تربت پاک و مطهر شهید فرخ بهزادی برزیان منصوریه در گلزار شهدای بهبهان
_ulo8.jpg)
_ulo8.jpg)


روحانی جاویدالاثر شهید حجتالاسلام عبدالرضا کوچک کوتیانی در روز بيستم ارديبهشت سال 1344 در روستاي كوتيان شهر صفی آباد از توابع شهرستان دزفول دیده به جهان گشود و در نوجوانی به حوزه علمیه رفت تا علوم دینی را فرا گیرد.
بههمراه خیل مشتاقان انقلاب اسلامی به بسيج پیوست و در دوران هشت سال دفاع مقدس به جبهه رفت و بهصورت مکرر در مناطق پدافندی و عملیاتی حضور پیدا کرد.
پس از حضور در جبهه سرانجام در روز 21 بهمنماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در منطقه عملیاتی ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.
این نوجوان دلیر در سن 17 سالگی در منطقه عملیاتی فکه شهد شیرین شهادت را نوشید و خانواده معظمش هنوز چشم بهراه بازگشت پیکر پاکش هستند.
شهید عبدالرضا کوچک کوتیانی در وصیتنامهاش نوشت: «ما را دعا کنید. تمام رزمندگان اسلام را دعا کنید که محتاج دعا هستیم. انشاءالله پیروزی نزدیک است و ما با پیروزی پیش شما میآییم و اگر خدا خواست که شهید شویم چه سعادتی از این بهتر که در راه خدا و برای رضای او و برای به پا داشتن قرآن او شهید شویم، چون که مکتب ما مکتب خون و جهاد است.
برادران! جبهه چقدر خوب است! الآن آن را با تمام وجودم حس میکنم، در اینجا همه وقت انسان به یاد خداست و چنان روحیهای میگیرد که گاهی میخواهد پرواز کند، ولی مثل اینکه هنوز خدا عاشق ما نشده که ما را پیش خود ببرد. ما رضائیم به رضای او.»


سردار شهید هوشنگ تلغری نخستین فرمانده نیروهای مسجدسلیمان در دوران دفاع مقدس یکم دی سال 1337 در روستای هفت شهیدان دیده به جهان گشود.
دوران کودکی را در همان روستا پشت سرنهاد و بعد از دوره ابتدایی به شهر مهاجرت کرد، در دوران دبیرستان با اندیشههای امام آشنا شد و به صف مبارزین علیه رژیم طاغوت پیوست.
سال 1356 پس از دریافت دیپلم به سربازی رفت ولی بعد از فرمان امام، با اسلحهاش از پادگان فرار کرد و در خانه یکی از اقوام پنهان شد.
در دوران دفاع مقدس، طرز کار با سلاحهای سنگین را فرا گرفت و در سوسنگرد به فرماندهی سردار شهید محمدرضا پورکیان در برابر دشمن ایستاد که روز 18 بهمن سال 1359 در حوالی سوسنگرد شربت شهادت را نوشید و پیکر پاکش در روستای هفت شهیدان مسجدسلیمان آرام گرفت.
شهید هوشنگ تلغری در وصیتنامهاش نوشته است: «من كه يک انسان ناچيزى هستم، در زمان اين زندگى ناپايدار هميشه دنبال اين بودم كه چگونه زندگى كنم تا يک انسان يا يک مسلمان واقعى باشم، میگشتم، ولى متاسفانه يا خوشبختانه آن طورى كه میخواستم موفق نشدم و دليل موفق نشدنم نگاه كردن به زندگى 21 سالهام و نيز محيط خانوادهام وجود زندگىام بود.
بهترين دامن براى من خدمت به اسلام و الله برگزيدن شهادت است و میدانم كه اين شهادت خون را در رگهای برادرانم و هر كس كه اسلام را میخواهد به جوشش در خواهد آورد. تا از تنبلى و سستى و ضعيف النفسى به درآيند، اباذروار و علىوار زندگى كنند تا دوباره ستمگران نتوانند بر آنها مسلط شوند و اسلام على را نابود كنند و اين طور نمايانند كه بدبختى ما از اسلام است.»





