نگاهی کوتاه به زندگی معلم شهید شکرالله طیبی

معلم شهید شکرالله طیبی در تاریخ چهارم مردادماه سال 1340 در یکی از روستاهای شهرستان بهبهان دیده به جهان گشود و در دوران اوج انقلاب اسلامی که نوجوان بود تنفر خود از طاغوتیان زمان را اعلام کرد.

علاقه زیادی به امام داشت و فرمان‌های ایشان را اجرا می‌کرد، همچنین بر پیروی از دستورات بنیانگذار انقلاب اسلامی تاکید داشت.

در برنامه‌های اجتماعی و مذهبی حضوری فعال داشت پس از گرفتن دیپلم در دانشگاه تربیت معلم شهید بهشتی بهبهان مشغول تحصیل شد ولی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در تاریخ هشتم اسفند ماه سال 1362 در عملیات خیبر شهد شیرین شهادت را نوشید و به آسمان پر کشید.

بسیجی شهید شکرالله طیبی در سن 22 سالگی در منطقه عملیاتی تنگه چزابه به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای روستای کردستان سفلی آرام گرفت.

شهید شکرالله طیبی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «به برادران عزیز و همکار و معلمان آینده جامعه اسلامی وصیت می‌کنم که قبل از تخصص، متعهد باشید و برای تربیت کودکان و نوجوانان آینده خالصانه در امر تعلیم و تربیت کوشا باشید و پایه مطالعات خود را کتب اخلاقی قرار دهید، زیرا همانگونه که امام فرمود «اگر تهذیب نباشد علم توحید هم به درد نمی‌خورد.»

گوش به فرمان امام امت بوده و سعی کنید او را بهتر بشناسید. تلاش کنید بیشتر به یاد خدا باشید و هر کاری را برای رضای خدا انجام دهید. مطالعات خود را زیاد و بیشتر کنید و ساعاتی نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه و قرآن را تلاوت نمایید.»

نگاهی کوتاه به زندگی دانشجوی شهید عبدالامیر شاکور

دانشجوی شهید عبدالامیر شاکور ششم مهرماه سال 1345 در اهواز چشم به جهان گشود و در دوران دفاع مقدس به جبهه اعزام شد.

پس از حضور در جبهه در روز هجدهم تیر سال 1367 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در قطعه 2 گلزار شهدای اهواز، ردیف 27، مزار 29 آرام گرفت.

شهید عبدالامیر شاکور دانشجوی رشته دامپزشکی دانشگاه ارومیه بود که در سن 22 سالگی در منطقه عملیاتی دارخوین شهد شیرین شهادت را نوشید و آسمانی شد.

شهید عبدالامیر شاکور در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «درود و سلام ما نثار خانواده شهداء این صابران راه خدا که هر چه از جان و مال و فرزند داشتند در کف گرفتند و به خدای خویش هدیه کردند.

خداوندا حال که دوباره به این حقیر توفیق حضور در دفاع از اسلام را عطا نمودی از تو بسیار سپاسگزارم.

خداوندا خودت شاهد بودی که از این حضور چه و شادی در دل من موج می‌زد و من از ابراز آن در نزد خانواده و نزدیکان بنابر مسائلی که خود می‌دانی خودداری می‌نمودم.

خدایا این توفیق را نیز به حقیر درگاهت، این رو سیاه گناه کار که چشم امید به رحمت و بخششت دوخته عطا کن تا جان ناقابل را در راه اهداف عالیه اسلام تقدیم کنم و قطره‌ای باشم از دریا بیکران انسان‌هایی که سرهای خود را به تو عاریه دادند و در راهت جان باختند.

این اسلام محمدی دینی نیست که محصور در مرزها باشد ای برادران و خواهران دینی من سعی کنید تا این امانت الهی را که اکنون در دست شماست خوب حفظ کنید و در نشر و گسترش آن تا سرحد جان کوشا باشید.»

