https://s4.uupload.ir/files/156571420_euor.jpg

بسیجی شهید جعفر ادب هشتم بهمن سال ۱۳۴۲ در سمنان دیده به جهان گشود و در دامان مادری عفیف رشد یافت. مهربان و خوش قلب بود و قرآن را چنان با صوت زیبا می‌خواند که شنوندگان را مدهوش می‌کرد.

تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد، اما جنگ تحمیلی و شهادت جوانان بی‌گناه ایرانی طاقت ماندن در شهر را از او گرفت و برای کمک به رزمندگان اسلام رهسپار جبهه شد.

قبل از بیست سالگی برای نخستین بار به عنوان بسیجی عازم جبهه شد و بعد از شرکت در عملیات‌های مختلف سرانجام روز بیست و هشتم آبان سال ۱۳۶۲ در حالی که 20 ساله بود در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به قافله شهیدان پیوست و پیکر پاکش در گلزار شهدای امامزاده یحیی(ع) سمنان آرام گرفت.

شهید جعفر ادب در بخشی از وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «شهادت چه کلمه زیبایی چه واژه پرمعنایی، آیا شهادت نصیب من می‌شود یا نه؟ خود نمی‌دانم ولی تا آنجا که به نظر می‌رسد و من متوجه می شوم شهادت نصیب مردان خدا می‌شود. آری شهادت نقطه اوج به لقاءالله است. پرواز به سوی نور و فرار از ظلمت و تاریکی است، شهادت معراج نور است، شهادت نقطه پرواز است به سوی ملکوت. به سوی پاکی. به سوی خداست. آیا در این زمان با مرگ طبیعی مردن جایز است؟ نه، هرگز. اگر بناست بمیرم چرا در سنگر نمیرم و چرا در خون خود غوطه‌ور نشوم و با خون خود وضو نگیرم. شهید مقام والایی دارد. مقام شهید آن قدر زیاد است که زبان عاجزم نمی‌تواند بازگو کند و قلمم از نوشتن آن عاجز می‌ماند.»