سردار شهید فریدون غلامی حاجیآباد در شهریورماه سال 1343 در روستای حاجیآباد از توابع بخش مرکزی شهر دزفول در یک خانواده مذهبی متولد شد. از زمان دانشآموزی انقلابی شد و تا لحظه ورود امام به کشور در تظاهرات شرکت میکرد.
در پنجم آذرماه سال 1358 پس از صدور فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل بسیج، به همراه جوانان و نوجوانان روستای خود عضو بسیج شد. در آن زمان به دلیل غصب زمینهای کشاورزی روستا توسط رژیم پهلوی، همراه دیگر خانوادههای روستایی در شهرک زراعی شوش که بعد از پیروزی انقلاب به شهرک شهید محمد منتظری تغییر نام داد، ساکن شدند.
در دیماه سال 1365 آموزش تخصصی فرماندهی دسته را گذراند و سپس به گردان عمار لشکر ولیعصر(عج) در پادگان کرخه اعزام شد. مدتی در جبهههای جنوب و در منطقه عملیاتی شلمچه حضور داشت و چند صباحی نیز به کردستان رفت.
در طول حضور در جبهههای حق علیه باطل سه بار مجروح شد. دو بار در اثر ترکش و بار آخر در اثر اصابت یک خمپاره 60 در دوم شهریورماه سال 1366 که قطع نخاع شد و مدال جانبازی را به گردن آویخت.
به دلیل عوارض مجروحیت بارها در بیمارستانهای اهواز و تهران بستری شد تا اینکه روح بلندش در روز دوشنبه هفدهم بهمن سال 1401 پس از 35 سال جانبازی به آسمان پر کشید و به فیض شهادت نائل آمد.
شهید فریدون غلامی حاجیآباد در سن 58 سالگی به شهادت رسید پیکر پاکش در روز چهارشنبه 19 بهمن سال 1401 تشییع شد و در گلزار شهدای محمد بن جعفر طیار دزفول آرام گرفت.





دانشآموز شهید وحید طیبی برادر شهید محمود طیبی تیر سال 1346 در خانوادهای مذهبی در منطقه نفت سفید استان خوزستان دیده به جهان گشود و پس از مدتی به اهواز مهاجرت کردند. پس از گذراندن دوران طفولیت در دامان پرمهر مادر و دستان با محبت پدر در سن 6 سالگی در دبستان فروغی دوران ابتدایی آغاز كرد.
دوران راهنمایی را در منطقه زیباشهر اهواز به پایان رساند. در سن 11 سالگی هنگامی كه توسط گروهکهای ضد انقلاب نسبت به پخش اعلامیه مبادرت میورزیدند صبحگاهان به جمع آوری اعلامیهها اقدام میکرد و آنها را میسوزاند. 14 ساله بود كه به جبهه رفت.
از خصوصیات وی برپا داشتن نماز شب و حضور در دعاهای كمیل و ندبه و دعای امام زمان(ع) و زیارت عاشورا بوده است و نمازجمعه و جماعات را ترک نمیكرد. از كمک به مستمندان نیز كوتاهی نمیكرد.
شهید طیبی در 23 بهمن سال 1362 در منطقه عمومی عملیات خیبر بر اثر اصابت تركش خمپاره بر روی زانوان برادرش شهید محمود طیبی كه بعدها او هم به خیل شهدا پیوست، شربت شهادت را نوشید و پیکر پاکش در قطعه یک گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.
شهید وحید طیبی در وصیتنامهاش نوشت: «خواهران و برادران خود را به تجملات و مسایل مادی نپرورانید. چرا كه سرانجام این راه رفتن با كوله باری از گناه و آخرش هم دور شدن از خدا است. باید به فكر آخرت بود. همیشه پشتیبان ولایت فقیه و جمهوری اسلامی باشید. تنها راه رسیدن به خدا انفاق كردن و نیكو كردن و جهاد است. نمازشب را بهپا دارید. پدر و ماردم از شما میخواهم در فقدان من نگریید.»