نگاهی کوتاه به زندگی شهید حمید(حسین) عرب‌نژاد

https://s6.uupload.ir/files/1392023110520025555685_oaur.jpg

شهید حمید(حسین) عرب‌نژاد سال 1342 در شهر خانوک استان کرمان چشم به جهان گشود، در میان آشنایان به حسینِ اکبر مشهور بود پس از تحصیلات راهنمایی جهت ادامه تحصیل راهی کرمان شد. با شروع جنگ مدرسه را رها کرد و به جبهه‌ها رفت.

سوم خرداد سال 1361 در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید و جاویدالاثر شد که 25 سال بعد پیکر پاکش تفحص و به‌عنوان شهید گمنام در مسجد فائق محله پامنار تهران آرام گرفت، چندی بعد بر اساس خواب یکی از مومنان پیکرش شناسایی شد.

شهید حمید عرب‌نژاد در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «ملت مسلمان کرمان! من به‌عنوان یک برادر کوچکتر از شما می‌خواهم همان‌طور که تاکنون در صحنه نبرد بوده‌اید و از رفتن فرزندانتان به جبهه خودداری نمی‌کردید باز هم اگر جنگ ادامه داشته باشد، فرزندان خود را به جبهه‌ها بفرستید و نگذارید اسلام در خطر بماند و خدای ناکرده بعد از سه سال جنگ، ملت ایران ناامید شوند و اسلام آن‌طور که باید و شاید در دنیا پیاده نشود.

و ای مادران شهدا! نگوئید که من یک فرزند داده‌ام و از رفتن دیگر فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید بلکه تا آنجا که امکان دارد فرزندانتان را به جبهه بفرستید و اگر فرزند ندارید کمک‌های مالی خود را به جبهه‌ها ارسال کنید.

پیام دیگری به برادران دانش‌آموزم دارم این است که اگر برایشان امکان دارد به جبهه‌ها بروند و اگر امکان ندارد در سنگر مدرسه با کمال میل درس بخوانند که مدرسه خود، جبهه مبارزه با بی‌سوادی است.

ای دانش آموزان! در مدرسه خوش‌رفتار باشید و امر به معروف و نهی از منکر کنید و نگذارید که دشمنان قرآن و اسلام در مدارس نفوذ کنند.»

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهيد علی‌ بخش‌ پايرون

https://s6.uupload.ir/files/%D8%B4%D9%87%D9%8A%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D8%AE%D8%B4%E2%80%8C_%D9%BE%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D9%88%D9%86%E2%80%8C_jk5g.jpg

بسیجی شهيد علی‌بخش‌ پايرون هجدهم ارديبهشت سال 1317 در شهرستان ملاير چشم به جهان گشود، در کودکی راهی مدرسه شد و تا دوم ابتدايی درس خواند. شغلش تعميركار خودرو بود. سال 1341 ازدواج كرد که 2 پسر و سه دختر از او به یادگار مانده است.

از سوی بسيج رهسپار جبهه شد و دوم فروردين سال 1361 در جبهه شوش به شهادت رسيد که پیکر پاکش در بهشت زهرای انديمشک آرام گرفته است.

شهيد علی‌بخش‌ پايرون در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «درود بر امام‌ امت‌، رهبر كبير امام‌ خميني‌ و سلام‌ بر شهيدان‌ طول‌ تاريخ‌، اينک لحظه‌ای‌ است‌ برای‌ من‌ كه‌ در اين‌ ساعت‌ چند سخنی‌ را با شما ملت‌ مسلمان‌ می‌گويم‌، عازم‌ جبهه‌ هستم‌ تا بر عليه‌ كافران‌ بعثی‌ كه‌ به‌ آب‌ و خاک وطن‌ اسلامی‌ ما تجاوز كرده‌ و مردم‌ شهرهای‌ ما را با هواپيماهای‌ روسی‌ و توپ‌ها به گلوله‌ می‌بندند و به‌ كودكان‌ شش‌ ماهه‌ نيز رحم‌ نمی‌كنند، نشان‌ بدهم‌ كه‌ هميشه تجاوزگر رفتني‌ است‌ و حق‌ پا بر جاست‌.

