آرام گرفت.

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع وطن رضا صیادی

https://s4.uupload.ir/files/oaub9rtctf_w4d9.jpg

شهید مدافع وطن رضا صیادی فرمانده نوپوی استان خوزستان فرزند حسنعلی است که در تاریخ 25 فروردین ماه سال 1357 به‌ عنوان پسر سوم خانواده در دزفول دیده به جهان گشود.

13 خواهر و برادر شامل 6  خواهر و 7 برادر هستند، پدرش از کارکنان ژاندارمری بوده و به خاطر شغل و کار پدر در شهرستان شوش سکونت داشتند.

در دوران طفولیت و خردسالی با آموزه های دینی و مکتبی پدر آشنا شد، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدرسه شهرک ابوذر غفاری شهرستان شوش سپری کرد و سپس دوران دبیرستان را در دبیرستان امام خمینی (ره) گذراند.

به مسائل دینی و انجام فرائض اول وقت اهمیت زیادی می داد به طوری که در همان دوران نوجوانی واجبات دینی را به نحو احسن بجا می آورد و دیگر هم سن و سالان و هم کلاسی های خود را به انجام فرائض دینی و رعایت اخلاق اسلامی تشویق می کرد.

خدمت مقدس سربازی خود را در ارتش جمهوری اسلامی ایران در استان ایلام طی کرد و در سال ۱۳۸۲ با توجه به علاقه شدید به خدمت در ناجا و تبعیت از پدر به استخدام ناجا در آمد، وی در تاریخ ۵ آبان سال 1385 ازدواج کرد که ثمره این آن یک فرزند پسر ۱۱ ساله و یک دختر ۳ ساله است.

در آشوب بنزینی در روز دوشنبه 27 آبان ماه سال 1398 هنگام تأمین امنیت شهروندان در شهرک طالقانی بندر ماهشهر توسط اشرار و معاندین نظام مورد هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.

با حضور جمعی از علما، روحانیون و طلاب علوم دینی آئین تشییع پیکر پاک و مطهر شهید رضا صیادی از شهدای مدافع نظم و امنیت استان خوزستان در شوش دانیال برگزار شد.

این برنامه با حضور اقشار مختلف مردم در فضایی آکنده از معنویت برگزار شد و اهالی شهرهای مختلف استان خوزستان از جمله دزفول، ماهشهر و شوش دانیال با این شهید نظم و امنیت وداع غمباری داشتند.

پیکر پاک شهید رضا صیادی در صحن مطهر حضرت دانیال نبی (ع) در شهر شوش تشییع شد که جمع زیادی از نیروهای نظامی و انتظامی در این برنامه شرکت کردند.

پس از برگزاری آئین تشییع، بر اساس وصیت شهید والامقام در کنار پدر واقع در بقعه جابرابن انصاری شهرستان دزفول آرام گرفت.

شهید مدافع وطن رضا صیادی در سن 41 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و از او یک پسر و یک دختر به یادگار مانده است.

مادر شهید می گوید: یک روز که به خانه‌ اش رفته بودم با اینکه خستگی از چهره ‌اش مشخص بود ولی مدام گوشی همراه را جواب می ‌داد و پیگیری مسائل بود، خیلی ناراحت او شدم که چرا یک ذره هم به‌ فکر خودش نیست با عصبانیت به او گفتم «مادر، رضا، گوشی را خاموش کن حداقل چند دقیقه استراحت کنی»، «نه حقوق اضافی به شما می ‌دهند نه ارتقای درجه ‌ای، این‌ همه زحمت برای چه می ‌کشی؟»، با لبخند همیشگی ‌اش گفت «مامان، ما برای رضای خدا و خدمت به مردم انجام وظیفه می ‌کنیم و هرکاری که در راه خدا سخت ‌تر باشد اجر و پاداشش بالاتر است.

سردار شهید محمد زهرابی

https://s4.uupload.ir/files/2273336_7fm.jpg

تربت پاک سردار شهید محمد زهرابی

https://s4.uupload.ir/files/index_ygsc.jpg

سردار شهید محمد زهرابی

https://s4.uupload.ir/files/0bc2b2bd1c47becb8b6a5ebc67c1253b_2wyz.jpg

سردار شهید محمد زهرابی

https://s4.uupload.ir/files/2273333_prl.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی سردار شهید محمد زهرابی

https://s4.uupload.ir/files/b9cc468fd1e463ef8e86376af5a74067f83a1edc_de5l.jpg

سردار شهید محمد زهرابی فرزند صفر است که در روز ۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۰ در روستای شوهان از توابع شهرستان دزفول در خانواده ‌ای مذهبی به دنیا آمد به سبب عشق و علاقه پدرش به پیامبر اعظم(ص) او را محمد نام نهادند.