بسیجی شهید محمد جهانگیری دوم بهمن سال 1376 در شهرستان مرودشت استان فارس دیده به جهان گشود، پدرش کارمند کارخانه آزمایش بود. از کودکی به مسجد و نماز جماعت علاقهمند بود، همین موضوع سبب شد در نوجوانی و جوانی بهعنوان یکی از فعالان فرهنگی پایگاه حمزه سیدالشهدای مسجد امام رضا(ع) مرودشت شناخته و معرفی شود.
فعالیت او در هیئات مذهبی و خدمت در مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) فقط مختص شهرستان مرودشت نبود چرا که در سالهای گذشته یکی از فعالان و چهرههای نام آشنای موکبهای باب الحوائج(ع) و شهید جابر شهرستان مرودشت در مسیر پیادهروی اربعین بود و هر آنچه در توان داشت در مسیر عشق به سرور شهیدان امام حسین(ع) در طبق اخلاص گذاشته بود.
در دانشگاه در رشته کاردانی عمران و کارشناسی حسابداری تحصیل کرد. آشنایی و فعالیت او در کارهای عمرانی و فنی باعث شد خیلی زود جذب گروههای جهادی و خدمترسانی به محرومین جامعه شود و در نقاط کم برخوردار شهر یا روستا از جوشکاری گرفته تا هر خدمتی که میتوانست انجام میداد.
سال 1399 ازدواج کرد و مدتی بعد در گردان امام علی(ع) مشغول به خدمت شد. خدمت به اهل بیت(ع) و حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) یکی از بزرگترین افتخارات او در زندگی بود.
در روز یکشنبه 22 مرداد سال 1402 در راه دفاع از حریم حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) توسط دشمن تکفیری به فیض شهادت نائل آمد و برای همیشه نامش در تاریخ جاودانه شد.
شهید محمد جهانگیری در سن 26 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید که پیکر پاکش همراه با شهید غلامعباس عباسی در حرم شاهچراغ(ع) تشییع شد و سپس در گلزار شهدای روستای کناره مرودشت آرام گرفت.


سرباز شهید بهلول ببری در تاریخ دهم تیر سال 1350 در یک خانواده مذهبی در روستای قپچاق بخش مرحمتآباد(چهار برج) میاندوآب استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود، از زمان کودکی در کنار برادرانش در مشاغل، زراعت، باغداری، دامداری و قالیبافی کمک حال پدر و خانواده بود.
روزها کار میکرد و شبانه در کلاسهای نهضت سواد آموزی شرکت می¬کرد و توانست تا کلاس پنجم ابتدایی در نهضت ادامه تحصیل دهد.
در تاریخ 18 خرداد سال 1366 بهصورت داوطلبانه به عضویت بسیج درآمد و در پادگان حضرت حر شهر خوی دوره آموزش مقدماتی بسیج را با موفقیت پشت سر نهاد.
به منظور گذراندن دوره ضرورت، در دوران جوانی در سال 1369 به خدمت سربازی میرود که پس از پایان دوره آموزشی سربازی در پادگان 03 شهر عجبشیر بر اساس تقسیم ارتش به محور سرپل ذهاب اعزام میشود.
این جوان آذربایجانی 8 ماه از خدمت سربازی خود را در کنار دیگر همرزمانش گذرانده بود که در تاریخ 11 بهمن سال 1369 در حین انجام وظیفه و پاکسازی منطقه عملیاتی قصر شیرین و محور سرپل ذهاب در اثر انفجار مین به درجه رفیع شهادت نائل آمدن و آسمانی شد.
پس از شهادت پیکر پاک و مطهر و پیکر شهید بهلول ببری به استان آذربایجان غربی انتقال مییابد که با حضور اقشار مختلف مردم و جمعی از خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران در زادگاهش تشییع میشود و پس از آن در گلزار شهدای روستای قپچاق در کنار دیگر شهیدان آرام میگیرد.


بسیجی شهید سید روحالله عجمیان بیستم بهمن سال 1374 در یک خانواده پرجمعیت در شهر کوهدشت استان لرستان دیده به جهان گشود.
هفت خواهر و برادر هستند که خود فرزند آخر خانواده است، به همه احترام میگذاشت و فرد بسیار معتقد به مبانی اسلام و اهل بیت(ع) بود.
در رشته ورزشی کاراته فعالیت میکرد و دارای کمربند مشکی دان 1 در رشته فنی نینجا رنجر بود. برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) و اعزام به سوریه نیز نامنویسی کرده بود ولی اعزام نشد.
صبح پنجشنبه 12 آبان سال 1401 سید روحالله عجمیان که کارگر گچکار است آماده رفتن به محل کار میشود. پیش از رفتن دوستانش در بسیج خبر میدهند اغتشاشگران میخواهند در کمالشهر کرج بلوا ایجاد کنند و فضا برای مردم عادی ملتهب میشود و کار به ناامنی کشیده خواهد شد. سریع به همراه دیگر دوستانش به این منطقه میروند تا با مدیریت فضا از ایجاد ترافیک و درگیری جلوگیری میکنند.
عدهای از اغتشاشگران او را زیر نظر گرفته و در نقطهای از خیابان محاصره میکنند. جمعیتی چند نفره از زن و مرد که حدی برای قساوت برای خود قائل نیستند او را چنان میزنند که در راه اعزام به بیمارستان به شهادت میرسد.
پدر شهید سید روحالله عجمیان میگوید: «روحالله با دوستانش به مزار شهدای مدافع حرم در حرم امام زاده محمد میرود و میگوید مرا کنار اینها دفن کنید. دوستانش میخندند و میگویند حالا شهادت کجا بود؟ میخواهی بروی سوریه؟ او دیگر حرفی نمیزند. چهار روز بعد پیکرش همان جایی که گفته بود به خاک سپرده شد.»

