تربت پاک سرباز شهید بیژن فرامرزی در قطعه 2 گلزار شهدای اهواز




_y11o.jpg)
_pwh0.jpg)










سرباز شهید رضا شعیبی در روز بیست و پنجم اسفندماه سال 1378 در منطقه سخریه اهواز دیده به جهان گشود.
در آغاز دوره جوانی به سربازی رفت و در سپاه حضرت ولیعصر(عج) خوزستان در حال انجام خدمت بود.
وی در رژه نیروهای مسلح روز شنبه 31 شهریورماه سا 1397 همزمان با آغاز هفته دفاع مقدس حضور یافت که هدف تیر کین تروریستها قرار گرفت و به همراه 22 نفر دیگر به شهادت رسید.
پیکر پاک شهید شعیبی به همراه دیگر شهدا روز دوشنبه دوم مهرماه تشییع شد و پس از انتقال به گلزار شهدای اهواز، در قطعه شهدای حله آرام گرفت.
شهید رضا شعیبی هنگام شهادت 19 سال سن داشت و تنها فرزند پسر خانواده خود است.
تحصیلاتش را تا اول دبیرستان ادامه داد و به خاطر کمک به خانواده، درس را رها کرد و در یک مغازه مکانیکی مشغول به کار شد، بعد از سه سال کار همه او را بهعنوان یک استاد کار ماهر میشناختند.
بسیار به کارهای فرهنگی علاقه داشت، با مساجد مختلف همکاری میکرد، تا فرصتی به دست میآورد، به مسجد میرفت و در برنامههای فرهنگی به آنها کمک میکرد، آنقدر در مساجد رفت و آمد داشت که مدتی بهعنوان خادم مسجد جعفری و مسجد رسول اکرم(ص) اهواز انتخاب شد.
عاشق امام حسین(ع) بود، دوست داشت به زیارت کربلا برود ولی چون سربازی نرفته بود نمیتوانست از مرز خارج شود، به همین دلیل تصمیم گرفت که خود را به عنوان سرباز معرفی کند.
خود را خادم امام حسین(ع) و اهل بیتش میدانست، پرچم بزرگ با نام یا اباالفضل العباس(ع) درست کرده بود و هر سال دهه محرم آن را در مراسمات عزاداری میبرد.


دانشآموز شهید وحید الهی بیستوسوم مردادماه سال 1350 در بهبهان پا بهعرصه وجود گذاشت.
ایام کودکی با الطاف الهی تحت تربیت اسلامی پدر و مادر قرار گرفت و در دامان پر مهر والدین خود دوران طفولیت را با شادی کودکانه گذراند.
دوران دبستان را با عشق و علاقهای که به درس داشت با نمرات خوب به پایان رساند و در همین ایام با بچههای محل به مسجد میرفت و در کلاسهای قرآن و درس شرکت میکرد.
نماز خواندن را در کودکی به خوبی یاد گرفت و تا وقت شهادت تقید خاصی به انجام عبادات داشت. در دوران راهنمائی، نوجوانی پرشور بود و علاقه وافری به درس و فعالیتهای مذهبی نشان میداد.
نوجوانی مسئولیتپذیر، آرام، باوقار و متین بود، به دلیل حسن مسئولیتی که در وجودش نهفته بود و مهر و محبتی که به برادر بزرگتر خود که فلج بود داشت بیشتر کارهای او را خود به عهده میگرفت و صمیمیتی خاص بین آن دو برقرار بود.
رابطهاش با والدین بسیار صمیمی و مهربان بود و اعضای خانواده را دوست میداشت. خیلی شوخطبع بود و کودکان را دوست میداشت و با آنها بازی میکرد.
نسبت به همسایهها احترام خاصی قائل بود و کارهای آنها را در حد توان انجام میداد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در برنامههای فرهنگی و مذهبی مساجد و مدرسه حضوری فعال داشت. همچنین در مراسمات مسجد و در نمازجماعت شرکت میکرد.
سرانجام روز چهارم آبان سال 1362 در حالیکه با دیگر همکلاسیهایش به درس معلمشان گوش میدادند با اصابت موشک صدامیان به مدرسه راهنمائی شهید پیروز بهفیض شهادت نائل شد و پیکر پاکش در گلزار شهدای بهبهان آرام گرفت.














شهید محمدعلی دانش سال 1339 در شهر ویس چشم به دنیا گشود، در کودکی چابک و هوشیار بود بهطوری که همسایهها او را خیلی دوست داشتند و با او شوخی میکردند دوره ابتدایی را در ویس سپری کرد و بعد از آن به اهواز مهاجرت کرد که دوره متوسطه را در آنجا گذرداند.
بر عکس بچگیهایش بسیار سر بهزیر و مهربان بود به همین دلیل نیز همه دوستان و آشنایان او را دوست داشتند، در همه حال به بزرگترها احترام میگذاشت، بسیار مودب به دوستداشتنی بود به ورزش فوتبال علاقه زیادی داشت و در تیمهای محله هم شرکت میکرد.
مبارزات مردم ایران بر علیه رژیم پهلوی که آغاز شد همه چیز را کنار گذاشت و همراه با بچههای محل به مبارزه پرداخت تا اینکه تظاهرات و اعتصابات به اوج خود رسید و دبیرستانها و دبستانها تعطیل شدند، در یکی از روزها به دست مامورین شاه دستگیر شد و بعد از کتککاری شدید او را به کلانتری ۴ وقت بردند و بعد از یک روز به زندان کارون انتقال دادند که پس از چند روز آزاد شد.
در سال 1358 دیپلم گرفت و سال 1359 که جنگ تحمیلی شروع شد به خدمت سپاه درآمد، مدتی به محافظت از پخش شرکت ملی نفت ایران مشغول بود و بعد عازم جبهه شد.
اوایل فروردین سال 1360 به دیدار امام رفت و بعد از آن دوباره به جبهه رفت که در روز دوم فروردین سال 1360 در سنگرهای ذوالفقاری آبادان بههمراه پنج تن دیگر از همرزمانش به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در قطعه 3 گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.