فرمان‌ امام‌ را لبيک‌ گفته‌ و به‌ جبهه‌ می‌روم تا راه‌ شهيدان‌ را ادامه‌ دهم‌ و به‌ اين‌ منافقان‌ از خدا بی‌خبر نشان‌ دهم‌ كه‌ اسلام‌ نابود شدنی‌ نيست‌ و با هر جوانی‌ كه‌ به‌ خاک‌ می‌افتد چند تن‌ ديگر بلند می‌شوند و راه‌ آنها را ادامه‌ می‌دهند.

اما از ملت‌ ايران‌ خواهانم‌ كه‌ راه‌ شهيدان‌ انقلاب‌ اسلامي‌ را پاس‌ نهند. من‌ افتخار می‌كنم‌ كه‌ به‌ اين‌ راه‌ می‌روم‌ اميدوارم‌ كه‌ بعد از من‌ راه‌ من‌ را ادامه‌ داده‌ و نگذاريد كه‌ اين‌ منافقان‌ شما را منحرف‌ كرده‌ با آنها مبارزه‌ كرده‌ و هيچ‌وقت‌ از راه‌ اسلام‌ باز نايستيد.»

نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید سید رحیم پژوهیده

https://uupload.ir/files/6452_s08587_64.jpg

بسیجی شهید سید رحیم پژوهیده دوم فروردین سال ۱۳۳۶ در دزفول چشم به جهان گشود، ۹ برادر و ۶ خواهر بودند که بزرگترین فرزند خانواده بود.

اهل صله‌رحم بود و همیشه به خانواده‌ها و بستگان سرکشی می‌کرد. موازین اخلاقی را رعایت می‌کرد، هیچ‌گاه کسی را از خودش نمی‌رنجاند. به فامیل کمک می‌کرد و دستگیر نیازمندان بود. آنقدر خنده‌رو، صبور و خوش اخلاق بود که در میان فامیل و بستگان زبانزد بود.

سال 1359 ازدواج کرد و یک پسر به نام سید کیومرث از او به یادگار مانده است.

در دوران دفاع مقدس جبهه حضور یافت و دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر شهد شیرین شهادت را نوشید.

شهید پژوهیده در ۲۵ سالگی در خرمشهر به شهادت رسید که پیکر پاکش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول آرام گرفت.

شهید سید رحیم پژوهیده در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «پدر و مادر و برادران من تا حالا كه به جبهه نرفتم كور بودم ولی حالا كه در جبهه هستم نمی‌دانيد كه چه شوقی در ما نيست و پدر اين را بدان كه اگر در اين حمله شهيد نشدم در حمله‌های ديگر و در جبهه‌های ديگر می‌روم تا آخر شهيد شوم و دين خود را نسبت به خدا و امام انجام دهم.

پدر و مادر برای من گريه نكنيد چون من يک هديه هستم كه شما بايد به خدا تقديم كنيد، ناراحت نباشيد چيزی از دست شما نرفته اگر واقعاً من را می‌خواهيد و می‌خواهيد كه هميشه به ياد من باشيد راه من را ادامه دهيد، پدر اين راهی هست كه همه ما بايد طی كنيم چه بهتر است كه در راه خدا باشد.»

سرباز شهيد سيد محمدحسين حسينی‌اژدری

https://s6.uupload.ir/files/resized_389176_274_whv6.jpg

سرباز شهيد سيد محمدحسين حسينی‌اژدری پنجم فروردین سال 1343 در يکي از روستاهاي کازرون در یک خانواده ضعيف چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را از هفت سالگی آغاز کرد و تا چهارم ابتدایی ادامه داد. به‌خاطر اينکه پدرش کشاوزی ضعيف بود ترک تحصيل کرد و به همکاری با پدر پرداخت.

در زمان پيروزي انقلاب به سپاه رفت تا نام‌نویسی کند ولی به علت سن کمش پذيرفته نشد تا اينکه به سن 18 سالگی رسيد و چند ماهي همراه با جهادسازندگی کازرون به آبادان اعزام شد و بعد از پايان ماموريت به کازرون برگشت.