دانشآموز بسیجی شهید عزتالله اگدرنژاد در روز بیست و چهارم اردیبهشت سال 1344 در کوی حزبالله شهر نفتخیز هفتگل دیده به جهان گشود.
آرام، متین و مودب بود و از روشنگری دوستان و تشویق آنها برای حضور در جبهه غافل نبود، به نماز اهمیت میداد و در نمازهایش شهادت در راه خدا را درخواست میکرد.
پس از گذراندن دوره آموزشی در مسجدسلیمان راهی جبهه شد که 18 بهمن سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید ولی پیکر پاکش در خاک جبهه ماند و به وطن بازنگشت که جزو شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس محسوب میشود.
نوجوان شهید عزتالله اگدرنژاد در سن 17 سالگی در منطقه رقابیه شهد شیرین شهادت را نوشید که به منظور گرامیداشت یاد و خاطرهاش یادبودی برای آن شهید عزیز در گلزار شهدای هفتگل بنا شده است.
شهید عزتالله اگدرنژاد در وصیتنامهاش نوشت: «درود بر امام خمینی بتشکن زمان، آزاد کننده انسانها، او که حرفش را میداند، قلبش، قلب شما محرومان و ستمدیدگان و منتظران عدل است.
اکنون که وصیتنامه مرا باز کردهاید و میخوانید، میدانم چشمانتان اشکبار شده، چون ذاتا در نهاد هر خانوادهای موجود است که وقتی فردی از خانوادهاش شهید و یا به مرگ عادی و طبیعی از دنیا برود در لحظه اول غمگین میشوند و سپس با صبر خداوندی استقامت میکنند.
با توجه به فتوای امام، من عازم جبهه جنگ حق علیه باطل میباشم تا با نثار جان بیارزش خود در راه اسلام، وطنم و رهبر عالیقدر امام خمینی، درخت انقلاب اسلامی میهنم را بارورتر سازم و ریشه ضد انقلاب را برکنم، باشد که مورد پذیرش درگاه احدیت واقع گردد.»
پیکر پاک و مطهر شهید سید منصور قاطمهباف و شهید احمد کایدخورده از شهدای دوران دفاع مقدس دزفول پس از 41 سال شناسایی شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از دزفول، پیکر پاک و مطهر شهید سید منصور قاطمهباف و شهید احمد کایدخورده از شهدای دوران دفاع مقدس دزفول پس از 41 سال شناسایی شد.
پیکر پاک این 2 شهید والامقام که در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسیده بودند در عملیات اخیر گروههای تفحص در مناطق عملیاتی کشف و به میهن اسلامی بازگشتند.

شهید سید منصور قاطمهباف در تاریخ دهم دیماه سال 1341 در شهر دزفول دیده به جهان گشود و در دوران هشت سال دفاع مقدس همراه با دیگر رزمندگان راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
پس از حضور در جبهه در تاریخ 21 بهمنماه سال 1361 در جبهه جنگل عَمقر، تنگه زلیجان در شمال غربی نوار مرزی استان خوزستان به فیض شهادت نائل شد که پیکرش در خاک جبهه ماند و جاویدالاثر شد.
شهید سید منصور قاطمهباف در سن 20 سالگی در عملیات والفجر مقدماتی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش پس از 41 سال تفحص و شناسایی شد.