در دوران کودکی محمد، مادر خود را از دست داد. سپس جهت تحصیل و یادگیری حرفه برای اشتغال به نزد خانه دایی ‌اش در منطقه غرب پل جدید دزفول آمد.

در ایام نوجوانی در راهپیمایی‌ ها و تظاهرات آغاز انقلاب در دزفول حضور فعال داشت و اعلامیه‌ های حضرت امام(ره) را به روستای خود می ‌برد و روشنگری می ‌کرد.

در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و در اسفند ماه سال ۱۳۶۰ خدمتش پایان یافت.

پس از پایان سربازی عضو بسیج و بعدا کادر سپاه پاسداران شوش دانیال(ع) شد و در عملیات ‌های مختلف شرکت کرد

به علت رشادت های بسیار در عملیات فتح ‌المبین او را به عنوان فرمانده گروهان و سپس فرمانده گردان شهید دانش از تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی(ع) انتخاب کردند و در عملیات ‌های الی بیت‌المقدس، رمضان، محرم و والفجر مقدماتی شرکت کرد.

این دلیرمرد خوزستانی در روز در هجدهم بهمن ماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به فیض عظیم شهادت نائل آمد ولی پیکر مطهرش در خاک جبهه ماند و جاویدالاثر شد.

پس از سال ها غربت و بی نشانی پیکر مطهر سردار شهید محمد زهرابی در روز ۲۶ اردیبهشت ماه سال 1372 توسط کمیته جست و جوی مفقودین تفحص و شناسایی شد.

پس از شناسایی پیکر پاک سردار شهید محمد زهرابی به استان خوزستان انتقال یافت و در روز ۲۸ تیرماه سال ۱۳۷۲ با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده های شهدا، ایثارگران، جانبازان و جوانان و نوجوانان خوزستانی در شوش دانیال تشییع شد.

سردار شهید محمد زهرابی در سن 21 سالگی در منطقه شیب میسان عراق شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش در کنار دیگر شهیدان در گلزار شهدای شوش دانیال (ع) آرام گرفت.

جانباز شهید حسینقلی کیان علیخانی

https://s4.uupload.ir/files/1395040418333261079921010_voj9.jpg

جانباز شهید اسماعیل شهابی طرفی

https://s4.uupload.ir/files/images_1l0g.jpg

جانباز شهید اسماعیل شهابی طرفی

https://s4.uupload.ir/files/139503030737136827749934_t66q.jpg

جانباز شهید اسماعیل شهابی طرفی

https://s4.uupload.ir/files/unnamed_9yc6.jpg

جانباز شهید اسماعیل شهابی طرفی

https://s4.uupload.ir/files/82082373-70739219_ujhp.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی جانباز شهید اسماعیل شهابی طرفی

https://s4.uupload.ir/files/1395030307404986977499410_bvoi.jpg

جانباز 70 درصد شهید اسماعیل شهابی طرفی در روز بیستم مهر ماه سال 1340 هجری خورشیدی در در روستای ام الچلاچ از توابع شهر بستان شهرستان دشت آزادگان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به خاطر علاقه و اعتقادش در حفظ دستاوردهای نهضتی که از دوران نوجوانی برای آن تلاش کرده بود، در اول مرداد ماه سال 1359 به استخدام سپاه درآمد.

وی در دوران هشت سال دفاع مقدس به همراه دیگر رزمندگان اسلام به جبهه اعزام شد و در نبرد نابرابر با دشمنان اسلام حضور یافت.

در اکثر عملیات ها حضور پیدا کرد و از کیان جمهوری اسلامی دفاع کرد.

 او دیده بان هوشیار جبهه ها بود که خاک تفتیده جنوب و ارتفاعات غرب از حماسه هایش خاطره ها در دل خود دارد.

عشق به مام میهن آن چنان در وجودش تجلی داشت که موقع ازدواج در آذر سال 1361 با نوعروس خود شرط گذاشت هیچ وقت مانع حضور او در جبهه ها نشود.