چون علاقه به خدمت در سپاه پاسداران داشت سرباز سپاه شد و یکم مهر سال 1362 از طرف سپاه کازرون به جبهه رفت که در حين خدمت مجروح شد ولی پس از بهبودی به جبهه رفت تا اینکه در روز 21 خرداد سال 1364 به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

این جوان دلیر در حالی‌که 13 ماه از خدمت سربازی خود را گذرانده بود در سن 19 سالگی در جاده خرمشهر به اهواز شهید شد و پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای بوشیگان دیلمی آرام گرفت.

شهيد سيد محمدحسين حسينی‌اژدری در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «در زندگی هميشه به فکر و به‌ياد خدا باشيد و راهتان همانند راه اولياء پاک رسول خدا باشد، ای بازماندگان محترم سعی کنيد بعد از مرگم مرا فراموش نکنيد روزهاي پنجشنبه و جمعه روی قبرم فاتحه‌ای بخوانيد تا شايد باعث تسکين قلب و شادی روحم در آخرت شود، ای بازماندگان عزيزم، مرگ مرا فراموش نکنيد و بعد از به‌جا آوردن نمازهايتان از خدا بخواهيد که گناهان مرا ببخشايد.»

وصیت نامه سردار شهید سعید درفشان

https://s4.uupload.ir/files/1053500x707_1411842376823182_sakq.jpg

بسم الله الرحمن الرحيم

بنام خدا، بنام مولا، بنام معبود، بنام او كه خرد را آفريد و بنام او كه عشق را آفريد و بنام او كه انسان را آفريد تا بنده و مطيع او باشد و بنام او كه انسان هاى خاص را مطيع، و ولى خود قرار داد و بنام او كه يادش و ذكرش قلوب را منقلب كند و بنام او كه آتش عشقش تمامى دنيا و مظاهرش را بسوزاند و بنام او كه مونس دل مومنان و پناه بى پناهان، آرام بخش دل راز داران، آمال و هدف عارفين و معشوق و مقصود شهيدان است.

سلام و درود بر پيامبر عظيم الشان امين خدا حضرت محمد مصطفى(ص) سلام بر او كه پيام خدا را براى نجات محرومان و عرق شدگان در فساد دنيوى به ما رساند و آيين و رسم  بندگى الله را به ما فهماند.

سلام بر ائمه معصومين صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين كه روش زيستن براى خدا و طريق سير الى الله را به آموختند و بنام و بياد او كه منجى انسانها و مرهم دلسوختگان اميد مستضعفان مهدى (عج) و درود بر امام مستضعفان و او كه به كالبد فسرده ما با دم مسيحائيش روح و زندگى بخشيد و حياتى دوباره بخشيد.

سلام بر پدر و مادر كه رحمت و مغفرت خدا بر آنان باد سلام بر تمامى مادران شهداء سلام بر مادر محمدرضا كه مادرم بود و سلام بر مادر منصور كه اسطوره مقاومت است و سلام بر مادر پيرزاده و سلام بر مادر فرج و سلام بر تمامى برادران و خواهرانم و سلام بر تمامى برادران مسجد جزايرى آنان كه با عملشان عشق و اسلام را به من آموختند و سلام به برادر عزيز و معلمم عمو حميد، او كه وسيله خيرى در راه من بود و خداوند سبحان به لطف و كرم بى نهايتش او را وسيله هدايت من قرار داد و سلام بر تمامى برادران كانون آنان كه اخلاص، تواضع و تقوا را به من آموختند و سلام بر برادران مدرسه امام آنان كه علو عمل را توأما آموختند. (يك سرى نذرهايى دارم كه انجام نداده‌ام)

  1. 34  نماز دو ركعتى جهت طلب فرج امام زمان(عج)
  2. 16 بار خواندن زيارت عاشورا
  3. 10  نماز دو ركعتى جهت توسل به امام رضا(ع)
  4. 20 روز روزه كه امسال نگرفته ام
  5. 5 سال روزه و 2 سال نماز
  6. تمامى وسايل كه در خانه (از نظر نظامى دارم) و مربوط به سپاه مى باشد تحويل سپاه بدهيد.