نوجوان شهید احمد کایدخورده در روز 15 مردادماه سال 1344 در دزفول چشم به جهان گشود و در سن نوجوانی همراه با دوستان و همرزمانش به جبهه رفت.
وی در تاریخ 21 بهمنماه سال 1361 در جبهه پاسگاه صَفریه واقع در نوار مرزی استان خوزستان خلعت شهادت را به تن کرد ولی خبری از پیکر پاکش نیامد و جزو شهدای جاویدالاثر محسوب میشد.
شهید احمد کایدخورده در سن 17 سالگی در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد ولی یادبودی برای بزرگداشت این شهید والامقام در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول بنا شده است که 39 سال همدم مادر چشم انتظارش بود.

سردار شهید سید محمد حسین زاده حجازی معروف به سردار حجازی در روز یکم بهمنماه سال 1335 در اصفهان چشم به جهان گشود، وی از جمله فرماندهان باسابقه سپاه است که از همان ابتدای تأسیس این نهاد انقلابی، به عضویت آن درآمد.
در دوران دفاع مقدس مسئولیتهایی نظیر ریاست ستاد سپاه منطقه دوم کشوری، جانشینی سپاه منطقه چهار کشور و جانشینی قرارگاه عملیاتی سلمان در جبهه میانی را بر عهده داشت و پس از آن تا پایان دفاع مقدس بهعنوان جانشین قرارگاه عملیاتی قدس سپاه مشغول به خدمت شد.
و در فاصله سالهای 1376 تا 1386 فرماندهی نیروی مقاومت بسیج بود از دیماه سال 1398 بهعنوان جانشین فرمانده نیروی قدس منصوب شد و تا زمان شهادت این مسئولیت را بر عهده داشت.
این شهید بزرگوار در جریان جنگ سوریه نیز کنار شهید سپهبد سلیمانی خدماتی تأثیرگذار را در راستای مبارزه با تروریسم تکفیری انجام داد.
نقشآفرینی در تقویت حزبالله لبنان و جبهه مقاومت از درخشانترین نقاط کارنامه شهید حجازی است که موجب شد طی سالهای اخیر صهیونیستها برنامه ترور وی را در دستور کار خود داشته باشند.
فارغالتحصیل دوره کارشناسی ارشد مدیریت دولتی از دانشگاه تهران، دانشآموخته دکترای دانشکده عالی دفاع ملی در رشته مدیریت استراتژیک و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) بود.
سردار شهید سید محمد حسینزاده حجازی جانشین نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرانجام بر اثر عارضه شیمیایی بهجامانده از دوران هشت سال دفاع مقدس پس از طی یک دوره بیماری در روز یکشنبه 29 فروردین ماه سال 1400 مصادف با پنجم رمضان سال 1442 به فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد.
شهید سید محمد حسینزاده حجازی در سن 55 سالگی در تهران شهد شهادت را نوشید و پیکر پاکش پس از تشییع در تهران و اصفهان، در گلستان شهدای اصفهان در کنار دیگر شهیدان آرام گرفت.


شهید جاسم حمید فرزند حسن در تاریخ دهم دی ماه سال 1344 دیده به جهان گشود و شادی را برای خانواده به ارمغان آورد.
دوران جوان این دلیرمرد با هشت سال دفاع مقدس مواجه شد که وی نیز همراه دیگر رزمندگان اسلام به نبرد با دشمن پرداخت که تعدادی از دوستان و یارانش در جبهه به شهادت رسیدند.
با آغاز حمله دشمن به کشورهای اسلامی، به همراه دیگر رزمندگان اهوازی در جبهه مقاومت در سوریه حضور یافت و به دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه خاتون(س) پرداخت که در تاریخ 12 بهمن ماه سال 1396 به شهادت رسید و میهمان دوستان و همرزمان شهیدش شد.
شهید جاسم حمید در سن 52 سالگی در محور سعن استان حماه سوریه به فیض شهادت نائل آمد و مزارش در قطعه شهدای مدافع حرم گلزار شهدای اهواز زیارتگاه عاشقان است.

