نگاهی کوتاه به زندگی شهید احمد غلامی

https://s6.uupload.ir/files/sha11100fie_ah6g.jpg

بسیجی شهید احمد غلامی ششم شهریور سال 1337 در روستای منقل شهرستان دشتی چشم به جهان گشود و تحصیلاتش را تا اول دبیرستان ادامه داد.

پس از ترک تحصيل، مدتی به كارگری پرداخت، سپس به بنای متبحری تبديل شد و توانست از اين طريق، تا حدود زيادی، وضعيت معيشتی خانواده را سامان بخشد.

بعد از سربازی یک کارگاه جوشکاری در شهر خورموج راه‌اندازی کرد و در سن 22 سالگی سنت ازدواج انجام داد.

با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت که هجدهم تیر سال 1360 در آبادان به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای خورموج آرام گرفت

شهید احمد غلامی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «حال که اسلام عزیزمان در خطر است و اسلام احتیاج به خون ما جوانان دارد از هیچ‌گونه فدارکاری دریغ نخواهیم کرد.

پیامم به مادرم، اگر من شهید شدم بر من گریه نکنید، یک پیام به برادرم دارم، برادر عزیزم اول تا جان دارید برای اسلام خدمت کنید دوم اینکه برای من ناراحت نباش در این جهان یک مرگ وجود دارد اما باید یک مرگ پر افتخار انتخاب کنید.

شهید شدن در راه اسلام و این اسلام عزیز احتیاج به خون ما جوانان دارد برادرانم یک نصحیت برای شما می‌کنم می‌خواهم بگویم که راه اسلام بروید و نماز بخوانید و به جزء اسلام هیچ فکری نکنید.

برادران و خواهران وحدت کلمه را حفظ کنید و نماز را هیچ‌وقت فراموش نکنید و به فرمان امام گوش کنید که گوش کردن به فرمان امام امر واجبی است.

مردم، قاطعانه با منافقین عمل کنید که ما از چنین کسانی ضربه خورده‌ایم باید اینها نابود شوند چون که آدم بشو نیستند.»

تربت پاک سردار شهید نادر مهدوی

https://uupload.ir/files/r2k2_888.jpg

سردار شهید نادر مهدوی

https://uupload.ir/files/axo_83954_143.jpg

سردار شهید نادر مهدوی

https://uupload.ir/files/ws5z_6666.jpg

نگاهی کوتاه به زندگی سردار شهید نادر مهدوی

https://uupload.ir/files/96qz_274720_790.jpg

سردار شهید نادر مهدوی از شهدای شاخص مبارزه با آمریکای استکبار فرزند علی است که روز ۱۴ خرداد ماه سال ۱۳۴۲ در روستای «نوکار» واقع در شهرستان دشتی استان بوشهر دیده به جهان گشود.

در خانه به نام حسین لقب گرفته بود، علاقه وافری به قرآن کریم داشت که در جهت آموختن این کتاب آسمانی تلاش نمود و در طی ۲۵ روز موفق ختم کل این کتاب آسمانی شد.

نادر که در روستای زایرعباسی در نزدیکی محل زندگیش تحصیل می‌کرد به جهت مشکلات اقتصادی، دوری راه و نیز به جهت عدم وجود مدرسه در روستای محل زندگی‌اش مجبور به ترک تحصیل در مقطع دوم راهنمایی و پس از آن برای تأمین مایحتاج خود و کمک به والدینش در یک مغازه مشغول به کار شد.

همزمان با پیروزی انقلاب در سال 1359 به عضویت بسیج در آمد و فعالیت ‌های انقلابی خود را با بصیرت و علاقه فراوانی دنبال کرد.

در سن ۱۷ سالگی با شروع جنگ تحمیلی، برای حضور در جبهه ‌ها سر از پا نشناخت و به خانواده خود گفت: «من دیگر حاضر به ادامه فعالیت در مغازه نیستم و به هر طریقی شده باید وارد عرصه خدمت در جبهه‌های جنگ شوم».

سال ۱۳۶۰ در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام شد و در پادگان آموزشی شهید عبدالله مسگر شیراز آموزش اولیه پاسداری را گذراند.

در اولین مأموریت خود در مردادماه سال 1360 تا مهرماه همان سال در تهران، به مبارزه با گروهک ‌های منافقین پرداخت و پس از بازگشت از تهران و قبل از عملیات طریق القدس جهت همکاری به سپاه اهواز اعزام و پس از بازگشت به مدت ۲ سال به سمت معاون فرمانده سپاه جم و بعد از آن فرمانده عملیات سپاه خارک منصوب شد.

نادر در سال 1360 ازدواج کرد، تنها حاصل آن، دخـتری به نام زهرا که چهل روز پس از شهادت پدرش به دنیا آمد.

در سال ۱۳۶۳ در طرح «لبیک یا امام» همراه با رزمندگان جزیره خارگ به‌ عنوان مسئول فرماندهی گروهان به دشت عباس اعزام شد و پس از آن گروهان دریایی ناوتیپ امیرالمؤمنین(ع) را بنیان‌گذاری کرد و فرماندهی آن را عهده‌دار شد و در عملیات بدر با گروهان تحت امر خود حماسه‌ای آفرید.

پس از عملیات موفق‌آمیز بدر، در سپاه بوشهر تصمیم به تشکیل ناوگروه دریایی ذوالفقار وابسته به منطقه دوم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرفت و با همین یگان رزمی در عملیات والفجر ۸ مسؤلیت تدارک نیرو‌های رزمی به وسیله شناور‌ها را بر عهده داشت که نقش مؤثری در ردگیری ناو‌ها و ناوچه‌های دشمن و جلوگیری از فعالیت نیروی دریایی عراق و نیز مین‌گذاری در کانال خورعبدالله داشت.

