نگاهی کوتاه به زندگی شهید داوود جباری

شهید داوود جباری شانزدهم اردیبهشت سال 1348 در روستای ازان بخش میمه چشم به جهان گشود و در یک خانواده مذهبی همراه با یک خواهر و دو برادر دیگرش زندگی می‌کرد.

از دوران کودکی به دنبال تأمین مخارج زندگی بود و در کار قالیبافی کمک دست مادربزرگ بود. در بسیج روستا حضور فعالی داشت و همیشه برای جبهه کمک جمع‌آوری می‌کرد و به یاد رزمنده‌ها بود. هر وقت رزمنده‌ای به مرخصی می‌آمد به سراغش می‌رفت تا هم از اوضاع و احوال جبهه مطلع شود و هم خدا قوتی به رزمنده‌ها بگوید.

در بین مردم روستای ازان و در جمع خانواده به مهربانی و جوانمردی معروف بود و مردم روستا از او به مهربانی و گذشت یاد می‌کنند.

اطرافیان را به حفظ حجاب توصیه می‌کرد و بسیار باغیرت بوده و به امام خمینی(ره) ارادت خالصانه‌ای داشت. انسان شوخ‌طبعی بود و صداقت در رفتار و گفتار داشت.

سال 1365 با همسرش زندگی مشترک را آغاز کرد، حاصل این پیوند آسمانی یک دختر است که پنج روز بعد از شهادت پدر به دنیا آمد.

در جوانی به سربازی رفت، آخرین باری که به مرخصی آمد به همسرش گفت که این دیدار من و شما آخرین دیدارمان خواهد بود. از تو می‌خواهم از فرزندمان به‌خوبی مراقبت کنی. تنها یادگارم را با تربیت دینی و مکتبی ائمه اطهار پرورش بدهی.

سرانجام 24 فروردین سال 1367 در منطقه عملیاتی مریوان بر اثر برخورد ترکش و گلوله به سینه و پهلو در سن 20 سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در صحن امامزاده صالحه خاتون(س) در روستای ازان در کنار 3 شهید دیگر روستا آرام گرفت.

نگاهی کوتاه به زندگی شهید حسین بادیه‌نشین

شهید حسین بادیه‌نشین پنجم آبان سال 1339 چشم به جهان گشود و یکم فروردین سال 1361 همزمان با عید نوروز در عملیات فتح‌المبین به فیض شهادت نائل آمد.

خبر شهادتش را از طرف سپاه میمه به خانواده دادند ولی مادر شهید باورش نمی‌شد. تنها با دیدن پیکر پسرش بود که شهادتش را باور کرد.

شهید حسین بادیه‌نشین در سن 22 سالگی در تنگه الرقابیه به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از تشییع در صحن امامزاده صالحه خاتون(س) روستای ازان شهرستان شاهین‌شهر و میمه آرام گرفت.

برادر شهید می‌گوید: «بعد از پیروزی انقلاب روز‌ها در تهران کار می‌کرد و بعد از ظهر و شب‌ها در کمیته محله پاسداری می‌داد. مدت‌ها فعالیتش بر همین منوال بود، جنگ تحمیلی که شروع شد. خیلی مایل بود در جبهه‌ها حضور داشته باشد ولی با مخالفت مادر مواجه می‌شد. دوستان و آشنایان را تشویق به رفتن جبهه می‌کرد. تا اینکه در سن حدود 18 سالگی موعد خدمت مقدس سربازی‌اش رسید. این فرصت را غنیمت شمرد و برای گذراندن دوران آموزشی به پادگان کرمان اعزام شد، پس از سه ماه به تیپ 55 شیراز منتقل و بعد از حدود یک ماه به جبهه اعزام شد. وقتی به مرخصی می‌آمد، با مادرم از جنگ و جبهه و از دوستان و همرزمانش که به شهادت رسیده بودند می‌گفت. بار‌ها از همرزمانش و از شوق شهادتی که در وجودش بود برای مادر می‌گفت. برادرم با اینکه مدت زیادی در تهران زندگی کرده بود و برای مدت تقریباً طولانی آنجا به کار و زندگی مشغول بود، اما این موضوع تأثیری بر رفتار و کردارش نگذاشت و همچنان صفا و صمیمیت روستایی‌ها را داشت.»

شهید حسین بادیه نشین

شهید داوود جباری

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید داوود خدادوست

بسیجی شهید داوود خدادوست هفتم فروردین سال 1345 در خانواده‌ای مذهبی و کارگر در روستای ازان بخش میمه به دنیا آمد. سومین فرزند خانواده هشت نفره خود بود.

مرداد سال 1364 از سوی لشکر 77 خراسان به جبهه اعزام شد و سوم خردادماه سال 1365 با اصابت ترکش به سرش در سن 20 سالگی در موسیان به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش پس از تشییع در صحن امامزاده صالحه خاتون(س) روستای ازان شهرستان شاهین‌شهر و میمه آرام گرفت.