در آخر وصيت من همان وصيت برادر عزيزم محمدرضا است. از پدر و مادرم و خواهرانم و تمامى دوستان و آشنايان مى‌خواهم كه اگر غيبتى كردم و يا تهمتى زده‌ام ببخشيد كه سخت به بخشش آنها محتاجم.

 

  سعید درفشان

وصیت نامه شهید مدافع حرم ارتش محمد مرادی

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

راه ما راه حسین است.

خدا را شاکرم که به این بنده رحم نمود و مورد لطف و عنایت خود قرار داد و این موقعیت را فراهم نمود تا من به وظیفه خود عمل کنم. حالا که ائمه اطهار و حضرت زینب (س) مرا برای دفاع از حریم اهل بیت پذیرفته‌اند و من به چنین افتخاری نائل شده‌ام با تمام وجود و مشتاقانه آماده‌ام تا جان ناقابل خود را فدای آنها نمایم، خدارا شکر می‌کنم که عشق علی (ع) و ائمه اطهار را در وجود من قرار دارد و چنین نعمت بزرگی را به من عطا نمود. دوستان و همکاران و هم وطنان ما باید شاکر چنین نعمتی باشیم که ما را در چنین کشوری قرار داد که از هر نظر ممتاز می‌باشد.

اگر می‌خواهیم این امنیت و ثبات بر قرار باشد باید گوش به فرمان ولی فقیه خود امام خامنه‌ای (مدظله) باشیم و با تمام وجود از او حمایت کنیم و با تمام توان در مقابل استکبار جهانی مخصوصا آمریکا و اسراییل بایستیم، زیر بار ظلم و ستم آنها نرویم، ما شیعه هستیم غیرت داریم، نباید اجازه دهیم هرگز کشورمان بازیچه دست آنها قرار بگیرد؛ مکتب ما مکتب حسین (ع) است. ما فرزندان عاشوراییم و فریاد آزادی خواهی را سر می‌دهیم هرجا مظلومی به کمک ما احتیاج داشت به کمک او می‌شتابیم از مردن باک نداریم، اجازه نمی‌دهیم تکفیری‌های پلید به نیت شیطانی خود دست پیدا کنند، همان طوری که مولای ما علی (ع) آنها را در خوارج ریشه کن کرد، با امید به خدا و صاحب و آقایمان امام زمان (عج) نسل‌شان را از روی زمین ریشه کن خواهیم کرد.

 

و آخرین دعایم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

بنده خدا - محمد مرادی

وصیت نامه شهید صفر بساک

سلام بر مادرم که هم مادرم بودی و هم پدرم، که با وجودت هیچ وقت احساس بی پدری نکردم. سلام بر تمام اعضای خانواده ام و سلام به رهبر کبیر انقلاب.

تشکر می کنم از تلاش های مادرم که زحمات فراوانی برای من و خواهرانم کشیده است و متشکرم از او که به گونه ای من را تربیت کرد که همیشه در جبهه حق باشم و با باطل مبارزه کنم و با نثار قطره خونم اسلام عزیز را یاری کنم.

مادر جان! من آرزوی شهادت را دارم؛ چه خوب است که در راه اسلام شهید بشوم، چون ما حالا داریم با کفار مبارزه می‌کنیم.

من چیزی برای وصیت ندارم؛ فقط این که آرزو دارم هیچگونه ناراحتی نداشته و خاطره بدی از من نداشته باشید.

من دوست دارم تا خون در رگ دارم، برای اسلام و میهن خویش فداکاری کنم و جانم را فدای رهبر و میهنم کنم.

بخشی از وصیت نامه شهید سید عبدالله مروج

https://uupload.ir/files/aue4_index.jpg

خدایا تو خود نور حق را بر دل مرده ما تاباندی و ما را عاشق جهاد کردی و ما هم در مقابل عرضه می داریم:

خدایا اگر پیروزی اسلام بر کفر هیچ راهی جز مرگ ما به دست نمی آید، پس ما را زودتر بمیران، این هم پیروزی اسلام بر کفر است و هم لقاء الله برای ما خواهد بود....

