شهید جاویدالاثر سید قاسم مرتضوی

نگاهی کوتاه به زندگی شهید جاویدالاثر مرتصی صادقیان

شهید جاویدالاثر مرتضی صادقیان در یکی از روزهای تابستان یعنی در تاریخ پانزدهم شهریورماه سال 1349 در روستای قپچاق بخش مرحمت‌آباد(چهار برج) میاندوآب استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود.

از همان اوایل کودکی از همه بچه‌های خانواده متمایز بود و دارای اخلاق خوب، نیکو و پسندیده‌ای بود، در بین فرزندان خانواده برای پدر و مادر محبوبیت خاصی داشت و همه چیز را به نحو احسن انجام می‌داد.

در زمان پیروزی انقلاب اسلامی کودکی 8 ساله بود و هر چه از فرآیند شکل‌گیری انقلاب می‌گذشت با دیده کودکانه به آنها می‌نگریست. چندی نگذشت که این کودک آذربایجانی، تحولی دیگر یافت و با آغاز جنگ عراق علیه ایران عاشق شهادت و خدمت به میهن اسلامی خود شد.

سیزدهم فروردین‌ماه سال 1362 به‌همراه دوستانش تصمیم می‌گیرند که به جبهه بروند، پس از نام‌نویسی و گذراندن دوره آموزشی در پادگان آموزشی الغدیر ملکان، روز 15 مرداد سال 1362 از سوی سپاه ملکان به همراه شهید سید قاسم مرتضوی، شهید عبدالحسین الله‌بخشی و شهید علی(علی خان) شکری به منطقه عملیاتی پیرانشهر اعزام می‌شوند، پس از چندی حضور در جبهه، در روز هشتم ذیحجه به مرخصی می‌آید و به اتفاق همرزمانش، در مراسم عید قربان در خانه یکی از اهالی روستا شرکت می‌کند.

یک روز پس از شرکت در مراسم عید قربان به‌همراه دیگر دوستانش شهید عبدالحسین الله‌بخشی، شهید علی(علی خان) شکری و شهید سید قاسم مرتضوی دوباره به منطقه شاوله پیرانشهر راهی می‌شوند و در تاریخ 30 شهریور سال 1362 به اسارت حزب دمکرات و یا کومه‌له در می‌آیند که تا کنون خبری از این عزیزان به‌دست نیامده است و جاویدالاثر هستند.

شهید جاویدالاثر مرتضی صادقیان

نگاهی کوتاه به زندگی شهید جاویدالاثر سید قاسم مرتضوی

شهید جاویدالاثر سید قاسم مرتضوی معروف به سید و سالار شهیدان قپچاق، یکم اسفند سال 1322 در روستای قپچاق بخش مرحمت‌آباد(چهار برج) میاندوآب استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود.

از کودکی یار و یاور خانواده بود، وقتی 18 ساله می‌شود، لباس سربازی به تن می‌کند. پس از پایان سربازی ازدواج می‌کند، حاصل این پیوند آسمانی، یک فرزند پسر است.

برای روزی حلال از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کرد، اغلب در مشاغل کشاورزی و ساختمانی مشغول فعالیت بود، به اهالی محله در هر زمینه‌ای کمک می‌کرد، انسان فوق‌العاده با ایمان و مومنی بود.

سیزدهم فروردین‌سال 1362 به‌همراه دوستانش تصمیم می‌گیرند که به جبهه بروند، پس از گذراندن دوره آموزشی 15 مرداد سال 1362 از سوی سپاه ملکان به منطقه عملیاتی پیرانشهر اعزام می‌شوند، هشتم ذیحجه به مرخصی می‌آید و به اتفاق همرزمانش، در مراسم عید قربان در خانه یکی از اهالی روستا شرکت می‌کند.

روز بعد از عید قربان به‌همراه دوستانش شهید عبدالحسین الله‌بخشی، شهید علی(علی خان) شکری و شهید مرتضی صادقیان دوباره به منطقه شاوله پیرانشهر می‌روند و 30 شهریور سال 1362 به اسارت حزب دمکرات و یا کومه‌له در می‌آیند که تا کنون خبری از آنها به‌دست نیامده است و جاویدالاثر هستند.

پسر شهید سید قاسم مرتضوی می‌گوید: آن روزی که می‌خواستند به جبهه بروند من دیدم صبح زود از خواب بیدار شد نماز صبح را خواند، بعد از نماز دست به درگاه حضرت احدیت بلند کرد و گفت: «بار خدایا من برای خدمت به وطنم آماده شده‌ام تا به جبهه بروم اگر من لایق شهادت بودم مرا به شهادت برسان و مرا قبول کن و اگر لیاقت نداشتم در راه خودت ثابت قدم کن».