 حاصل ازدواجش دو پسر و یک دختر است که کمتر روزی پدر را در خانه دیدند، مگر آن روز که گوهر گرانبهای جانبازی از هشت سال دفاع مقدس را تمام و کمال باخود به یادگار آورد.

شهید اسماعیل شهابی طرفی در تاریخ هفتم خرداد ماه سال 1367 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به گردن قطع نخاع شد و مدال جانبازی را گردن آویخت.

جانباز شهید اسماعیل شهابی طرفی در بهار سال 1395 حدود یک ماه به دلیل عوارض مجروحیت در بیمارستان مهر اهواز بستری شد که بیش از این دوری یاران شهیدش را تاب نیاورد و سرانجام در روز جمعه 31 اردیبهشت ماه سال 1395 هجری خورشیدی برابر با سیزدهم شعبان سال 1437 هجری قمری بال در بال ملائک آسمانی شد و به جمع شهدای اسلام پیوست.

آئین تشییع پیکر مطهر شهید حاج اسماعیل طرفی شهابی، از جانبازان قطع نخاع دوران هشت سال دفاع مقدس روز دوشنبه سوم خرداد ماه سال 1395 مقارن با شانزدهم شعبان سال 1437 هجری قمری و سالروز آزادسازی خرمشهر برگزار شد.

در این آیین باشکوه که اقشار مختلف مردم جوانان و نوجوانان، خانواده‌های شهدا و مردم شهرهای مختلف خوزستان حضور داشتند پیکر جانباز شهید اسماعیل شهابی طرفی از مسجد جامع شوش بر دستان خوزستانی ها تشییع شد.

تشییع کنندگان با نواهای الله اکبر، لااله الاالله، محمد رسول الله و علی ولی الله پیکر این جانباز شهید را تا دروازه های بهشت مشایعت کردند.

در این آیین جمعی زیادی از فرماندهان و رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس حضور داشتند و پیکر همرزم خود را بر دوش گرفتند و با او وداع جانسوزی کردند.

پیکر مطهر جانباز شهید اسماعیل شهابی طرفی پس از برگزاری مراسم تشییع به گلزار شهدای شوش منتقل شد و در کنار دیگر شهیدان این شهرستان از جمله شهید احمد حیاری، نخستین شهید مدافع حرم شوش دانیال آرام گرفت.

جانباز شهید حسینقلی کیان علیخانی

https://s4.uupload.ir/files/photo_2016-06-26_15-20-44_rs53.jpg

جانباز شهید حسینقلی کیان علیخانی

https://s4.uupload.ir/files/1395040418275979679920610_xzky.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی جانباز شهید حسینقلی کیان علیخانی

https://s4.uupload.ir/files/n82123632-70816429_p7ql.jpg

جانباز شهید حسینقلی کیان علیخانی در یکم فروردین ماه سال 1332 هجری خورشیدی در شهرستان شوش دانیال دیده به جهان گشود.

جانباز 70 درصد دفاع مقدس شهید حسینقلی کیان علیخانی در دوران هشت سال دفاع مقدس بر اثر اصابت ترکش توپ در شهرک بهرام از توابع بخش مرکزی شهرستان شوش از ناحیه گلو و سمت راست بدن دچار مجروحیت شدید شد.

این کشاورز جانباز بیش از این دوری شهیدان را تاب نیاورد و در روز چهارشنبه دوم تیرماه سال 1395 همزمان با شانزدهم ماه مبارک رمضان سال 1437 هجری قمری در بیمارستان نظام مافی شوش به آسمان پر کشید و مهمان شهدای اسلام شد.

آیین تشییع پیکر مطهر شهید حسینقلی کیان علیخانی روز جمعه چهارم تیرماه مقارن با روز هجدهم ماه مبارک رمضان برگزار شد و مردم خوزستان این دلیرمرد را تا دروازه‌ های بهشت بدرقه کردند.

پیکر پاک و مطهر جانباز دوران هشت سال دفاع مقدس شهید حسینقلی کیان علیخانی از مقابل منزل این شهید واقع در کوی اندیشه شوش تشییع شد و مردم روزه دار شهرهای مختلف خوزستان به ویژه اهالی شهیدپرور شوش دانیال پیکر این شهید را بر دستان خود تشییع کردند.

در این آیین اقشار مختلف مردم به ویژه خانواده‌ های معظم شاهد و ایثارگر حضور داشتند و یاد و خاطره این جانباز و کشاورز شهید را گرامی داشتند.