این طلب شهادت از خداست و گرنه نصرت خدا و ایثار جان فقط به عنوان شکر نعمت خدا است وگرنه نصرت خدا و پیروزی خیلی بالاتر از جان ما ارزش دارد.

بعد از همه اینها شهادت مرگ نیست که حیوه است. برداشت ما از شهادت و جان دادن همانند انسانی است بیهوش، که کم کم به هوش می آید و این یقین ماست لذا از شهادت باکی نداریم.

وصیت نامه شهید سید محمد جهان آرا

https://uupload.ir/files/ec5v_jahan_ara.jpg

از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.

من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم.

 خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...

و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟

ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.

ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود.

ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.

بخشی از وصیت نامه شهید سید عبدالله مروج

https://uupload.ir/files/6obj__65_.jpg

خدایا!

اگر پیروزی اسلام بر کفر با هیچ راهی جز با مرگ ما به دست نمی آید پس ما را زودتر بمیران.

شهادت مرگ نیست بلکه حیات است برداشت ما از شهادت و جان دادن همانند انسانی است بیهوش که کم کم به هوش می آید و این یقین ما است لذا از شهادت باکی نداریم.

ما با خدای خود عهد بسته ایم که تابع وظیفه باشیم.

خدای کعبه!

تو را به سید مظلوم قسم توفیق ادامه دادن و برداشت اسلحه شهدا را به همه ما عطا فرما.

وصیت نامه شهید فتاح قریشوندی

https://uupload.ir/files/8sr0_shaheedfattahe.jpg

اى جوانان بدانید که اسلام همیشه با خون بهترین عزیزانش رشد کرده است.

با نام خدا و با یاد اولیاء و انبیایش و با سلام بر رهبرکبیر انقلاب ناجى امت اسلامى و با سلام  بر حافظان انقلاب رزمندگان دلیر اسلام و سلام بر ارواح طیبه شهداء و شهیدان زنده (معلولین انقلاب)

سخنم را در چه مورد شروع کنم! درباره منافقین کوردل، درباره  ظالمان و زورگویان یا اینکه درباره  مخلصین خداوند که با قلبى پاک و دلى سرشار از عشق و محبت به خداوند راهى جبهه‌ هاى نبرد می شوند ولى مختصرى در مورد منافقین: اى کوردلان بدانید که خداوند با مسلمانان است و هیچ قدرتى از او برتر، توان مقابله با او را ندارد، چون که قرآن گفته: «یدالله فوق ایدیهم: بالاترین دست، دست خداوند است» و همچنان بر اعمال تک تک انسان ها آگاه است که در این مورد آیاتى از قرآن کریم ذکر شده است و بدانید اى کوردلان کارى از پیش نمی برید، و تا دیر نشده بیایید به اسلام و مهدى(عج) روى آورید و توبه کنید که خداوند توبه پذیر است و تمام قدرتمندان جهان و زورگویان زمان بدانند که رزمندگان اسلام تا آخرین قطره خون خود با شما مبارزه کرده و پیام خویش را به تمام ملل تحت ستم و مستضعف جهان می رسانند و اعلام می کنند که مسلمین جهان بدانند و آگاه باشند که انقلاب اسلامى ایران متکى بر قدرت خداوند متعال بوده و با وجود خویش تا پیاده کردن آن نظام در سراسر دنیا از پاى نخواهند نشست، چرا که جوانان مسلمان ما هدف خویش را آگاهانه انتخاب کرده و ادامه رو آن تا ظهور مهدى(عج) می باشند.