شهید جاویدالاثر محمد گلابی در دومین روز از مردادماه سال 1346 در ملاثانی چشم به جهان گشود، پسری مؤدب، درسخوان و بسیار باهوش بود، با نوای خوش و سوز دلی که از صمیم قلب پاک و مهربانش نشأت گرفته بود، شبهای جمعه دعای کمیل میخواند و همه را با صدای ملکوتی خود به فیض میرساند.
علاقه زیادی به مسجد و مراسم مذهبی داشت. با سن کم اما استعداد بالایی که داشت دعاهای زیادی را در مدرسه آموخت و به راحتی میخواند. به سبب فطرت پاک و نورانیاش در 14 سالگی با فرمان امام خمینی(ره) میخواست به کمک دیگر رزمندگان در جبهه برود که خانواده به خاطر سن کمش، با حضور او در جبهه مخالفت میکردند. گر چه او در راهپیماییهای انقلابی و به ثمر نشستن نهال نوپای انقلاب اسلامی حضور مؤثر و مفید داشت، دانش آموز کلاس دوم راهنمایی بود و به حسب سن 14 سال بیشتر نداشت اما همچون دیگر نوجوانان و جوانان هم عصر خود ره صد ساله را یک شبه پیمود و با حضور در جبهه اثبات کرد الگویش امام حسین(ع) و اصحاب با وفایش است، هنوز یک ماه بیشتر از حضورش در جبهه نمیگذشت که در 21 بهمنماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد و به دیدار مولایش شتافت.
این بسیجی مخلص، همچون اربابش سیدالشهدا(ع) مظلومانه در فکه به شهادت رسید و تا سالها خانوادهاش نمیدانستند که شهید شده یا نه. سرانجام بعد از چند سال از طریق یکی از دوستانش که خود نیز به کاروان شهدا پیوست، متوجه شهادت فرزندشان شدند، ولی پیکر پاکش هنوز به میهن بازنگشته و جاویدالاثر است.



بسیجی شهید سیفالله سیفی در تاریخ دهم مهرماه سال 1332 در یک خانواده کشاورز در سردشت زیدون دیده بهجهان گشود و در دوران دفاع مقدس به جبهه اعزام شد.
پس از حضور در جبهه در تاریخ 17 بهمنماه سال 1361 در شیب میسان شهر شیرین شهادت را نوشید ولی پیکر پاکش در خاک جبهه ماند و نامش جزو شهدای جاویدالاثر ثبت شد تا اینکه پس از 15 سال در سال 1386 توسط گروههای تحص شناسایی شد و به خاک وطن بازگشت.
شهید سیفالله سیفی در سن 29 سالگی در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش پس از بازگشت به وطن در کنار دیگر شهیدان در گلزار شهدای شهر سردشت زیدون آرام گرفت.
_y7xk.jpg)