وی همچنین در عملیات کربلا ۳ سال ۱۳۶۵ در جریان فتح اسکله و پایانه نفتی الامیه عراق حضوری فعال داشت.

نادر مهدوی سرانجام در ۱۶ مهرماه سال ۱۳۶۶ همراه با همرزمانش همچون سردار شهید غلام‌حسین توسلی، بیژن کرد، نصرالله شفیعی، آبسالانی، محمّدی‌ها و مجید مبارکی جهت انجام گشت‌زنی، با استفاده از ۲ فروند قایق بعثت و یک فروند ناوچه به نام طارق به سمت جزیره فارسی در آب‌ های نیلگون خلیج فارس حرکت می ‌کنند و با آمریکایی‌ها درگیر می‌شوند.

در جریان این عملیات شهادت ‏‌طلبانه با وارد کردن ضربات مهلکی به تجهیرات و سربازان آمریکایی، اکثر اعضاى این ناوگروه به فیض شهادت نائل می‌آیند.

نادر مهدوی و بیژن گرد چند روز به اسارت آمریکایی ‌ها درآمدند که هنگام اسارت توسط آنها به شهادت رسیدند.

نگاهی کوتاه به زندگی شهید سید منصور موسوی نژاد

https://uupload.ir/files/1s5q_11932178_481.png

شهید سید منصور موسوی نژاد فرزند سید اسماعیل است که در روز ۲۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۹ در روستا نظر آقا از دهستان زیرراه بخش سعدآباد شهرستان دشتستان استان بوشهر دیده به جهان گشود.

دوران ابتدایی را در دبستان رودکی و راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید مدرس نظر آقا به پایان رسانید، سپس در دبیرستان دکتر محمود حسابی نظر آقا در رشته ریاضی فیزیک دیپلم گرفت و در سال ۱۳۸۹ وارد ارتش جمهوری اسلامی ایران شد.

همیشه خنده در صورت داشت، در انجام کار‌ها آرامششان را حفظ و سعی می‌کرد کار‌ها را به نحو احسن و با در نظر گرفتن شرایط انجام دهد. به همه احترام می‌گذاشت و کوچک و بزرگ برای ایشان فرقی نمی‌ کرد. همیشه برای دادن صدقه اولین نفر بود و ما را هم برای کمک به دیگران و صدقه دادن تشویق می‌ کرد.

همیشه اهل کتاب خواندن بود و به نوشتن خیلی علاقه داشت، دوست داشت روز به‌ روز بر معلوماتش افزوده شود.

سید منصور به ورزش دو و میدانی و پیاده‌ روی خیلی علاقه داشت و بخشی از اوقات فراغتش را به این موضوع اختصاص می‌ داد.

شهید سید منصور موسوی نژاد در روز ۲۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۹ در حادثه ناو کنارک در روز تولدش به شهادت رسید.

پیکر مطهر شهید سید منصور موسوی نژاد به همراه ۴ شهید بوشهری حادثه ناو کنارک وارد بوشهر شده و در روز پنج شنبه یکم خرداد ماه سال ۱۳۹۹ در نیروی دریایی منطقه دوم ارتش تشییع و سپس در زادگاهش آرام گرفت.

نگاهی کوتاه به زندگی سردار شهید غلامحسین توسلی

https://uupload.ir/files/b3ah_138077_562.jpg

سردار شهید غلامحسین توسلی فرزند محمدحسن است که در تاریخ چهاردهم بهمن ماه سال ۱۳۴۴ در روستای بحیری از توابع شهرستان دشتی دیده به جهان گشود.

 این دلیرمرد در تاریخ ۱۶ مهر سال ۱۳۶۶ در جوار سردار شهید نادر مهدوی در عملیات مقابله به مثل با متجاوزان آمریکایی به شهادت رسید و در خلیج فارس آسمانی شد.

شهيد غلامحسین توسلی فردي بسيار خوش‌رو بود. كسي از مصاحبت با او سير نمي‌ شد چون بسيار خوش‌ صحبت و شيرين‌ بيان بود. همواره با روحيه‌ اي باز و گشاده با مردم برخورد مي‌ كرد و در رفتارش ذرّه‌ اي كـبر و خودبزرگ‌ بيني ديده نمي‌ شد.

از خصوصيات بارز او شوخ‌ طبعي بود كه جذّابيت خاصي به خلق و خوي او بخشيده بود. البته شوخ‌ طبعي او، همراه و توأمان با متانت بود و بسيار مختصر و حساب‌ شده مـزاح مي‌ كرد و سعي مي‌نمود از اين طريق، گرفتگي و كدورت را از روابط اجتماعي خود با ديگران بزداید و در اين زمينه بسيار هم موفّق بود.

فردي بود بزرگ‌منش و با سعة صدر؛ به همه اعم از كوچك و بزرگ، احترام مي‌ گذاشت و با آنان گرم مي‌ گرفت. هيچ‌ كس را از خود آزرده نمي‌ ساخت اما در امور دینی و انقلابی، قاطع بود. بسيار صبور و پرحوصله بود و خستگي ناشي از كار، او را از تداوم راه و هدف، ملول و دلسرد نمی‌ کرد.

بخشی از وصیت نامه شهید:

مادر! ناراحت نباش؛ من رفته‌ ام تا مانند برادران دیگر، با خون خود درخت اسلام را آبیاری کنم. امروز من لباس مقدس پاسداری را به تن کرده‌ ام، تا بتوانم حرمت این لباسِ زیتونی ‌رنگ مقدّس را حفظ کنم و بتوانم مفهوم «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» را بر طرف چپ سینه ‌ام و روی قلب تپنده‌ ام، جامه عمل بپوشانم.