همچنین جمعی از علما، روحانیون و طلاب علوم دینی حوزه های علمیه شهرهای مختلف از جمله شهر شوش در تشییع پیکر پاک و مطهر جانباز دوران هشت سال دفاع مقدس شهید حسینقلی کیان علیخانی حضور داشتند.

اساتید دانشگاه، دانشجویان، معلمان و دانش آموزان نیز در این مراسم نورانی حضور یافتند و یاد و خاطره جانباز 70 درصد هشت سال دفاع مقدس شهید حسینقلی کیان علیخانی را گرامی داشتند.

در این آیین نورانی خوزستانی‌های روزه دار با سر دادن شعارهای گوناگون پیکر این دلیر مرد را بر دوش خود تشییع و با ذکرهای الله اکبر، لااله الاالله، محمد رسول الله و علیا ولی الله این شهید را  به سوی بهشت و خانه ابدی بدرقه کردند.

پیکر پاک جانباز شهید حسینقلی کیان علیخانی پس از برگزاری آئین تشییع در کنار دیگر شهیدان گلگون کفن در گلزار شهدای شوش آرام گرفت.

شهید حسینقلی کیان علیخانی هنرمند بود و اشعاری به لهجه ‌های لری و لکی  می ‌سرود همچنین از سوی جهاد کشاورزی به عنوان کشاورز نمونه معرفی شده بود.

این جانباز شوشی همچنین متخصص تصحیح اراضی و سوپر وایزیر ماشین آلات کشاورزی و راهسازی نیز بود و در مزارع خود کشاورزی نیز می‌ کرد.

از جانباز شهید حسینقلی کیان علیخانی 2 دختر و سه پسر به يادگار مانده است.

شهدای شوش در روز 10 اردیبهشت ماه

سربازان شهید شوش در روز 10 اردیبهشت ماه سال 1361

 

🌷سرباز شهید عبدالکریم بالوئی

🌷سرباز شهید منصور قماشی

 

🌹شادی روح شهدا صلوات🌹

نگاهی کوتاه به زندگی شهید محمد نیسی

https://uupload.ir/files/jgr5_631904_154.jpg

شهید محمد نیسی يكم آذر 1342 در روستای بنه خلف از توابع شهرستان شوش به دنيا آمد. پدرش حسن، كشاورزی می کرد و مادرش خانه دار بود.

وی برای تعلیم علم و دانش در دوران کودکی راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را با موفقیت پشت سر نهاد و به دبیرستان رفت.

دانش آموز سال چهارم متوسطه بود که برای دفاع از دین و میهن به همراه جمعی از بسیجیان سلحشور از سوی بسيج مستضعفین در جبهه حضور يافت.

این دلیرمرد خوزستانی که در جبهه تک تیرانداز بود در روز در پنجم اسفند اسفند ماه سال 1362 با سمت تک تيرانداز بر اثر انفجار مين و اصابت تركش آن به شهادت رسيد و میهمان شهیدان شد.

پس از شهادت پیکر مطهر شهید محمد نیسی به زادگاهش انتقال یافت که با حضور اقشار مختلف مردم، جوانان خوزستانی، جمعی از خانواده های معظم شهدا، دوستان، آشنایان و بستگان تشییع شد و در خانه ابدی آرام گرفت.

 تربت پاک شهید محمد نیسی در منطقه حر رياحی از توابع شهرستان شوش دانیال محفلی برای عاشقان و دلدادگان راه شهادت است.

شهید محمد نیسی در سن 20 سالگی در پاسگاه زيد عراق مدال پرافتخار شهادت را به گردن آویخت و نامش در دفتر ۲۳ هزار شهید گلگون‌کفن استان خوزستان ثبت شد.

تربت پاک سرباز شهید عظیم هوری زاده

https://uupload.ir/files/wll0_15466004696678.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهید عظیم هوری زاده

https://uupload.ir/files/v5gr_00_1eae7c0971211e4fa2705fb49754b8c945a2ffd7.jpg

سرباز شهید عظیم هوری زاده فرزند پنچی است که در تاریخ یکم آذر ماه سال 1341 در شوش دانیال چشم به جهان گشود که با ولادتش سبب خوشحالی خانواده و بستگان شد.

در زمان اوج شور و شوق جوانی شهید عظیم هوری زاده برای انجام دوره ضرورت خدمت وظیفه عمومی به سربازی اعزام شد و پس از پایان آموزشی در یکی از یگان های نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در حال گذراندن خدمت سربازی شد.