بسیجی شهید عباس کردانی(کردونی) روز 20 اسفند سال 1358 به عنوان هشتمین فرزند و آخرین پسر در شهر کوت عبدالله استان خوزستان چشم به جهان گشود و پس از حمله تکفیریها به کشورهای اسلامی برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه خاتون(س) به سوریه رفت.
چند بار در سوریه مجروح و جانباز شده بود، به پاهایش تیر و ترکش اصابت کرده و از ناحیه گوش هم زخمی شد اما بعد از مداوا و معالجه جراحات دوباره به جبهه مقاومت بازگشت.
پس از مدتی در عملیات آزادسازی شهرهای شیعهنشین نبل و الزهرا شرکت کرد و در تاریخ 19 اسفند ماه سال 1394 به همراه جمع دیگری از رزمندگان مقاومت مدال شهادت را به گردن آویخت.
شهید عباس کردانی در سن 36 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش پس از تشییع در کنار دیگر شهدای مدافع حرم اهواز در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.
شهید عباس کردانی در وصیتنامهاش نوشت: «به دوستان، برادران و خانوادهام سفارش میکنم آنانکه از روی بیبصیرتی و دنیا خواهی سخن گزاف میگویند و ولایت مقام معظم رهبری امام خامنهای را قبول ندارند و شهادت مدافعان حرم این امت حزبالله را زیرسوال میبرند در تشییع (اگرجنازهای بود) و تدفین و یا مراسمات ختم حضور پیدا نکنند و همینطور میخواهم برایم گریه نکنند بهخصوص خواهرانم.
خواهران و برادرانم به تسلیت گویندگان تبریک و تهنیت گویند چرا که من شهیدم و امیدوارم هنگام ظهور و قیام حجت ابن الحسن(ع) بیایم با سپاهی از شهیدان.
از خواهرانم میخواهم با حجابشان، اخلاق، و رفتارشان الگوی فاطمی باشند برای دیگران.
از پدرم میخواهم در فراغم صبر کند.»
_8zb0.jpg)
سردار مدافع حرم شهید علیمحمد قربانی بیستم آبانماه سال 1346 در روستای بهنوارناظر اندیمشک دیده به جهان گشود، در دوران دفاع مقدس به جبهه اعزام شد و از زمان تشکیل گردان میثم تا تشکیل گردان حمزه اندیمشک، بهعنوان فرمانده در تمام پدافندیها حماسه آفرینی کرد، همچنین در عملیاتهای فتحالمبین، کربلای 4، والفجر 8، بیتالمقدس 2، بیت المقدس 7، نصر 4، طریقالقدس، خیبر، بدر، والفجر 10، کربلای 5 و بسیاری دیگری از عملیاتها فرماندهی شجاع بود.
پس از دفاع مقدس نیز بهعنوان رئیس بانکهای انصار در اندیمشک، دزفول و اهواز و رئیس حراست شهرداری اهواز به مردم خدمت کرد و 10 سال رئیس هیئت فوتبال اندیمشک بود که جامعه ورزش این شهرستان از او درس اخلاق آموختند.
پس از هجوم تکفیریها، برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت و 19 بهمنماه سال 1394 در سن 48 سالگی با سمت فرماندهی عملیات آزادسازی شهرهای شیعهنشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در گلزار شهدای اندیمشک آرام گرفت.
شهید علیمحمد قربانی در وصیتنامهاش نوشت: «به خدا به هر پست و مقامی هم که برسیم اگر صداقت نداشته باشیم نمیتوانیم از این فرصت خدادادی برای خدمت به مردم به خوبی استفاده ببریم.
مردم خوب و سالم کم نیستند و مسائل جامعه را هم به خوبی میدانند و میفهمند و بهترین تصمیم را در موقع خود میگیرند. میبینیم که هر وقت آقا اذن میدهد چه عکس العملی از خود به زیبایی نمایش میدهند.
من که به این ایمان دارم و رسیدهام که تنها راه نجات جامعه و عاقبت بخیر شدن فقط و فقط گوش به فرمان آقا بودن است و لاغیر...»




شهید مدافع حرم رضا عادلی(کردزنگنه) دهم اسفندماه سال 1368 مصادف با شب ولادت امام حسین(ع) در کوی ایثار اهواز دیده به جهان گشود. اصالتی بختیاری دارد و نامش نیز بر اساس نذر مادر او، رضا نهاده شد.
پس از هجوم تکفیریها به کشورهای اسلامی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفت و روز یکشنبه 12 بهمن سال 1394 همراه با روحانی شهید حجتالاسلام مصطفی خلیلیبلوطکی، شهید علی حسینیکاهکش، شهید محمود مراداسکندری و شهید داوود نریمیسا به شهادت رسید.
شهید رضا عادلی در سن 26 سالگی در منطقه باش کوی سوریه و در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل آمد.
شهید رضا عادلی در وصیتنامهاش نوشت: «در این زمان که کفر آشکارا به نبرد با اسلام به میدان آمده، ماندن ما شیعیان در خانه و پرداختن به زندگی دنیوی همیشه آزارم میداد و سعادت را در این میدیدم که نبرد با کفری بیایم که همان یزیدیانی هستند که امام عاشقان سیدالشهدا(س) را به شهادت رساندند و کارهای زشتی انجام دادند که هیچ وقت از یاد ما نمیرود، چه کردند این یزیدیان با اهل بیت(س)، بعد از کشتن امام حسین(ع) عمه سادات را به همراه بچهها و کودکان زنجیر کردند و به اسیری بردند. مگر ما شیعیان نباشیم که واقعه عاشورا دوباره رقم زده شود و حضرت زینب(س) دوباره به اسارت برود و دوباره کودکی سه ساله در خرابههای شام با پاهای کوچک و دستان کوچک بر خارها قدم بزند و سر بریده پدر را در آغوش بگیرد، ما میرویم تا بر خاک تو بوسه زنیم یا حسین(ع) یا زینب(س) یا رقیه(س).»

همسر شهید مدافع حرم حجتالاسلام والمسلمین مصطفی خلیلیبلوطکی میگوید: «هیچ وقت انتظار کمک از شخصی را نداشت و توکلش فقط به خدا و امام زمان(عج) بود. همیشه در کارهای خانه به من کمک میکرد و خیلی برای پسرمان وقت میگذاشت».