و اما سخنى با همسرم:  امیدوارم از اینکه نتوانستم در این مدت همسر خوبى براى تو باشم، مرا ببخشید. اگر سخنى یا سختى که از من دیده و یا شنیده که مایه رنجش شما شده باشد، مرا ببخشید و امیدوارم که خود را همانند سایر زنان ایرانى و قهرمان و همانند همسر حنظله زمان پیامبر(ص) و حنظله‌هاى زمان ما مهیا ساخته باشید و در دورى من خود را همانند سایر همسران شهیدان بدانى و بدان که جهاد تو تربیت فرزندمان مقداد عزیز است که باید همانند حسین تربیت شده و او را آماده براى دفاع از حریم اسلام و قوانین قرآن بکنید و باید او را حسینى تربیت کنید هر چه را انجام می دهى و عمل می کنى باید منتظر نتیجه و عکس العمل آن باشى و براى آن پاسخ مناسبى پیدا نمایید و بدان که حساب و کتاب قیامت پل صراط، میزان بهشت و دوزخ جایگاه خطرناک و سختى است، مگر براى متقین.

السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا بن الرسول الله

امام را دعا کنید حتى یک لحظه از عمرتان امام را فراموش نکنید.

چراغى را که ایزد بر فروزد، امام خمینى است.

وصیت نامه سرباز شهید ربوشه کشوری

http://uupload.ir/files/1tho_%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B4%D9%87.jpg

پدر و مادر عزیزم امیدوارم مرا بخشیده باشید زیرا نتوانستم فرزند شایسته ای برای شما باشم.

مادر عزیزم به خدا قسمت می دهم که شیرت را حلالم کنی. از شما خانواده عزیزم می خواهم که بعد از مرگم گریه نکنید و افتخار کنید زیرا که شما فرزندتان را به خدا هدیه کردید.

از تمام دوستان و آشنایان می خواهم که اگر بدی از من دیده اند مرا حلال کنند و برایم دعا کنند تا که خداوند متعال گناهان مرا بیامرزد.

((خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار))

دعا گوی شما کشوری ربوشه 28/11/1362

 

وصیت نامه شهید سید علی حسینی

سم رب الشهدا

در این روزهای آخر عمرم كه امیدوارم با شهادت به پایان برسد چند خطی از خویش به جا می گذارم تا شاید در آینده مفید كسی واقع شود.

مدتی است عراق به ایران حمله كرده است و برادران مرا یكی بعد از دیگری به خون می غلطاند. من نیز می روم تا به جد بزرگوارم بگویم كه راهی را كه شما اهل بیت رفتید الگوی ما در تمام دوران هاست. راه جدم علی، راه حسین مظلوم و مابقی اهل بیت.

اما دوست دارم آن هنگام كه در خون خویش دست و پا می زنم ذكر لبم یا حسین باشد و سرم بر دامان مادرم فاطمه باشد.

راهی را كه من و دوستانم می رویم راه حسین بن علی (علیه السلام) است راه خمینی كبیر است. اگر خواهان شفاعت علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) هستید به ولی امر و نایب امام زمان متوسل شوید زیرا حیات و ممات ما اعتقاد به ولایت است.

آن موقع كه درك كردم ولی فقیه كیست و ولایت چیست فهمیدم كه نداشتن ایمان به ولی فقیه سقوط در قعر جهنم است.

خدایا مرا ببخش و بیامرز و مرا با شهادت به دیدار خویش بپذیر

آمین یارب العالمین

سید علی حسینی

8/7/59

وصیت نامه شهید سرباز شهید علی محمد قنبری

http://uupload.ir/files/f1nr_525.jpg

پويندگان راه حسين عليه السلام بايد تا آخرين قطره خون خودشان و تا آخرين نفس اين راه را بپيمايند و اين منافقان كور دل بايد بدانند ما از كشته شدن هيچ هراسى نداريم چنانچه امام عزيزمان فرمودند شما اگر بكشيد جايتان در بهشت است و اگر كشته هم شويد جايتان در بهشت است پس چرا اين از خدا بى خبران در خواب غفلت فرو رفتند و به اين دنياى زود گذر دل بستند.

آخر اين دنيا به يك مسافرخانه اى مى ماند هر كس بيايد بايد برود فقط اصل مطلب آن است كه بايد برداشتى از اين دنيا كسب كرد پس چه بهتر كه من برداشتم را از اين راه پر سعادت كسب كنم. بلى اگر مورد رضاى خدا باشد من خودم را يكى از سربازان امام حسين قرار دادم .