پلاک عاشقی
نوشته هایی برای پاسداشت لاله های سرخ وطن
وصیت نامه بسیجی شهید حمید قشونی
بسم الله الرحمن الرحیم
المومنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم ایانه رادنهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون مومنین کسانی هستند که چون از خدا یاد شود دل های آنان بلرزد و آن گاه آیات الهی بر آنان خوانده شود بر ایمانشان آید و بر پروردگار خویش توکل می کنند.
سلام و درود فراوان به آمام زمان و نایب برحق ایشان امام خمینی ارواحنا له الفدا و سلام و درود به مادر عزیزم که زحمت های زیادی برای برزگ کردن و تربیت من کشیده است.
مادر جان امیدوارم که بعد از شهادت من افسوس نخوری و به حرف دیگران گوش ندهی که چرا گذاشته ای به جبهه بروم چون مرگ به منزله شتری است که در خانه هر کس می نشیند و هیچ فراری هم نیست که بتوان از مرگ گریخت.
مادر بزرگوارم سلام مرا به خواهر عزیزم و برادرانم برسان و هر چه که من پس انداز دارم بین فقرا تقسیم کنید و برای من نماز و روزه بگیرید، در راه من برایم صدقه بدهید.
ای دوستان من شما جبهه را فراموش نکنید و من دوست دارم که شما اسلحه من را از زمین بردارید و با دشمنان اسلام و دین و قرآن بجنگید و به امت مسلمان ویس بگویید که پشت جبهه ها را گرم نگهدارید، تا صدام و صدامیان بدانند که با چه کسی رو به رو هستند.
به برادر فرشید نیسی بگویید که من خیلی دوست داشتم با او درس بخوانم تا در آینده برای جامعه خویش مفید باشم ولی چون جبهه ها احتیاج به نیرو دارد تا کار صدام را یکسره کنند من به جبهه رفتم تا پاسخگوی ندای امام خمینی باشم.
لطفا جنازه مرا به خانه ببرید و بعد به بسیج و بعد مرا در بهشت شهدای ویس دفن کنید.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار
19/11/1364
نگاهی کوتاه به زندگی بسیجی شهید حمید قشونی
بسیجی شهید حمید قشونی چهارم فروردین سال 1349 در شهر ویس دیده به جهان گشود، از همان کودکی فردی پرجنب و جوش و فعال بود، در تابستانهای گرم خوزستان در کنار پدر در مزارع کشاورزی کار میکرد، پدرش را در سن 12 سالگی از دست داد و در آغوش پر مهر و محبت مادر پرورش یافت، تحصیلات خود را نیز تا سوم راهنمایی ادامه داد.
برخورداری از اخلاق پسندیده و توجه خاص به نماز و دیگر امور دینی از همان کودکی او را از دیگر افراد خانواده و دوستان متمایز کرده بود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل بسیج مستضعفین در ویس، به همراه دیگر دوستان به عضویت آن درآمد و بخش مهمی از زندگیش در بسیج و ماموریتهای مختلف آن سپری شد.
در دوران دفاع مقدس از سوی گردان کربلا لشکر هفت ولیعصر(عج) خوزستان به جبهه رفت و در عملیات والفجر هشت شرکت کرد که در روز بیست و یکم بهمن سال 1364 در فاو عراق به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای شهر ویس آرام گرفت.
شهید حمید قشونی در وصیتنامهاش نوشت: «سلام و درود فراوان به امام زمان و نایب بر حق ایشان امام خمینی ارواحنا لهالفدا و سلام و درود به مادر عزیزم که زحمتهای زیادی برای برزگ کردن و تربیت من کشیده است، مادر جان امیدوارم که بعد از شهادت من افسوس نخوری و به حرف دیگران گوش ندهی که چرا گذاشتهای به جبهه بروم چون مرگ به منزله شتری است که در خانه هر کس مینشیند و هیچ فراری هم نیست که بتوان از مرگ گریخت.»