برادر شهید داوود خدادوست می‌گوید: «برادرم دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت. مشکلات اقتصادی خانواده و بیماری سختی که در زمان کودکی به آن دچار شد، زندگی‌اش را تا مدت‌ها تحت تأثیر قرار داد. بیماری‌اش آنقدر سخت بود که دیگر امیدی به زندگی برادرم نداشتیم، اما توسل به ائمه و معصومین(ع) او را به زندگی بازگرداند. پدرمان آن زمان نانوایی داشت و از این راه خرج و مخارج خانواده را تأمین می‌کرد. کودک بود که پدر و مادرم به دلیل مشکلات اقتصادی مجبور شدند هم کشاورزی کنند و هم در منزل نان بپزند. با توجه به این مشغله‌های روزمره و بیماری داوود، نگهداری‌اش کار راحتی نبود. پدرم مجبور بود داوود را روی دوشش بگذارد و در هوای گرم نانوایی او را نگهداری کند. شرایط سختی بود، اما پدرم تأکید زیادی بر رزق حلال داشت. داوود دوره ابتدایی و راهنمایی را در روستای ازان سپری کرد. با توجه به وضعیت معیشت خانواده مجبور شد در کلاس سوم راهنمایی تحصیل را رها کند و در یک مکانیکی مشغول شود. می‌گفت: من نمی‌توانم شاهد سختی پدر و مادرم باشم. داوود فوق‌العاده مسئولیت‌پذیر بود.»

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید داوود کسایی

بسیجی شهید داوود کسایی در روز بیستم شهریورماه سال 1346 در خانواده‌ای ساده و زحمتکش چشم به جهان گشود. کودکی مهربان و خوش‌اخلاق بود. دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس روستای ازان و وزوان بخش میمه سپری کرد و در همان دوران تحصیل در کار‌های کشاورزی و ساختمانی به پدرش کمک می‌کرد.

به نماز خواندن و عمل به قوانین اسلام اهمیت بسیاری می‌داد. به پدر و مادرش احترام زیادی می‌گذاشت و بسیار غمخوار مادر بود.

شهید کسایی دارای چهار خواهر و یک برادر کوچک‌تر از خودش بود. با خواهر و برادرش بسیار مهربان و صمیمی رفتار می‌کرد. در راهپیمایی‌ها و هیئت‌ها شرکت می‌کرد، با آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران خیلی به رفتن به جبهه علاقه داشت از این رو به صورت داوطلبانه در کسوت یک پاسدار برای دفاع از میهن و شوق شهادت به جبهه رفت.

داوود در یک مقطع 10 ماهه در جبهه‌های حق علیه باطل حضور پیدا کرد، خانواده با رفتن او به جبهه مخالفتی نداشتند ولی مادر از دوری فرزندش بی‌قراری می‌کرد.

سرانجام در روز چهارم تیرماه سال 1365 به مقام شهادت رسید و خبر شهادتش از طریق سپاه و بزرگان روستا به خانواده‌اش اطلاع داده شد.

پس از شهادت پیکر پاک و مطهر شهید داوود کسایی از جبهه به زادگاهش انتقال یافت و با حضور اقشار مختلف مردم به صورت باشکوهی تشییع شد.

شهید داوود کسایی در سن 19 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش پس از تشییع در صحن امامزاده صالحه خاتون(س) در روستای ازان شهرستان شاهین‌شهر و میمه آرام گرفت.

کودک خردسال شهید محمدطاها اقدامی

https://s6.uupload.ir/files/150563_668-4090-1024-768-90-wm-right_bottom-90-watermark3png_kyds.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی کودک خردسال شهید محمدطاها اقدامی

https://s6.uupload.ir/files/shahid_1fi9.jpg

کودک خردسال شهید محمدطاها اقدامی چهارم آبان سال 1392 به‌عنوان دومین فرزند در اصفهان دیده به جهان گشود. پدرش در ارتش مشغول به خدمت بود که به دلیل ماموریت کاری به اهواز مهاجرت کردند.

وی در صبح روز شنبه 31 شهریور سال 1397 به منظور تماشای رژه نیروهای مسلح در هفته دفاع مقدس با خانواده در بلوار قدس اهواز حضور یافت که هدف تیر کین تروریست‌ها قرار گرفت و به همراه 22 نفر دیگر به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید محمدطاها اقدامی و دیگر شهدا با حضور کم‌نظیر مردم استان خوزستان و دیگر نقاط کشور در صبح روز دوشنبه دوم مهرماه از حسینیه ثارالله اهواز تا چهارراه سلمان فارسی تشییع شد و پس از آن رهسپار دیار خود شد.

پس از انتقال به اصفهان پیکر پاک شهید محمدطاها اقدامی به‌همراه شهید مدافع حرم محمدتقی کریمی از مدافعان حرم لشکر فاطمیون با حضور اقشار مختلف مردم در این شهر تشییع شد و سپس در گلزار شهدای صحن امامزاده سید صالحه خاتون(س) روستای ازان بخش میمه آرام گرفت.

پدر شهید محمدطاها اقدامی می‌گوید: «بیشتر اوقات بعد از برگشت از محل کار، محمدطاها کنار درب خانه منتظر و به پیشواز من آمد، اگر دیر هم می‌آمدم صندلی می‌گذاشت و روی آن می‌نشست، منتظر می‌ماند تا برگردم. در روزهای گرم و سوزان تابستان اهواز نگرانی من محمدطاها بود که در گرما و بیرون از خانه منتظرم ایستاده است، هر چه هم تأکید و سفارش می‌کردم که بابا، من زمان برگشت از محل کار زنگ می‌زنم تا بیایی دم در، فایده‌ای نداشت، رأس ساعت همیشگی بی‌توجه به تاخیر بابا در حیاط منتظر آمدنم بود.»

شهید محمدطاها اقدامی

https://s6.uupload.ir/files/%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B9%DB%B0%DB%B8%DB%B2%DB%B9_%DB%B0%DB%B8%DB%B3%DB%B7%DB%B5%DB%B3_se0q.jpg