چون دره سربازی شهید عظیم هوری زاده با دوران هشت سال دفاع مقدس مصادف بود این دلیرمرد خوزستانی از سوی یگان خدمت خود به جبهه اعزام شد.

پس از حضور در جبهه و نبرد با دشمنان سرباز شهید عظیم هوری زاده در تاریخ نهم اردیبهشت ماه سال 1363 شهد شیرین شهادت را نوشید و در بهشت الهی عند ربهم یرزقون شد.

شهید عظیم هوری زاده در سن 22 سالگی شهد شیرین و گوارای شهادت نوشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهر شوش دانیال در جوار دیگر شهیدان آرمیده است.

انفجار مین در شوش

https://uupload.ir/files/dvlu_57805987.jpg

یک مین به جا مانده از دوران جنگ تحمیلی در شوش منفجر شد.

یک مین به جا مانده از دوران جنگ تحمیلی در شوش منفجر شد که در پی این انفجار یک کودک شوشی جان خود را از دست داد.

در همین ارتباط عدنان غزی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: صبح روز چهارشنبه ۲۰ اسفندماه یک کودک ۱۰ ساله در روستای صالح داوود در حال علف‌چینی بود که یک مین باقی‌مانده از جنگ تحمیلی در یک کانال خاکریز منفجر شد.

وی افزود: متاسفانه در پی این حادثه، این کودک جان باخت.

تربت پاک شهید عباس نادری در شوش

https://uupload.ir/files/pfg9_3.jpg

شهید عباس نادری

g91z_4.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی شهید عباس نادری

https://uupload.ir/files/28c1_1.jpg

ستوان یکم شهید عباس نادری فرمانده پاسگاه حسین آباد در بخش مرکزی شهرستان شوش فرزند رمضان است که در تاریخ 23 دی ماه سال 1358 دیده جهان گشود و در روز سه شنبه 22 دی ماه سال 1394 در درگیری با دو سارق مسلح غیربومی در غرب کرخه و در نزدیکی پل شهید ناجیان به شهادت رسید.

شهید نادری قبل از این که به عنوان فرماندهی پاسگاه حسین آباد شوش معرفی شود، به مدت 5 سال به عنوان مرزبان و پس از آن به مدت 7 سال در نیروی انتظامی شوش خدمت کرد.

شهید عباس نادری ششصد و چهاردهمین شهید شوش دانیال است که در سن 37 سالگی به شهادت رسید و از وی 2 فرزند دختر به یادگار مانده است.

پیکر مطهر این سرباز وطن در صبح روز پنج ‌شنبه 24 دی ماه 1394 با حضور هزاران نفر از مردم شوش دانیال تشییع تا دروازه های بهشت بدرقه شد.

https://uupload.ir/files/md04_2.jpg

پس از برگزاری آئین تشییع  پیکر پاک شهید عباس نادری به گلزار شهدای شوش منتقل شد و با وداع جانسوز دوستان، آشنایان، بستگان و خانواده در کنار شهدای این شهر آرام گرفت.

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم احمد حیاری

http://uupload.ir/files/6ubm_545.jpg

شهید احمد حیاری فرزند فریِّح در تاریخ 16 بهمن ماه سال 1360 در روستای مالک اشتر هفت‎ تپه شهرستان شوش دانیال در یک خانواده پرجمعیت دیده به جهان گشود.

در پنجمین روز از مهرماه سال 1384 به استخدام سپاه درآمد و به دانشگاه امام حسین (ع) تهران رفت و پس از طی کردن مدارج افسری در سپاه شوش مشغول خدمت شد.

شهید حیاری در مرداد ماه سال 1394 به سوریه اعزام شد و در روز چهارشنبه چهارم شهریور ماه یعنی چند روز بعد از حضور در این کشور به شهادت می‌ رسد و به آرزوی همیشگی خود دست می‌ یابد.

http://uupload.ir/files/4rkt_%D8%AC.jpg

پیکر مطهر این شهید مدافع حرم پس از انتقال به تهران در عصر روز جمعه ششم شهریور ماه از طریق فرودگاه بین ‌المللی اهواز به خوزستان منتقل می‌شود و مورد استقبال مردم و مسئولان قرار می‌گیرد.

پیکر شهید حیاری در راه انتقال به شوش دانیال در شهرها و روستاهای طول مسیر از جمله الهایی، شهر الوان (عبدالخان)، سید عباس و شاوور مورد استقبال قرار گرفت.

مردم شوش که از ساعات اولیه صبح روز یکشنبه هشتم شهریور ماه سال 1394 و سالروز شهادت دو یار باوفای انقلاب اسلامی شهیدان رجایی و باهنر خود را به حرم حضرت دانیال (ع) رسانده ‌اند در یک مراسم باشکوه 6 کیلومتری پیکر شهید را تشییع کردند.

پس از برگزاری مراسم تشییع که با حضور حدود ده‌ ها هزار نفر و مسئولان لشکری و کشوری برگزار شد پیکر شهید حیاری در گلزار شهدای شوش آرام گرفت.                                             

نگاهی کوتاه به زندکی شهید علی بریهی

http://uupload.ir/files/kn9b_unnamed.jpg

یکی از شهدای یگان صابرین که ساعت 4 صبح روز 12 شهریور سال 1390 در ارتفاعات جاسوسان در سردشت استان کردستان پس از درگیری با گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسید، شهید علی (عبدالزهرا) بریهی، اهل روستای میثم تمار (خوریس) بخش شاوور شوش دانیال(ع) است که به همراه دوستش، شهید صمد امیدنژاد به فیض شهادت نائل آمد.

شهید علی بریهی در سال 1364 در روستای میثم تمار دیده به جهان گشود و تحصیلات اولیه را در همان زادگاه خود پست سر نهاد و دوره متوسطه را در دبیرستان امام خمینی(ره) شوش طی کرد.

شهید بریهی در میان دوستانش به «امام» معروف بود، پس از گزینش در سپاه پاسداران و گذراندن دوره کاردانی دانشکده پیاده و آموزش های کادری، در یگان ویژه صابرین شروع به خدمت کرد.

از بدو ورود به یگان خدمتی، به گردان حضرت قمر بنی هاشم(ع) معرفی شد، با روحیه و جذبه بالایی با تمامی پایوران رابطه برقرار می کرد و جایی برای خود در دل تمامی افراد باز کرد.

شرایط سخت و فرماندهی قوی باعث شده بود که بچه های گردان، آبدیده و پخته و به یک انسان کامل تبدیل شوند. شهید بریهی یکی از افراد مومن و متعهد و دارای خصوصیات انسانی کامل بود و افراد برای اقامه نماز به این شهید بزرگوار اقتدا می کردند و یکی از پیش نمازهای گردان محسوب می شد.

به علت صمیمیت بالا بین بچه ها و پیش نماز قرار دادن این شهید، بچه ها به عبدالزهرا لقب «امام جماعت» را دادند که دیگر از آن به بعد اکثر بچه ها شهید بریهی را "امام" خطاب می کردند.

http://uupload.ir/files/l7ma_217516_159.jpg

 شهید علی بریهی برای رواج فرهنگ غیبت نکردن، همیشه وسط صحبت کردن در مورد یکی از دوستان به شوخی می گفت "غیبت؟! غیبت؟!" و از محل بلند می شد. وابسته دنیا نبود به هیچ عنوان فکر جمع کردن مال و اندوخته برای آینده به سرش خطور نمی کرد.

همیشه به افراد ناتوان کمک می کرد و هنگامی که کسی در تنگنا قرار می گرفت، هر کاری از او بر می‌آمد برایش انجام می‌داد. او رازدار خوبی بود و مسائل کاری خود را به هیچ عنوان دردرون خانواده بیان نمی کرد.

در درگیری قبلی که با امام حضور داشتیم، هنگامی که فاصله ما با دشمن بسیار نزدیک بود و به صورت تن به تن می جنگیدیم، به طرف ما نارنجک پرتاب شد. من که شاهد این ماجرا بودم، امام را مطلع کردم و خود سنگر گرفتم. نارنجک منفجر شد و من بیرون آمدم و عبدالزهرا را سر پا و سالم دیدم. او فرصت سنگر گرفتن نداشت. به همین خاطر فقط دست هایش را جلوی صورتش گذاشته بود. او می گفت با این که نارنجک در کنار من منفجر شد، ولی هیچ آسیبی به من نرسید و همه اینها از عنایات خداوند در حق من بود.

http://uupload.ir/files/6abg_images.jpg

راوی: مهدی کریمی از همرزمان شهید

 چند وقت قبل از شهادت شهید علی بریهی، رفته بودیم دریاچه ارومیه. شهریور بود و ماه رمضان. آنجا ماشینی گیر کرده بود. خواستیم بیرون بیاریم که خودمون گیر کردیم. علی روزه بود ولی ما نتونسته بودیم روزه بگیریم. تو اون هوای گرم و با زبان روزه، خیلی صبر داشت، فقط می گفت توکل به خدا، همه چی درست میشه. خلاصه بعد از حدود ۵ ساعت، خدا خواست ماشین رو در آوردیم.

 خیلی با خدا بود. روزی یه جزء قرآن تو ماه مبارک می خوند. نمی دانم توی شب های قدر با خدا چی راز و نیاز کرده بود ولی اینو می دونم آرزوش شهادت بود به اون هم رسید.

راوی: همرزم شهید

قبل از علمیات، کلاسی رو گذاشتند برای توجیه امداد و اینکه اگر کسی زخمی شد، بداند چگونه جلوی خونریزی خود را بگیرد تا دیگر برادران او را به عقب برگردانند. شهید بریهی سر کلاس حاضر نشد و آخر کار موقع تقسیم باند و لوازم امداد اولیه، سر رسید.

دوست و همرزم شهید به آقا عبد الزهرا گفت: سرکلاس نمیایی، میری بالا، رب گوجه میشی، نمیدونی باید چی کار کنی.

شهید خندید و بعد باند رو تحویل گرفت و به شوخی (که الان معلوم میشه زیادم شوخی نبود) باند رو کف دستش گرفت و دستش رو روی پهلوی راست خودش گذاشت و گفت: یعنی اگر اینجا تیرخورد اینجوری بگذارم؟ بعد قه قه خندید و رفت...

شب عملیات موقعی که درگیر شدیم، من سعی داشتم به کمک بچه‌ها بیام.

بالای سر هرکسی اومدم، تلاش کردم کمکش کنم. بعضی شهید شده بودند و بعضی هم زنده ماندند...

 وقتی رسیدم بالای سر عبدالزهرا، دیدم از پهلوی راستش داره به شدت خون میاد. با باند دستم رو گذاشتم روی زخم، دیدم دستم توی

 بدنش فرو رفت یاد شهید افتادم و همونجا خیلی گریه کردم...

بعد پیشونی شو بوسیدم، چشماشو بستم و رفتم کمک دیگر بچه ها...

راوی: همرزم شهید

عید غدیر؛ عید الله اکبر | پردیس شهید مدرس ایلام

نگاهی کوتاه به زندگی شهید مدافع حرم احمد حیاری

شهید احمد حیاری فرزند فریِّح در تاریخ 16 بهمن ماه سال 1360 در روستای مالک اشتر هفت‎تپه شهرستان شوش دانیال در یک خانواده پرجمعیت دیده به جهان گشود.

در پنجمین روز از مهرماه سال 1384 به استخدام سپاه درآمد و به دانشگاه امام حسین (ع) تهران رفت و پس از طی کردن مدارج افسری در سپاه شوش مشغول خدمت شد.

شهید حیاری در مرداد ماه سال 1394 به سوریه اعزام شد و در روز چهارشنبه چهارم شهریور ماه یعنی چند روز بعد از حضور در این کشور به شهادت می‌رسد و به آرزوی همیشگی خود دست می‌یابد.

پیکر مطهر این شهید مدافع حرم پس از انتقال به تهران در عصر روز جمعه ششم شهریور ماه از طریق فرودگاه بین‌المللی اهواز به خوزستان منتقل می‌شود و مورد استقبال مردم و مسئولان قرار می‌گیرد.

پیکر شهید حیاری در راه انتقال به شوش دانیال در شهرها و روستاهای طول مسیر از جمله الهایی، شهر الوان (عبدالخان)، سید عباس و شاوور مورد استقبال قرار گرفت.

مردم شوش که از ساعات اولیه صبح روز یکشنبه هشتم شهریور ماه سال 1394 و سالروز شهادت دو یار باوفای انقلاب اسلامی شهیدان رجایی و باهنر خود را به حرم حضرت دانیال (ع) رسانده‌اند در یک مراسم باشکوه 6 کیلومتری پیکر شهید را تشییع کردند.

پس از برگزاری مراسم تشییع که با حضور حدود ده‌ها هزار نفر و مسئولان لشکری و کشوری برگزار شد پیکر شهید حیاری در گلزار شهدای شوش آرام گرفت.